کد خبر: ۹۲۲۸۸
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۲:۴۲

سرمقاله آفتاب یزد؛ صدا و سیما را هم تعطیل می‌کنید!؟

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: روزنامه آفتاب یزد در سرمقاله امروز دوم شهریور 88 آورده است:

دیروز یکی از همکاران مطبوعاتی که روزنامه محل فعالیت او به طیف اصلاح طلبان تعلق دارد موضوع توقیف روزنامه اعتماد ملی را از دید «صنفی» مورد تحلیل قرار داده بود تا اعتراض خود را به یک تصمیم «بیکاری ساز» مراجع قضایی اعلام کند. نگاه این همکار اگر بدون توجه به جایگاه «اعتماد ملی» مورد ارزیابی قرار گیرد نگاهی صحیح است و نگرانی او در خصوص «همکاران بلاتکلیف»، ستودنی! اما به نظر می‌رسد وقتی که سوژه مورد بحث، روزنامه پرتیراژ و پرمخاطب همچون اعتماد ملی است، بایستی از زاویه‌ای وسیع‌تر به آن نگریست.

روزنامه‌ای که در چند روز اخیر جای آن بر روی دکه روزنامه فروشی‌ها و در خانه بسیاری از روزنامه‌خوانان خالی است در ماه‌های اخیر مخاطبان بسیاری یافته بود. نکته مهمی‌ که‌ این روزنامه را از برخی رسانه‌های ظاهرا پرمخاطب دیگر متمایز می‌سازد پیشینه صاحب امتیاز آن در نیم قرن گذشته است. البته پیشینه به تنهایی نمی‌تواند معرف کسی باشد اما هنگامی ‌که عده‌ای برای خود پیشینه جعلی درست می‌کنند تا صاحبان پیشینه واقعی را از میدان به در کنند آنگاه بایستی در ارزیابی عملکرد‌ها، هم به امروز نگاه کرد و هم به پیشینه‌های یک فرد. کروبی در سال‌های قبل از انقلاب، سابقه مشخصی دارد و در سال‌های پس از انقلاب نیز از ریاست برخی نهادها تا ریاست مجلس و از صندلی سرخ ریاست مجلس تا خانه نشینی 8 ساله و پس از آن بازگشت به جایگاه ریاست مجلس را تجربه کرده و تا سه ماه پیش، مجموعه نظام جمهوری اسلامی ‌از حضور او در عرصه کاندیداتوری برای گرمی ‌فضای انتخابات استفاده کرده است.

او کسی است که هشت سال تریبون باز مجلس در اختیارش بوده و سخن او به صورت مستقیم به سراسر جهان مخابره می‌شده است. پس از آن هم در دو مقطع زمانی – سال‌های 84 و 88 – سیستم محتاط و نسبتاً بسته صدا و سیما، به صورت مستقیم در اختیار او قرار گرفته تا مواضع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود را با مردم در میان بگذارد. اما به هر حال از 22 خرداد 88، شرایط برای کروبی تغییر کرد و تریبون او به یک روزنامه – اعتماد ملی – محدود شد. البته این تریبون تنها به کروبی تعلق نداشت و بسیاری از افراد موثر در سال‌های پس از انقلاب، که هیچ گونه تریبون دیگری در اختیار نداشتند از این رسانه برای انعکاس دیدگاههای خود استفاده می‌کردند. در مقابل، تریبون‌هایی که هزینه آنها هزاران برابر بیشتر از توان کروبی و رسانه او بود به پاسخگویی، هجو، حمله و هتاکی مشغول بودند تا در این بازار مکاره، مشخص شود که کدام حرف خریدار بیشتری دارد. وجود روزنامه‌هایی مانند اعتماد ملی، بعضی از سیاستمداران و مدیران را آزار می‌داد اما آنها به خوبی می‌دانستند اغلب مطالبی که در روزنامه‌های منتقد– از جمله اعتماد ملی– نوشته می‌شود تنها بازگویی واقعیاتی است که اقشار مختلف مردم با گوشت و پوست خود حس می‌کنند اما امکان بازگویی رسانه‌ای آن برای ‌ایشان فراهم نیست.

همین آگاهی از یک واقعیت اجتماعی باعث شده بود که مسئولان دولتی، ضمن بروز ناخودآگاه بی‌تابی‌ها، در عین حال وجود همین رسانه‌ها با همه محدودیت‌ها را غنیمت بشمارند و به این طریق خود را انتقاد پذیرترین و فضای‌ ایجاد شده در دوران مسئولیت خویش را «آزادترین» بنامند و به وجود این فضا و آن خصلت، فخرفروشی کنند. البته شاید نتوان در دنیای امروز فراهم کردن فضا برای یک سیاستمدار با پیشینه‌ای 50 ساله در تاریخ سیاسی‌ ایران را، افتخاری بزرگ و نمونه‌ای بی‌نظیر دانست. آنچه در عصر رسانه‌ها، و انفجار اطلاعات، کم نظیر و تعجب آور می‌باشد آن است که چنین فردی را از «رسانه» محروم سازند. آنچه که اعتماد ملی منتشر می‌نمود اظهارات یک فرد شناخته شده است که قاعدتا به فرض وجود انحراف یا تخلف از قانون، مسئولیت سخنان خود را می‌پذیرد و سابقه او نیز مسئولیت‌پذیری در برابر اظهارات و اقدامات خویش را ثابت کرده است. پس چگونه می‌توان از وجود آزادی مطلق در‌ایران سخن گفت و در عین حال در برابر توقیف رسانه‌ای که منعکس کننده اظهارات سیاستمدار 72 ساله ‌ایرانی و از سران نظام در سی سال گذشته بوده است، سکوت کرد؟

روی سخن این مقاله با کسانی نیست که با حکم قضایی و به استناد مواد قانونی که در اختیار دارند تنها تریبون یک سیاستمدار برجسته را تعطیل کرده‌اند. البته باید آنها را نیز به تامل بیشتر در خصوص پیامدهای این تصمیم تشویق کرد. مثلاً آنها باید بدانند تعطیلی هر یک از این رسانه‌ها، چیزی بر مخاطبان رسانه‌های آنطرفی نخواهد افزود بلکه می‌تواند رسانه‌هایی را به خانه‌های مردم بیاورد که دیدگاه آنها حتی با مواضع اخیر کروبی، فاصله‌ای پرمعنا دارد؛ ضمن آنکه محاکم قضایی ‌ایران هیچ‌گونه کنترل بر عملکرد آنها ندارند و تریبون داران ظاهراً آزادیخواه‌ایرانی هم نمی‌توانند همه روزه آن رسانه‌ها را به رعایت برخی موازین محدود کننده، توصیه نمایند.

اما مخاطب اصلی این یادداشت کسانی هستند که در هر سفر خارجی– به ویژه آمریکا – برای تودهنی زدن به مخالفان نظام جمهوری اسلامی‌وجود رسانه‌های آزاد در‌ایران را به رخ همگان می‌کشانند.آیا این افراد خود را برای پاسخگویی به یک سوال مشخص – که احتمال طرح آن در سفرهای خارجی به ویژه هنگام حضور در سازمان ملل وجود دارد – آماده کرده‌اند و می‌توانند سوال‌کنندگان را قانع کنند که «اگر خودتان هیچ نقشی در بستن اعتماد ملی نداشته‌اید و حتی اگر برخی تندخویی‌های تریبونی شما علیه روزنامه‌های منتقد، تاثیری در تسهیل بستن اعتماد ملی نداشته است، چرا حتی یک کلام در مخالفت با این اقدام بیان نکرده‌‌اید؟» ممکن است در پاسخ ادعا شود که دولت در کار قوه قضائیه دخالت نمی‌کند. اما قطعاً این پاسخ، هیچ کس را قانع نخواهد کرد. زیرا رئیس دولت و همکاران او، بارها در برابر بعضی احکام قضایی که باب میل ‌ایشان نبوده به تندگویی، پرخاشگری و افشاگری‌های تریبونی پرداخته‌اند.

در خاتمه، تذکر این نکته ضروری است که تعطیلی یا توقیف یک رسانه‌، دارای ابعاد حقوقی است که نگارنده فاقد اهلیت برای اظهارنظر نسبت به آن می‌باشد. آنچه در این یادداشت به آن پرداخته شد تذکری است نسبت به پیامدهای توقیف رسانه‌ای که بازتاب‌دهنده اظهارات یکی از سران نظام در سی سال گذشته بوده و اکنون اگر اشکالی در مواضع او وجود داشته باشد خود او پاسخگوی آن خواهد بود. برای روشن شدن بحث می‌توان به ادعاهایی اشاره کرد که محمود احمدی‌نژاد از طریق صدا و سیما نسبت به بعضی از مقامات فعلی نظام مطرح کرد و قطعا بازتاب منفی آن در داخل و خارج، بیش از انعکاس نگرانی‌های کروبی بود. بعد از آن هم مشخص شد که اغلب آن ادعاها، فاقد مستند قانونی و محکمه پسند است و تنها به کار روزهای تبلیغات می‌آمده است.‌ایا به خاطر انعکاس آن اظهارات، صدا و سیما را تعطیل کردند؟
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین