آفتابنیوز : آفتاب: در پی ادعاهای تازه کیهان و ایرنا مبنی بر ملاقات ابوالفضل فاتح؛ رئیس کمیته رسانهای ستاد مهندس میرحسین موسوی در دهمین انتخابات ریاستجمهوری، با 3 تن از مدیران شبکه بیبیسی فارسی، وی طی یادداشتی به این ادعاها پاسخ دادهاست.
بهگزارش گروه سیاسی آفتاب، متن کامل پاسخ ابولفضل فاتح که با عنوان «چرا با خود چنین میکنیم»؟ نگاشته شده، بدین شرح است:
چند هفته پیش وقتی به صورت قانونی برای اتمام تحصیل از کشور خارج شدم بلافاصله با باران تهمتها و تخریبها مواجه شدم، اما ترجیح دادم در برابر این رفتارهای ناصواب سکوت کنم و به امر تحصیل مشغول باشم. آنها به این اندازه بسنده نکرده عزیزانی را دستگیر و برای اعتراف به امر ناکرده تحت فشار قرار دادند. اینک نیز نا امید از فشارها و رفتارهای غیر قانونی به دروغ و افسانهپردازی روی آوردهاند.
آرزو داشتم که لابد به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان بساط دروغ و فریب مدتی برچیده شود، افسوس که این امیدی بی حاصل است و ظاهرا خداوند اینان را به خودشان واگذار نموده است.
کسانی که با مفهوم و تکنیکهای پروپاگاندای رسانهای آشنایند به خوبی واقفند که یکی از این ترفندها دروغ پردازی با ذکر جزییات است به گونهای که باورپذیری را در مخاطب افزایش دهد. نمونهای از آن را در خبر اخیر کیهان با عنوان «همفکری در رستوران سوفرای لندن» میتوان جستجو کرد. در خبر کیهان آمده است:
«منابع رسانهای از نشست یکشنبه گذشته یکی از اعضای کمیته رسانهای ستاد انتخاباتی نامزد اول اصلاح طلبان با 3 تن از مدیران شبکه بیبیسی فارسی خبر میدهند. براساس این گزارش آقای «ف» یکشنبه هفته گذشته در رستوران سوفرا که نزدیک دفتر بیبیسی فارسی در نزدیکی خیابان اکسفورد قرار دارد، با رابرت بینیون، رکسانا شاپور و سینا مطلبی ملاقات کرده است. بینیون مدیر بیبیسی فارسی است و دو نفر دیگر نقش سخنگو و مشاور را برعهده دارند. هر چند که از محتوای مذاکرات گزارشی منتشر نشده اما احتمال میرود این دیدار با گزارشهای چند هفته پیش مبنی بر تمایل افراطیون برای راه اندازی شبکهای ماهوارهای به کمک بیبیسی و انجام رایزنیهایی در این زمینه بیارتباط نباشد. پیش از این برخی منابع رسانهای از تلاش مشابه برای پیگیری درباره شبکه ماهوارهای صبا که زمانی از سوی افخمی و کروبی طراحی شده بود، خبر داده بودند».کیهان در این خبر با انتساب دروغی بزرگ به اینجانب تلاش میکند با ذکر جزئیاتی از جلسهای که روح من از آن خبردار نیست چنان از زمان و مکان و حاضران سخن بگوید که مخاطب محروم از حضور در این سوی دنیا، حداقل دچار تردید شود که لابد خبری بوده است که چنین ریز و دقیق نوشتهاند.
تا آنجا که به نگارنده برمیگردد این خبر از اساس کذب محض است. البته ممکن است کیهان مدعی شود منظور از آقای «ف» من نبودهام، اما چون در حوزه رسانهای ستاد آقای مهندس موسوی فردی که نامش با «ف» آغاز شود نمیشناسم و ایرنا نیز زحمت کیهان را کم نموده آن را به من نسبت داده است، عرض میکنم که نه در روز یاد شده و نه در هیچ زمان دیگری با هیچ مقام رسانهای یا غیر رسانهای خارجی اعم از بیبیسی یا غیر آن تماس یا ملاقاتی نداشتهام. اطلاعی از محل رستوران مفروض و بیبیسی فارسی ندارم. افراد نامبرده را ندیده و نمیشناسم.
جالب است بدانید که از سه سال پیش تا کنون نیز هرگز در لندن نبودهام مگر به هنگام ترانزیت در فرودگاه. یکشنبه هفته گذشته نیز از قضا به اصرار دوستان از صبح تا شام در جمع خانوادگی و هفتاد نفره مرکز اسلامی منچستر بودم نه هیچ جای دیگر. بنابر این از جلسه مورد ادعای کیهان بیخبرم. بعید هم میدانم که دستگاه امنیتی کشور چنان ضعیف باشد که چنین اطلاعات غلطی را منعکس کند و چنین دستهگلهایی به آب دهد، جز آنکه این دروغ پردازیها را محصول یک لابراتوار معیوب بدانم؛ همچون دروغ پردازی «ماموریت سیاسی در لندن».
دروغ ذاتاً خبر نیست و هر تحلیلی که بر آن استوار شود دیریا زود فرو خواهد ریخت، گرچه آسیبهای آن بر جای خواهد ماند. غصه میخورم که مخاطب شریف ایرانی گرفتار چه ترفندها و نیرنگهایی شده است، افسوس میخورم که با انتشار چنین دروغهایی آبروی رسانهای کشور در برابر صاحبان رسانههای دیگر چنین به سخره گرفته میشود.
گیریم که عدهای در این وانفسای رسانهای دروغ های شما را باور کردند، منافع آن برای شما فرونشاندن هوس کینه توزی و دروغ است، اما منافع آن برای کشور و انقلاب چیست؟
من فرصت و امکانی ندارم که هر روز پاسخ قصهها و افسانههای شما را داده و به انتظار جفای دیگری بنشینم. ممکن است از دروغ عمارتی بسازید، اما به سنت خداوند یقین دارم که دروغگویان رستگار نخواهند شد. این سالها و در سایه همین رسانهها و دروغها کم نیستند تبهکارانی که پوستین وارونه پوشیده، سعایت دوستان واقعی انقلاب را کرده، از پلههای قدرت بالا رفته و بهنام اسلام و نظام تبهکاری میکنند. کم نیستند حرامیان و نا نجیبانی که رفیق و رفیقانی که نارفیق شمرده میشوند. متاسفانه تاریخ این سرزمین پراست از صحنههای تلخی که ناشایستگان با سعایت از نیکان بر این کشور تحمیل کردهاند.
لختی تامل کنید و بساط دروغ برچینید. مدالهایی که این روزها شما به آمریکا و انگلستان اهدا نمودهاید چه کسی در تاریخ ایران به آنان اعطا کرده است؟ اگر معاذالله موسوی و کروبی و خاتمی و بیت گرانقدرامام (ره) و هاشمی و بسیاری از بزرگان دیگر در شبکه عنکبوتی انگلستان و آمریکا گرفتارند چه حجتی وجود دارد که شما خود اسیر آنان نشده باشید و برنامههای دلخواه آنان را که اتفاقاً همین تفرقه داخلی و رفتارهای مغایر با اخلاق، انسانیت و اسلام است پیاده نکرده و مردم و رهبری و نظام را یکسره و یکجا هدف نگرفته باشید؟
چه کسی جز شما میتوانست تاریخ بیست و هفت سال نخست انقلاب را ملکوک و از امام عظیم الشان شخصیتی بسازد که گویا حتی از تربیت خاندان و شاگردان تراز اولش ناتوان بوده است؟ چه کسی جز شما میتوانست بر فرزندان شهدای بزرگی چون بهشتی و مطهری و باکری و همت چنین بیرحمانه بتازد و همچون رفتار منافقین با پدران مظلومشان آنان را ترور شخصیت نماید؟
چه کسی جز شما میتوانست با توهمات خود ساخته، مردم بیگناه را چنان قلع و قمع کند، دل و جانشان را بیازارد و با بازجوییها و زندانها و دادگاههای آن چنانی اعتماد عمومی را در هم بپاشد؟
چه کسی جز شما میتوانست ستیز با نخبگان را به نام نظام ثبت و این همه نخبگان تراز اول کشور و انقلاب را متهم به خروج از انقلاب و ضعیف و حقیر در برابر بیگانه معرفی کند؟ چه کسی جز شما میتوانست ایرانیان سرفراز را هزار هزار به حراج بگذارد و آنان را عامل دشمن و بیگانه معرفی کند؟
یادم هست درهمین ستون ویژه کیهان در تحقیر و وابسته معرفی کردن یک خبرنگار مقیم خارج نوشته شده بود که امثال او در خارج از کشور هزارانند. اگر چنین است و میلیونها نیز در داخل کشورند پس به چه مینازیم؟ وااسفا که به طور مثال من نوعی ایرانی علاقمند به نظام و انقلاب که این روزها باید با سیلی صورتم را سرخ نگه دارم تا سرم در برابر بیگانه بلند باشد بهجای آن که اینجا یعنی در غربت، پشتوانهام کشور و نظامم باشد، مرا حراج و هر روز به نشست و برخاست با این و آن متهم نموده، نزد بیگانه سر به زیر و خوار میکنید.
وابسته یک سفارتخانه را به دادگاه می آورید تا مثلاً بگوید با کسانی ملاقات داشته است، اما هرگز قاضی نمیپرسد با چه کسی و کجا و کی و چرا و چه گذشته است؟ تا تنها در توجیه دروغ خود محملی یافته باشید، حتی اگر هزینه آن وابسته معرفی کردن ستاد عزیز ترین و پر سابقهترین شخصیتهای کشور و حراج من ایرانی در خارج از کشور باشد. راستی مگر مردم فروشی، وطن فروشی نیست؟
مغتنم شمرده عرض میکنم که:
موضوع رادیو تلویزیون مستقل از آرزوهای دیرینهای است که باید به یاری خدا روزی با ترمیم قانون به آن جامه عمل پوشاند و این مباحث نباید به هیچوجه ما را از آن غافل گرداند. ما عادت کردهایم که تنگ نظران و مغرضان هر حرکت نو و خلاقی را به بیگانه نسبت دهند یا در نزد بیگانه به حراج بگذارند، کما این که اصرار دارند به هر ترتیب پای سفارتخانههای خارجی یا رسانههای آنها را به عرصه تبلیغاتی ستاد انتخاباتی پیش بکشند تا رفتار نادرست خود را توجیه نمایند.
آن ها اندیشه «هر شهروند یک ستاد» را هم که ریشه در همان ایده ساده «هر دانشجو یک خبرنگار» سالهای انتهایی هفتاد داشت و پیشنهاد بومی و مردمی «رنگ سبز» را نیز مرتبط با بیگانه میدانند. البته نویسنده نیمه پنهان، نه امروز، که ایسنای سالهای نخست هشتاد را نیز مخملی معرفی نموده بود. آن روز نه من به انگلستان آمده بودم و نه مهندس موسوی کاندیدا بود.
اگر عزیزان به یاد داشته باشند در سال هشتاد و چهارهنگام خداحافظی با ایسنای عزیز عرض شد که «این غم انگیز است که رویترز میتواند ازایران صوت و فیلم مخابره کند، اما خبرگزاریهای داخلی از آن محرومند». همان جا اعلام شد که «رادیو ایسنا ازبرنامههای آینده ماست».
امروز سالها از آن روز گذشته است و همچنان ایران عزیز در فضای رسانهای درخورشأن مردم و نظامش تنفس نمیکند. همچنان که تجربه جهان میگوید و بسیاری از بزرگان نیز قائلند ما نیازمند رسانههای صوتی و تصویری مستقل هستیم، اما برای نیل به آن نه نیازمند به چنین مشورتهایی هستیم و نه نیازمند امکانات وسیع. نه علم آن انحصاری است و نه تکنولوژی آن. نه توانمان کمتر است و نه شأنمان. انشاءالله روزی درمکانی بسیار کوچکتر از ایسنای آن روز، در یکی از کوچه پس کوچههای همین تهران آشنا و در سایه نگاه منصفانهتر به حق مردم در دریافت اطلاعات صحیح و مستقل، رسانهای بسیاربزرگتر، موثرتر و کم نظیر راه اندازی شود.
همواره و هنوز به تلاش برای رجحان رسانههای داخل به خارج اعتقاد داشته و دارم. انشاءالله با تجدید نظر در روند فعلی رسانهای کشور و تمکین چند صدایی، کارکرد رسانههای داخلی افزایش یافته و نگاه به خارج تقلیل یابد تا مجموعهها در تنگنا به بیرون پناه نبرند.
شخصاً به ایده «رسانه از درون» اعتقاد دارم و آن را با همه مضایق بهترین میدانم و از آن دفاع میکنم، اما قابل پیشبینی است که در صورت بسته شدن سلیقهای منافذ اطلاع رسانی، افراد یا مجموعههایی به ایده «رسانه ازبیرون» گرایش پیدا کنند.
در پایان برای آن که فقط به تکذیبیه بسنده نشده باشد و اگر این ایده توطئه اغیار تلقی نمیشود از جمله دیگر پیشنهاداتی که میتواند فضای رسانهای کشور را رونق بخشد و به همین بهانه دستاندرکاران عزیز رسانهای میتوانند در اطراف آن تامل و اقدام داشته باشند، ایده «خبرگزاری رسانهها» است.
این نوع خبرگزاریها که از همکاری رسانهها و اصحاب آن ها شکل میگیرند از جمله بهترین ساختارهای اطلاع رسانی برای اصلاح وضعیت رسانهای کشور و پایهگذار رسانههای ماندگار هستند.
متاسفانه تنگ نظریها و نابردباریها ما را ار قافله اطلاع رسانی فرسنگها به دور انداخته است. انشاءالله در آینده مجالی باشد تا به جای مجادله پیرامون دروغها به راهبردهای پیش برنده بپردازیم.