محمدرضا باهنر فعال سیاسی اصولگرا در گفتگویی که به تازگی انجام داده درباره شرایط امروز عرصه سیاست کشور صحبت کرده است.
گزیده گفتگوی او را در ادامه میخوانید:
*شاید از نظر تحلیلی آقای جلیلی سقف رأی خود را در مرحله اول آورد. کسانی که طرفدار او بودند قاعدتا کسانی نبودند که در مرحله اول در انتخابات شرکت نکنند. آنهایی که به آقای جلیلی رای دادند هم به رای دادن به آقای جلیلی اعتقاد داشتند و هم به حضور در انتخابات. اما میتوانیم بگوییم تعداد قابل توجهی از کسانی که به آقای پزشکیان در مرحله دوم رای دادند، مرحله اول در انتخابات شرکت نکرده بودند. ولی از این منظر حتی اگر آقای جلیلی رأیی هم داشته باشد، درصد خیلی کمی بوده است.
*این آرایی که برای آقای جلیلی در مرحله دوم جمع شد، رای اولشان آقای جلیلی نبود، یعنی یک عده مرحله به آقای قالیباف یا بقیه کاندیداها رای داده بودند، اما موقعی که امر انتخاب بین آقای پزشکیان و آقای جلیلی دائر شد، به آقای جلیلی رای دادند. والا رای اول شان آقای جلیلی نبود. فکر میکنم اگر بخواهیم جدی بگوییم آرای خالص آقای جلیلی چقدر بوده حدودا همان ۸-۹ میلیون بوده است.
*باید دولت درباره FATF تصمیم بگیرد. پیشتر هم گفتم که برخیها این FATF را جور دیگری ترجمه میکردند. در حالی که الان بسیاری از کشورهایی که سردمداران FATF هستند خودشان بزرگترین پولشوییهای دنیا را انجام میدهند.
*این که برخی میپرسیدند اگر به FATF بپیوندیم آیا مشکل تحریمها حل میشود؟ این دو مقوله جدا از هم است و ارتباطی باهم ندارند. FATF یک سری محلهای تنفس را برای ما باز میگذاشته و الان اگر در لیست سیاه برویم آن راههای تنفسی را میبندد.
*هزینههای تعامل ما با تجارت بین الملل بیشتر و گرانتر درخواهد آمد؛ بنابراین فکر میکنم میتوانیم FATF را جلو ببریم و کار کنیم و تمامش کنیم. بدون این که به مصلحت و عزت کشور آسیب برسد.
*چهرههای اقتصادی فهیم اطراف پزشکیان هستند. من بیش از آن که روی خرد و فهم این عزیزان تردید داشته باشم، موقعیت اجتماعی و امنیتی کشور را مدنظر دارم.
*میگویند دولت آقای پزشکیان دولت سوم آقای خاتمی است، من همینجا بگویم ما با دولت آقای خاتمی مشکل داشتیم، خصوصا در ماجرای قتلهای زنجیرهای یا توطئههایی که علیه مرحوم هاشمی رفسنجانی پیش آوردند و میگفتند ردا پوش و سرخ پوش و خاکستری پوش و... یا یک لایحه دوقلو آقای خاتمی میخواست به مجلس بدهد...، اما با همه این اشکالات معتقدم دوره دوم آقای خاتمی یک دوره بسیار موفق و درخشان بود.
*بسیاری از پروژههای اقتصادی کشور مانند پالایشگاههای عسلویه یا پارس جنوبی، اتوبانها، راه آهنها و نیروگاهها و ... در دوره دوم آقای خاتمی پایه گذاری شد و کارهای مثبت زیادی انجام شد. حتی در یک نگاه کلان، وضعیت معیشت مردم و اقتصاد خانوارها در دوره دوم دولت خاتمی و دوره دوم دولت هاشمی بعد از پیروزی انقلاب بهترین دورهها بوده است.
*اگر دولتی روی کار بیاید و مثبتهای دوره آقای خاتمی را عملیاتی کند و اشتباهاتش را تکرار نکند باید از او استقبال کنیم. دولت آقای روحانی یا آقای احمدی نژاد هم همین بوده است. احمدی نژاد هم کارهای مثبت زیاد کرد، ولی دو سه تا اشتباه قابل نقد هم داشته است. کلا این واژه که دولت سوم فلان دولت هستید، تحلیل و نگاه مقبولی از نظر من نیست.
*کسانی از دولت در این دوره به نفع جلیلی وارد شدند. یک سری سیستمهای حکومتی در انتخابات نباید ورود کنند. ولی معنا و مفهومش این نیست که مثلا کسی که مسئولیتی دارد حتی وزیر و استاندار است در انتخابات فعال نباشد. ممنوعیت آنجاست که وقت اداری خود را حق ندارند برای کارهای انتخاباتی صرف کنند.
*درمورد دولت آقای رئیسی، دولتیها مخصوصا در مرحله دوم فعالیت سنگینی به نفع آقای جلیلی داشتند که شاید مقداری از اضافه شدن آرای آقای جلیلی در مرحله دوم به همین دلیل بود.
*در دو انتخابات ۸۴ و ۸۸ به آقای احمدی نژاد رای ندادم. با این که ایشان عضو جامعه اسلامی مهندسین بودند و رفاقتهای قدیمی را داشتیم؛ بنابراین باید عوامل محیطی و زمانی را ببینیم. حتی آقایان مراجع هم میگویند مکان و زمان در فتوا موثر است. مکان و زمان در رای دادن هم موثر است. آن زمان اگر اقدامی کردم شاید الان آن دلایل وجود نداشته باشد و برعکس شده باشد.
*در نظام مردمسالاری دینی، نیازمند حداکثر پنج حزب فراگیر و قدرتمند و پاسخگو و در چهارچوب سیاستهای نظام هستیم. اصلا دمکراسی بدون وجود حزب مشکل دار خواهد بود. حتی من زمانی حرف تندی زده و باز هم میگویم، آنهم اینکه بدون وجود چند حزب فراگیر و موضع دار و پاسخگو، برای آینده مردمسالاری دینی بیمناک هستم. فکر میکنم این مردمسالاری دینی معلوم نیست به سر منزل مقصود برسد.
*ما ۲۰۰-۳۰۰ حزب مجوز دار داریم. ولی اینها حزب نیستند. به قولی برخی از اینها در فولکس واگن هم جا میشوند. یا موقع انتخابات ۱۰-۱۵ تا از اینها جمع میشوند و جبهه تشکیل میدهند و جریانی راه میاندازند و بعد از انتخابات هم خلع میشوند یا سلب مسئولیت میشوند.
*برخیها که با کمک احزاب به مراکز قدرت میرسند، بعدا میگویند کدام حزب و اصلا قبولشان ندارند؛ بنابراین ما این مشکلات را داریم. ولی به صورت کلان، جریان اصلاح طلبی ما به دو گروه رادیکال و محافظه کار تقسیم میشوند و جریان اصولگرایی ما به همین صورت.
*صحبتی که اخیرا کرده بودم تقطیع شده بود، گفتم که حداقل یکی دو میلیون نفر از حزب اللهیها هستند که مطالبه شان این است که همه مردم باید مثل ما زندگی کنند، فکر کنند و ما باید مشی زندگی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی را در کشور دیکته کنیم.
*این بخش از حرفهای من را تقطیع کرده بودند که باهنر گفته دو سه میلیون حزب اللهی بیشتر نداریم. من گفتم یکی دو میلیون نفر از حزب اللهیها. در همان مصاحبه گفتم حداقل ۷-۸ میلیون حزب اللهی داریم، مثلا در جریانات مرتبط با غزه و افرادی که قرار بود برای اعزام ثبت نام کنند ۸ میلیون نفری بودند، ولی اینها نحلههای مختلفی هستند.
*حزب اللهیها برای ما محترم هستند. گفتند مگر خودت حزب اللهی نیستی؟ گفتم من خودم را لایق این عنوان نمیدانم. ولی خیلی به آنها علاقه دارم. ولی عده معدودی هستند که میگویند همه مردم مثل ما زندگی کنند.
*چند وقت پیش خانمی در تلویزیون ظاهر شد و گفت مملکت مال حزب اللهیها است و هرکسی نمیخواهد برود. این حرف را به هیچ وجه قبول نداریم. میگوییم ده درصد حزب اللهی داریم و روی سر ما جا دارند، مواقع بسیار حساس به داد انقلاب و نظام رسیده اند. در جنگ و دفاع از حریم و حرم بوده اند. آن طرف هم ۵-۶ درصد رأی سیاه داریم. یعنی کسی که اصلا نظام را قبول ندارد. این وسط هم ۸۰-۸۵ درصد جمعیت کشور میخواهند زندگی کنند. خیلی از این ۸۵ درصد حزب اللهیها را دوست دارند، ولی حاضر نیستند تحت امر آنها باشند. باید این دو را از هم جدا کرد.
*ما میگوییم این مملکت برای هشتاد و پنج میلیون جمعیت است. آن که ضد انقلاب است و تعدادش محدود است باید مواظبش بود. حتی اگر جایی دست به اقدام و تبلیغی خواست بزند با هسته سخت نظام مواجه خواهد شد. آن زمان سیستم اطلاعاتی و قضایی و امنیتی کشور سراغش میرود. طبیعی هم هست. هر نظامی از کیان خود دفاع میکند. اما مابقی میخواهند زندگی کنند. میخواهند آینده شان مطمئن باشد. حتما این ۸۵ درصد و حتی بیشتر، ایران اسلامی را قبول دارند، ایران مقتدر را دوست دارند و به ایران یکپارچه را علاقمندند. حتما نگران فرو پاشی ایران هستند که حاضر نیستند یک لحظه تحمل کنند که خدای نکرده ایران تکه تکه شود. اما این که هرکسی مانند ما فکر کند، بماند و هرکه فکر نمیکند برود. این حرف بی ربطی است.
*آن که معیشت را میخواهد باید به اندازه معیشت خود کار کند. نه این که در کشور بخواهیم همه را زیر پوشش کمیته امداد ببریم. این حکومتداری نیست. هرکسی باید امکانات کار و فعالیت برایش فراهم شود و به اندازه کار و توانی که دارد انجام دهد و بتواند از منافع آن استفاده کند.
*در جریان اصولگرا درگیری وجود ندارد، اصولا آن انسجام وجود ندارد. ببینید در مجلس یازدهم یک فراکسیون به نام انقلاب اسلامی داشتیم که ۲۳۰ عضو داشت. ولی این تعداد باهم نبودند. زیر مجموعه ۲۳۰ نفر، ۷-۸ گفتمان بود. حتی وقتی میخواستند برای وزیری رای گیری کنند نمیدانستند رای میآورد یا نمیآورد.