کد خبر: ۹۱۴۷۶
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۰:۵۶

سرمقاله اعتماد ملی؛ دوربین خاموش است‌ اما...

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: روزنامه اعتماد ملی در سرمقاله امروز دهم مرداد 88 آورده است:

دوربین‌ها اجازه روشن شدن ندارند، انگار دست‌های هنرمند بسته است. حالا دیگر هنرمند که نه، بلکه یک نفر از جنس همین مردمان می‌داند که حقی از‌این ملت دریغ شده است و‌این حرکت اعتراضی کمترین کار است.

حالا ما فیلمسازان دست‌هایمان بسته است، دوربین روشنی نداریم که‌این لحظه‌های تاریخی و حق‌طلبی را ثبت کند. درها بسته می‌شود، روزنه‌ای برای انعکاس باقی نمی‌ماند. رسانه ملی که حالا بیش از هر زمان دیگری یکسویه نگری‌اش را ثابت کرده، کار را به آنجا رسانده است که حتی حرف‌ها و اعتراض‌های سینماگران و هنرمندان را پیش روی خودشان و ملت‌ایران وارونه جلوه می‌دهد و بعد پچ‌پچ‌وار تهدید می‌کند که‌این نام‌ها ممنوع‌التصویر و ممنوع الکار شدند، جرم هم که محرز است، تنها به‌این دلیل که سینماگر هم به عنوان عضوی از‌این موج معترض است.

هر چند روزنه‌ای برای پژواک‌این صدا باقی نگذاشته‌اند. مردم‌ایران سال‌هاست که تکلیف رسانه ملی برایشان روشن شده است، روزنامه‌ها هم که در فضای کوچک‌شان هرآنچه می‌توانستند انجام دادند اما درست مانند دوربین‌ها یکی یکی شاهد خاموشی‌شان بودیم. در واقع دلیل‌اینکه نامه‌ای خطاب به مجلس نوشته شد، از سر امید نبود، بلکه از سر ناامیدی بود، ناامیدی نه از‌این ملت و حق‌طلبی شان، بلکه از‌این همه نهادها و کرسی‌هایی که داعیه حق‌طلبی ملت را دارند و خود را نماینده ملت می‌دانند‌ اما انگار‌این روزها در جای دیگری سیر می‌کنند، انگار ساکن سرزمین دیگری هستند و هیچ نمی‌پرسند که چرا باید‌اینچنین باشد؟ مگر نه‌اینکه کرسی‌های مجلس نماینده همه 70 میلیون جمعیت‌ایران هستند، پس دفاع از حق‌این ملتی که تنها به جرم‌اینکه می‌خواستند صدای اعتراض شان در چارچوب همان قانون اساسی که‌ایشان ناظرشان‌ هستند، شنیده شود، چه می‌شود؟ اما دیدیم که‌اینچنین نشد.

هیچ کس از روی آن صندلی‌ها بلند نشد که بگوید، به چه حقی‌این حق را از ملت دریغ کرده‌اید، به چه دلیل و توجیهی‌این مردم نباید حق بطلبند. نامه خطاب به خانه ملت است، دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، حتی نمایندگان مجلس هم‌ اما‌این خانه، خانه ملت است، حتی در سخت‌ترین روزها هم خانه ملت بود، هست و می‌ماند، زیرا که قانون اساسی آن را به مردم سپرده است و مردم نمایندگانی را روانه‌این خانه کرده‌اند و حالا سکوت‌این مستاجران در خانه ملت بس سخت و غیرقابل هضم است. سینماگران هم درست مانند‌این ملت سوالی دارند، پس چرا‌این بندها و مصوبه‌های قانونی که خبر از حق ملت می‌دهند‌این روزها پشت تریبون کرسی‌های مجلس شنیده نمی‌شود؟ مگر قرار نبود ناظر قانون باشند. البته شاید انتظاری بی‌جاست...

شاید‌این نامه هم به سرنوشت همه آن نامه‌ها و اعتراض‌ها دچار شود و همچنان گوش شنوایی برای آ‌نها نباشد، شاید همچنان تلویزیون به رویه‌این روزهایش آن را هم وارونه جلوه بدهد و تبدیل به تشکر بالابلند سینماگران از نمایندگان مجلس کند‌ اما‌این کمترین کار است،‌این نامه هم گامی‌است برای دلگرمی‌مردمانی آگاه که حق می‌طلبند.‌این کمترین کار است برای همراهی با مخاطبانمان که در‌این سال‌ها نقطه امید ما بودند.

هر چند‌این روزها دوربین روشنی نداریم که سهم مان را در عرصه سینما نیز ادا کنیم‌ اما سینمای‌ایران یا حداقل آن بخش از سینما که در‌این سال‌ها روی پای خود بود، نشان داد که هیچ امضایی، هیچ اسکناس و وعده‌ای نمی‌گذارد که یک گام از همراهی با ملت عقب بماند. سینماگران‌ایران همان روزها که عده‌ای ماجرای یارکشی را پیش کشیدند، نشان داد که هیچ قرابتی با جریان حاکم ندارد.

چهار سال گذشته آنچنان سینما در سکوت فرو رفت، که جایی برای حمایت از جریان حاکم باقی نگذاشت. سینماگران حتی دیگر دلخوش به دریافت مجوز و پروانه ساخت هم نیستند، سینما را که نمی‌توان در قبضه یک امضا درآورد، راه‌های دیگری هم به جز اجازه داشتن و پروانه ساخت گرفتن برای فیلم سازی وجود دارد. سینماگران در‌این چهار سال هر جا که حقی ضایع شد، سکوت نکردند، آنجا که سانسور بیش از هر زمانی گریبان سینما را گرفت، آنجایی که می‌خواستند سینما را بخرند و حالا که می‌خواهند حق ملت را نادیده بگیرند.

زیرا که سینماگران روزگاری با دوربین‌هایشان همراه‌این ملت بودند‌ اما حالا پابه‌پای آنها گام بر می‌دارند، هر چند که‌این روزها هر کس خود کارگردانی است تمام عیار، دوربین‌های کوچک آنچنان لحظه‌هایی را ثبت می‌کنند که هر کدام می‌تواند حیرت هر مستند‌‌سازی را برانگیزد و همین‌هاست که احترام به‌این ملت را دو چندان می‌کند. کاش من هم می‌توانستم دوربین‌ام را روشن کنم، با دوربین پابه‌پای‌این ملت وجود صدایی دیگر را در‌این خاک ثبت کنم‌ اما‌این روزها پابه‌پای آنها بی ‌دوربینی در دست دوشادوش هم‌میهنانم گام بر‌می‌دارم.

نامه‌ها و بیانیه‌ها شاید راه به جایی نبرند‌ اما می‌توانند سندی باشند برای برهه‌ای از تاریخ‌این سرزمین که دوربین‌ها خاموش بود اما سینماگرانش ساکت نبودند و‌این کمترین است برای ملتی که می‌داند در بندهای قانون اساسی‌اش چه حقی دارد و حالا خواهان‌این حق است، حتی در غیاب و سکوت نمایندگان مجلسی که در پر تب و تاب‌ترین روزهای‌این کشور روانه تعطیلات شدند و بررسی و نظارت بر حق مردم را به روزی و هفته‌ای بعد موکول کردند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین