آفتابنیوز : آفتاب: قطار هستهای که لاک پشت وار ولی هدفمند از دولتهای گذشته به قهرمان شبکه سه میرسد، چه نتیجهای با سیاست خرگوش وار گرفته که نقش مسئولان مختلف نظام و هدایت رهبر انقلاب تا این سطح گستاخانه ندیده گرفته میشود و با چیدن یک سری حرفهای عجیب و غریب فناوری هستهای محصول تلاش یک فرد معرفی میشود؟
به سنت جالب شبهای ماه مبارک رمضان، شبکه سه دیشب نیز پس از سریال ویژه خود، یک مستند سیاسی عجیب پخش کرد که بیشتر به رپرتاژ آگهی شخصی در پرونده ملی هستهای شبیه بود.
گروه سیاسی شبکه سه سیما که در شبهای پرمنزلت رمضان تلاش وافری در هدایت فکری و سیاسی جوانان کشورمان در قالب برنامههای سیاسی عجیب و غریب به خرج داده است، مستندی گنگ ولی هدفمند را در قالب پروژه ای برای پرونده هستهای ایران به نمایش گذاشت که متاسفانه تلاش زیاد و عجیبی برای القای نقش یک فرد در پیروزی پرونده هستهای کشورمان در بعد بینالمللی داشت! پیروزی که کیفیت و سطح آن تا پایان مشخص نشد.
البته کارگردان باهوش این مستند هیچ اشارهای از وضعیت فعلی پرونده هستهای ایران و آخرین گزارش محمد البرادعی نکرده و سعی داشت با تکنیک سفسطه، زحمات تمامی مدیران جمهوری اسلامی را به روشهای مختلف زیر سوال برده و مخدوش کند.
در این مستند که تکیه بسیاری به پخش تصاویر سیدمحمد خاتمی، فاطمه حقیقت جو، حسن روحانی، حسین موسویان، جواد وعیدی و محمد البرادعی داشت، خط جالبی برای محکومیت این افراد براساس کلام خودشان که ارتباطی به موضوع مستند نداشت، انتخاب شده بود تا شاخصهای خیانت در ذهن مخاطب شکل بگیرد.
برای نمونه، قرار دادن گفتاری از فاطمه حقیقت جو در بازشناسی فضای سیاسی و تعریف احزاب در ایران که در دانشگاه ماساچوست پخش شد، در اصل ربطی به ماجرای هسته ای نداشت، اما این صحبت ها درست زمانی پخش میشد که یک مقام آمریکایی تحلیلی از وضعیت سیاسی ایران میکرد و این تحلیل با صحبت های نماینده پیشین مجلس ششم تکمیل میشد.
این تکنیک در مورد صحبت های سیدمحمد خاتمی و علی لاریجانی هم انجام شد، گرچه خط صحبت های لاریجانی و وعیدی با صحبت های خاتمی، روحانی هیچ تراز موضوعی نداشت، ولی مهم این بود که هر دو گروه سازش کرده و سرشان کلاه رفته بود!
تلاش برای نشان دادن ناکامیهای هستهای ایران در زمان حضور روحانی و لاریجانی و از طرفی سنگین کردن کفه اتهامها به سوی سیدمحمد خاتمی، به حدی مغرضانه بود که حتی در میانه مستند کارگردان را دچار جمع ضدین کرد و اجازه نداد تا پایان مستند نیز از زیر سایه آن فرار کند.
این بنبست جالب موضوعی زمانی بود که در نیمه ابتدایی مستند تصاویر، کلام شخصیتهای خارجی و صحبتهای مقامات داخلی در تلاش بود تا به مخاطب القا کند تیم های هستهای برشمرده توان مذاکره نداشته و در حال سازش بودند، اما پس از این نیمه، قرار گرفتن ناگهانی صحبتهای محمد آقازاده، غایب امروز دولت دهم در بیان اینکه: «فناوری هستهای را مدیون آقای خامنهای هستیم»، بیننده را دچار شوک موضوعی و تضاد ذهنی میکند که اگر فناوری هستهای ایران رشدی داشته و توانسته در فرصت و فضای طولانی شدن گفتگو یا به اصطلاح لاس زدن سیاسی دستاوردهای خود را کامل کرده و آماده انجام مرحله پایانی شود، پس چرا مسئولان آن زمان که هنر کش دادن بحثها و موضوعات را داشتند، در این مستند محکوم به خیانت و سازش میشوند؟
از سوی دیگر اگر تمامی زیر و بم پرونده هستهای براساس گفتار مقامات خارجی که در این مستند بر آنها تاکید میشد، به دست رهبر انقلاب و قدرتی تصمیم گیرنده و فراتر از دولت پنجم و ششم بوده، هدف مخفی این مستند چیست؟
به واقع درهم و برهم کردن قطعههای پازل موفقیت هستهای ایران به نفع چه کسی است و آیا «حاضری خوری سیاسی» میتواند دستاورد 20 ساله مقامات گوناگون سیاسی، امنیتی و علمی کشور را در پیشرفت و توسعه این فناوری پایمال کند؟
این بحثهای اصولی در هیچ جای این مستند جواب داده نمیشود و برعکس دشمنی عجیب با تیمهای مذاکره کننده هستهای چنان است که صحبتهای نامشخصی از محمدجواد ظریف در گفتگو با البرادعی گلچین شده که وی تاکید میکند: «ما اعتبارمان را در داخل کشورمان از دست دادهایم»!
اینگونه انتخاب موضوع نشان میدهد هدف اصلی، مخدوش شدن ذهن مخاطب بی اطلاع، کم اطلاع و عوام شبکه جوان سیماست که القائات زیبا را در قالب یک مستند سیاسی، به جای واقعیتهای موجود ببلعد!
جالب آن که در نیمه دوم این مستند آن قدر آسمان و ریسمان به هم بافته میشود که دست آخر کارگردان نابغه فراموش میکند نتیجه گیری مناسب کرده و دست کم این رپرتاژ آگهی شخصی را حرفهای به پایان برساند.
در این بخش، ابتدا انتخابات مجلس هفتم، سپس صحبتهای بوش در مورد احمدینژاد و بعد کلیدواژههای نامفهومی از چند مصاحبه احمدینژاد انتخاب میشود تا نشان دهد شجاعت فردی وی موجب رشد پرونده هستهای شده و حتی پیش از این با قراردادن کلامی از رهبر انقلاب در جایی که مقامات خارجی و به خصوص تروئیکای اروپایی را تهدید به پایان رفتار نرم ایران میکنند، تاکید دارد با وجود تهدید رهبری به ورود در قضیه هستهای، احمدینژاد به خاطر روحیه شخصی خودش به مخالفت میپردازد.
از گاف های جالب تصویری در این مستند، روایت مذاکرههای سعدآباد بود، موضوعی که در طیف حامیان دولت به عنوان سوژهای برای کوبیدن دولت قبلی استفاده میشود؛ اما در این مستند برای نخستین بار به صورت تصویری مراحل مذاکره براساس گفتار مقامات خارجی و مسئولان کشورمان به نمایش درآمد.
نکته مهم نشان دادن سطح مقاومت تیم مذاکره کننده ایرانی با سه نماینده تروئیکای اروپایی و حتی واکنش عصبی "یوشکا فیشر"، وزیر خارجه وقت آلمان به عدم تفاهم و توافق بر سر موضوعات مورد نظر بود که با واکنش تیم مذاکره کننده ایرانی و مخالفت مستیم خاتمی ناکام ماند.
زیرنویسهایی بود که برای سخنان انگلیسی در این مستند ترجمه شده بود. به کرّات مشاهده کردم که گوینده چیز دیگری میگوید و ترجمه چیز دیگری میگوید. در بسیاری از جملات، ضمایر حذف شدهاند و امر بر شنونده مشتبه میشود که این جمله را چه کسی گفته. سخنانی که درباره رایس گفته شده، برای موضوعات دیگری ترجمه کردهاند بدون اینکه اشارهای به رایس شده باشد.
در بخشی از این مستند بوش گفت: «Iran was dangerous, is dangerous, and will be dangerous if it has the knowledge to build a nuclear bomb» به این معنا که: «ایران خطرناک بود، هست و خواهد بود اگر به دانش ساخت سلاح (بمب) هستهای دست یابد» اما با کمال تعجب دیدیم که زیرنویس این مستند ساخت صدا و سیما، «بمب هستهای» را «انرژی هستهای» ترجمه کرد که جای بسی شرمساری است. یعنی بوش صراحتاً با انرژی هستهای مخالفت کرده!
جالب است که در این مستند مقامات ایالات متحده و شخص بوش بارها و بارها از جمله تاکیدی: "همه گزینه ها روی میز است!" استفاده میکنند، ولی مستندساز هستهای تلویزیون ایران دست و پا میزند تا نشان دهد آمریکا در فکر حمله به ایران بوده و مقامات وقت سیاسی ترسیدهاند! آیا باید دم خروس کلام ناتمام بوش را باور کرد یا قسم و آیههای این کارگردان را؟
این بن بست هستهای همان محصولی است که مقدمه آن در دولت خاتمی کلید خورد، زمانی که بوش مدعی بود آماده مذاکره است، ناگهان با تفاهمنامهای مواجه شد که سیاستهای خشن و ستیزه جویانه دولت نئومحافظه کار کاخ سفید را فلج میکرد.
ای کاش افراد ساده دل و کم اطلاعی که این مستند را تولید کرده بودند، درایت مقامات وقت سیاسی کشور و مسئول اصلی پرونده هستهای را اینگونه مخدوش نمیکردند و حداقل توان فهم ماجرا را داشتند که جنگیدن همیشه روش مناسبی با عقرب جرار نیست!
تکنیک گفتمان جهانی و زمان خریدن یکی از هنرهای بزرگ دولت و تیم های مذاکره کننده قبلی بود به حدی که متخصصان کشورمان توانستند در زمان موجود برنامههای خود را اجرا کنند.
اما در مستندی که برای طیف عظیمی از جوانان کشورمان که دائم و در طول روز با ابزارهای مختلف اطلاعات و اخبار گوناگون روز ایران و جهان را قرار دارند، تاکید عجیبی به ناتوانی دولت و تیم مذاکره کننده هسته ای شده و حتی در بخشی از آن به وضوح از تغییر مسیر آمریکا برای گفتگو زبان به اعتراف می گشاید، آیا می توان توقع داشت با این تضادهای وحشتناک اعتباری برای صداوسیما و این اقدامات عجولانه باقی بماند؟
از سوی دیگر در این مستند، آشکارا شکست برنامههای بوش و بن بست وی پس از ماجرای تفاهم نامه و پس از آن نرفتن تیم هستهای برکنار شده دولت نهم به نیویورک به نمایش درآمده و عملاً دست دولت جمهوریخواه را میبندد تا ناکام حل بحران هستهای ایران شوند.
آیا این معجزه یک شبه و تغییر سیاست کاخ سفید محصول افراد حاضر است یا کسانی که روزها و شبها برای این روش و بازی سیاسی زمان و عمر صرف کردهاند؟
این مدل ارتباط های عجیب و غریب موضوعات تخصصی و عمیق سیاسی جز به تحمیق کشیدن مخاطب و محدود کردن دایره دید عامیانه وی در شناخت روزگار امروز جهان است؟
آیا پس از برکناری حسن روحانی و آمدن دکتر لاریجانی که البته ایشان نیز جزو چهرههای برکنار شده هستهای دولت نهم شدند، افراد مختلفی از مقامات سیاسی و حقوقی کشور تاکید نکردند که با زبان زور نباید صحبت کرد و باید ادامه مسیر گفتمان بینالمللی را دنبال کرده تا پرونده راهی شورای امنیت نشود؟
چرا به رغم مسئولیتهایی که به دکتر لاریجانی داده شده بود و او برای حفظ درهای مذاکره تلاش میکرد، ناگهان به دلیل اظهارات نمایشی و غیر مدون، پرونده هستهای راهی شورای امنیت شد تا لاریجانی هم به خاطر تکروی سیاسی و موضوعی در بعد هستهای که بدون توجه به مصالح نظام و نظر رهبر انقلاب بیان میشد، عطای ماندن را به لقای برکناری ترجیح دهد؟!
آیا قطار هستهای که لاک پشتوار ولی هدفمند از دولتهای گذشته به قهرمان مستند سیاسی شبکه سه میرسد، چه نتیجهای با سیاست خرگوشوار خود گرفته که نقش مسئولان مختلف نظام و هدایت رهبر انقلاب تا این سطح گستاخانه ندیده گرفته میشود و با چیدن یک سری حرفهای عجیب و غریب فناوری هستهای محصول تلاش یک فرد معرفی میشود؟
جالب است که در پایان این مستند که بیشتر فتورمانی از عکسهای مقامات و تصاویر جسته گریخته بیکیفیت از مصاحبههای گوناگون شخصیتهای سیاسی داخلی و خارجی است، بحث حضور آمریکا بدون پیش شرط برای مذاکره دولت اوباما با ایران مطرح میشود، در حالی که به نظر میرسد از نوامبر گذشته که اوباما انتخاب و از ژانویه که ساکن کاخ سفید شده به رغم شرایط افتخار آفرین حال حاضر و حضور گزینه مورد علاقه رئیس دولت در راس تیم مذاکره کننده، هنوز اتفاق خاصی در پرونده هستهای نیافتاده وهمچنان تحریمها پابرجا ومذاکرات هم ادامه دارد.
گرچه پایان این مستند بازهم یکی از گافهای رسانهای مستندساز نابغه بود تا مهر تاییدی بر ادعای مقامات غربی در خصوص اتهام بهرهگیری ایران از لبنان و گروههای فلسطینی برای مقابله با حمله احتمالی باشد.
اظهارات جالب توجه محسن رضایی در مناظره با احمدی نژاد در مورد سه بار تصمیم حمله آمریکا و فرو نشاندن مدبرانه آن و اداره بحث هسته ای در بعد کلان توسط رهبر انقلاب را نباید فراموش نکنیم تا میزان موفقیت و پیروزی تیم هسته ای حاضر قابل ارزیابی باشد!
اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
------------------