کد خبر: ۹۱۸۸۲۶
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۹

طبقه متوسط و مرددها، تاثیرگذار در مشارکت

بحث روز جامعه در محل کار، صف نان، اتوبوس، مترو و در تاکسی، انتخابات است. برخی از مردم با اشتیاق در مورد مناظره‌ها حرف می‌زنند و تقریباً در مشاهدات میدانی شاید این استنباط به‌وجود بیاید که ۸۰ درصد جامعه امروز دغدغه انتخاب و نام رئیس جمهور را دارد که «مسعود» باشد یا «سعید».
طبقه متوسط و مرددها، تاثیرگذار در مشارکت
آفتاب‌‌نیوز :

بحث روز جامعه در محل کار، صف نان، اتوبوس، مترو و در تاکسی، انتخابات است. برخی از مردم با اشتیاق در مورد مناظره‌ها حرف می‌زنند و تقریباً در مشاهدات میدانی شاید این استنباط به‌وجود بیاید که ۸۰ درصد جامعه امروز دغدغه انتخاب و نام رئیس جمهور را دارد که «مسعود» باشد یا «سعید». اما زمانی که نرخ مشارکت رسمی شهروندان در مهمترین اتفاق سال مننشر می‌شود، نشان می‌دهد که فقط ۴۰ درصد مردم اشتیاقشان واقعی بوده و در انتخابات آرای خود را در صندوق انداختند و اگر آرای سفید و باطله را مورد ارزیابی قرار دهیم، ۳۵ درصد (یعنی از هر سه نفر- یک نفر) دغدغه نام یک فرد به عنوان رئیس جمهور را در میان نام چهار کاندیدا داشتند. اما چرا کمترین میزان مشارکت در تاریخ جمهوری اسلامی ایران رخ داد؟ پاسخ سهل است، اما ممتنع، بسیاری از مردم پاسخ مطالباتشان را روسای جمهور یا کابینه آن‌ها نگرفتند. همواره در جوامع دنیا، این قشر و طبقه متوسط به عنوان قشر میان‌دار، فرهنگی و کنشگر هستند که اتفاقات مشارکتی را رقم می‌زند، آن‌ها کنشگر هستند و میزان مشارکتشان در انتخاب‌ها تاثیر گذار است. موضوعی که‌امان ا… قرائی مقدم، جامعه‌شناس در گفتگو با خبرگزاری آنا، به آن تاکید دارد و در رابطه با کاهش میزان مشارکت در انتخابات می‌گوید: «امروزه طبقه متوسط جامعه ما به دلیل مشکلات متعدد و بحران‌های اقتصادی و همچنین به‌خاطر بی‌توجهی به این طبقه به نوعی فرو ریخته و این مسأله نارضایتی گروه‌ها و طبقه‌های محروم و پایین جامعه را هم بیشتر کرده و بر افزایش آن تأثیرگذار بوده است. طبقه متوسط اصولاً سپر مقاومتی طبقه پایین در مقابل طبقه بالا محسوب می‌شود و در نارضایتی‌های اجتماعی و اقتصادی این طبقه متوسط است که از ایجاد هرج و مرج و اغتشاش جلوگیری می‌کند و با وجود عمل نکردن مسئولان به وعده‌هایشان طبقه متوسط نقش کمک‌کننده خود به حاکمیت را از دست داده است.»

دو چهره که خود را برای رای اعتماد مردم و مجوز حضور درپاستور آماده می‌کنند، به دنبال آرای افراد مُردد یا خاکستری هستند تا بر تعداد طرفداران خود بی‌افزایند. آن‌ها به ویژه مسعود پزشکیان و محمد جواد ظریف به‌خوبی می‌دانند نتیجه انتخابات در آشتی با طبقه متوسط رمق خواهد خورد. طبقه‌ای که به واسطه دو دهه بی‌توجهی یا بی رمق است یا به حاشیه رانده شده و این بی‌رمقی را در کنشگری عدم حضور در انتخابات جست‌وجو می‌کند، بلعکس انتخابات سال ۱۳۸۸. اما آن‌ها با وجود نارضایتی، امیدوار هم هستند و یک کاندیدا از طبقه خود (پزشکیان) بتواند وضعیت و آینده آن‌ها را سروسامان ببخشد. سعید، کارمند پیمانی اداره برق است و در روز‌هایی که شیفت ندارد در یک شرکت کار می‌کند، وقتی بحث از انتخابات می‌شود، دو حبه قند را در دستمال کاغذی می‌گذارد و می‌گوید: «یکی از آن‌ها را بردار، چه تفاوتی با یکدیگر دارد؟ وضعیت ما همین است تا تفاوت را در میان دو چهره پیدا کنیم، چهار سال گذشته و این عمر ماست که در تحریم ها، تورم و گرانی سپری می‌شود. من از تورم و خط فقر چیزی نمی‌دانم، اما متر و معیار تورم برای من در سفره خانه‌ام است و معتقدم که هر چه تورم بالاتر می‌رود، سفره خانه ما کوچک‌تر می‌شود. یادم نیست آخرین بار کی همسرم آبگوشت درست کرده. این برای من مهم است کدام چهره می‌تواند گوشت را به سفره ما برگرداند و من قطعاً به او رای می‌دهم.»، اما «صابر» مردد‌هایی است که می‌گوید شاید در دوم انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. او و همسرش هر دو کار می‌کنند و اجاره‌نشین هستند؛ او سال‌هاست ازدواج کرده. خودش در دور اول انتخابات شرکت کرده اما، همسرش با وجود اصرار اطرافیانش، رای نداده است. همسرش می‌گوید: «مردد شدم؛ می‌ترسم یکی بیاید که اوضاع بدتر شود. الان هم ۴۰ درصد احتمال دارد رای بدهم. نمی‌دانم تا آخرین لحظه چه اتفاقی بیفتد.»

اما این گفته‌ها بحث بیشتر آن ۶۰ درصدی است که تا پیش از این کنشگری می‌کردند و در بحث‌های روز جامعه مشارکت فعال داشتند، اما حالا مردد هستند، چرا؟ پاسخ را از میان طبقه اجتماعی آن‌ها می‌توان جست وجو کرد. تکلیف قشر متمول و ثروتمند جامعه مشخص است، قشر ضعیف و فقیر نیز در بیشتر مواقع دنباله‌رو است یا به‌امید گشایش در میزان یارانه و وعده پول، پا به عرصه انتخاباتی می‌گذارد، اما نارضایتی یا سقوط به منطقه فقر در میان طبقه متوسط شاید یکی از ارکان کاهش آمار مشارکت دانست. در این رابطه تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس به «آرمان امروز» گفته بود: «در نظام‌های جدید اجتماعی و اقتصادی، چون اقتصاد مهم است و بعد هم مشارکت و بهره‌گیری از سرمایه‌های همه گروه‌های اجتماعی اهمیت پیدا می‌کند، اینجاست که ما جامعه‌ای داریم که در «عرض» توسعه یافته است. حتی در ایران امروز هم که مشکلاتی در باب یکسان‌سازی وجود دارد، ولی در اصل گوناگونی مشاهده می‌شود و همین گوناگونی در دو صورت به وقوع می‌پیوندد. اول گوناگونی به معنای اجتماعی است؛ جامعه‌ای که گروه‌های اجتماعی آن به معنای عام وجود دارد و متکثر است و نظام سیاسی با نوع ارتباطی که با گروه‌های اجتماعی متکثر دارد، خود را صورت‌بندی می‌کند تا بتواند به مشروعیت برسد و مشارکت را بالا ببرد. موضوع دوم جامعه در قالب طبقات اجتماعی مطرح می‌شود. جامعه‌ای مانند جامعه فرانسه و بیشتر جامعه آمریکا، جوامعی طبقاتی هستند و در کنار آن، تبلور گروه‌های اجتماعی هستند. ولی جامعه‌ای مانند جامعه ایرانی که در آن اقتصاد اهمیت زیادی ندارد! نظام طبقاتی آن نظام ضعیفی است. گروه‌های اجتماعی و تعارض گروه‌های اجتماعی و… موضوعیت پیدا می‌کند. یعنی همکاری گروه‌های اجتماعی با سیاسی همواره وجود دارد؛ به طور مثال، روشنفکران و جوانان، صنعتگران، کشاورزان، بیکاران و… ابر‌گروه‌های اجتماعی متفاوتی هستند که معنای اجتماعی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دارد تا جامعه سختی که بورژوازی و طبقه متوسط و طبقه کارگر، دهقان و… در آن حکم می‌کنند و رابطه این‌ها، تعیین‌کننده است. ما به نوعی سستی در باب ساختار طبقاتی داریم و الان بیشتر سستی نظام طبقاتی موضوع بحث است. نقش آفرینی برای طبقه متوسط به معنای متوسط اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی کمتر است، ولی طبقه متوسط ما مملو از گروه‌های روشنفکر، روزنامه‌نگار، منتقد، فرهنگی، کنشگر و… است.»

یا دکتر آزاد ارمکی در جایی دیگر گفته است: «در جمهوری اسلامی تمامی دولت‌ها، چه دولت‌های اصولگرا، چه عدالت‌خواه و…، دل خوشی از طبقه متوسط نداشته و ندارند و همواره آن را به حاشیه رانده‌اند. حتی در دولت‌هایی که مساله توسعه، دموکراسی و جامعه مدنی، تنش‌زدایی و… در اولویت قرار داشته، عناصر طبقه متوسط مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند. یعنی در طول تاریخ معاصر هزینه‌های پیروزی و افزایش مشارکت در آوردگاه‌های انتخاباتی را طبقه متوسط پرداخته، اما منفعت متوجه حاکمیت-توده شده است. یعنی به مطالبات طبقه متوسط به صورت نهادی و بنیادین توجهی نشده و خواسته‌های آنان همواره به آینده‌ای نامعلوم حواله شده است. غیبت طبقه متوسط در انتخابات نه از روی انفعال، بلکه غایبی است که با اختیار این راه را برگزیده است. کنشگری این طبقه و این نسل فعال است. انتخابات که چیزی نیست، در بحران‌های بزرگ، این طبقه و این نسل خود را برای نقش‌آفرینی لازم آماده می‌کند تا کشور به عقب بازگشت نکند.»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین