آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه ابتکار در سرمقاله امروز 17 مرداد 88 آورده است:
با فاصله گرفتن از فضای ملتهب پس از انتخابات 22خرداد88 امکان گمانه زنی پیرامون آینده جنبش اصلاحات در ایران فراهم آمده است، انتخابات دهم ریاست جمهوری تکلیف بسیاری از مسائل را در جبههبندی کنونی روشن کرد ایران بعد از 22خرداد 88 از نظر صفبندیهای سیاسی، ایران دیگری است اکنون سوال پیش روی همگان سوال از وضعیت اصلاح طلبان است.
آیا اصلاحطلبان دچار مرگ مغزی شدهاند و دیگر یارای هماوردی در صحنه سیاسی ایران را نخواهند داشت؟ یا اینکه همچون سالهای گذشته با بارقه امید سعی در بازسازی خود دارند؟ این سوال سوالات دیگری را در دل خود میپروراند از جمله اینکه موضع حکومت نسبت به آینده اصلاحطلبان چگونه است آیا حکومت خواهان مرگ واقعی این جریان است؟ آیا حکومت اراده بازگرداندن حیات به این مریض گرفتار مرگ مغزی را دارد یا خیر؟ پیش از آنکه وارد تحلیل وضعیت موجود و آیندهنگری شرایط اصلاح طلبان شویم مجبوریم پلی به گذشته بزنیم چنانچه گفتهاند: هیچ جامعهای از گذشته خود خلاصی ندارد و ما هم تقدیری جز این نداریم چرا که در زندگی فردی و ملی اسیر گذشته خود هستیم.
امروز ما نتیجه عملکردهای دیروز و فردا ثمره تلاشهای امروز ماست، دهه دوم انقلاب با دولت سازندگی به هدف توسعه اقتصادی شروعی متفاوت با دهه اول داشت آهنگ انقلابی جامعه به آهنگ توسعه و سرمایهداری تغییر یافت و به سرعت تاثیر خودش را بر ذائقه مردم و طبقات اجتماعی گذاشت و زمینه برای پرش دیگری فراهم آمد این بارضرورت توسعه اقتصادی به ضرورت توسعه سیاسی تغییر آهنگ داد و موسیقی جامعه متفاوت شد و زمینه برای فعالیت حزبی فراهم آمد نسل متوسط جامعه (روزنامه نگاران، سیاسیون، دانشجویان)گروههای نقش آفرین شدند سید محمد خاتمی حکم دیوان حافظی پیدا کرد که هر کس شعر خود را در آن جستجو میکرد بخشی از متدینان شیفته سیادت آن بودند واو را فرزند معنوی امام (ره) میشمردند، روشنفکران و اهل فرهنگ و هنر او را از جنس خود میپنداشتند بخشی هم او را کلید عبور از هاشمی میدانستند بسیاری از جوانان هم مجذوب سیمای او و لبخندها و شیک پوشیش شدند خلاصه هر کسی در او خواست خود را میجست.
شور برآمده از شعارهای تند سیاسی فضای جامعه را به سرعت ملتهب کرد و جامعه دوقطبی شد گروهی نگران ارزشهای انقلاب گردیدند و هراسناک سیلی بودند که راه افتاده بود و احتمال اینکه همه دست آوردهای انقلاب را با خود ببرد وجود داشت. گروهی هم در این سر خط همه چیز را در قالب آزادیهای مدنی پی می جستند و مدعی ضرورتهای زمانه بودند معتقد بودند باورها نیاز به باز تعریف دارند دنیای جدیدی پیش روست متناسب با آن همه آرمانها میبایست تعریف مجدد و سازگار با هنجارهای دنیای جدید شود، تقابل و تضاد مذکور وجه عینی سیاست گردید آن بخش از روشنفکرانی که از دیوان حافظ خاتمی شعر تغییر انتخاب کرده بودند تحت عنوان اصلاحطلبان پیشرو صحنهدار اصلی این مصاف شدند.
گیرایی شعارهای این دسته برای جوانان دانشجو بر نگرانی طیف معتدل افزود به مرور گفتمان اصلاح طلبی به گفتمان نافرمانی مدنی تغییر جهت داد و نام کسانی چون گنجی، جهانبگلو بر سر زبانها افتاد این دو با تأسی از شخصیتهایی چون گاندی،ماندلا و مارتین لوترکینگ و تاکید بر آموزههای آنها راهی را در پیش گرفتند که رسیدن به دگرگونی اجتماعی را از مسیر پایداری و ایستادگی نرم میسر میکرد البته آثار کسانی چون تولستوی وهاول در این میان هم از آوازهای برخوردار گردید دکترین فشار از پایین و چانه زنی از بالا توسط مرد نظریه پرداز اصلاحات یعنی سعید حجاریان در همین راستا تعبیر شد و فضا آنگونه گردید که صحبت های بی پروای هاشم آغاجری در همدان با موضوع آسیب شناسی نهاد مذهب و مرجعیت موجی از نگرانی را در بین طبقات متدین و روحانیت به همراه آورد در نتیجه رفتار دو قطبی جامعه به رادیکال شدن بیشتر متمایل گردید.
حوادث کوی دانشگاه تیر ماه 78 علامت سوال بزرگی جلوی روی بسیاری از علاقهمندان نظام از هر دو گروه (اصلاح طلب و محافظه کار) گذاشت و زمینه ساز آرایش جدیدی در درون اردوگاه اصلاحطلبان شد بنابراین زنجیره حوادث مذکور موجب شد تا گردونه سیاست بر پاشنه همراهی و موافقت برای اصلاحطلبان نچرخد و نشانههایی ظاهر شد که نشان میداد افکار عمومی تفکر اصلاحطلبان را پس زده است و این نقطه عزیمت جریان راست برای بهرهمندی از موفقیت پسزدگی تفکر اصلاح طلبان گردید.