آفتابنیوز : آفتاب: حجتالاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی در سالهای دفاع مقدس، ریاست ستاد قرارگاه خاتمالانبیاء (64-66)، فرماندهی پدافند هوایی (از 64 تا پایان جنگ)، ریاست کمیسیون دفاعی مجلس شورای اسلامی و ریاست ستاد پشتیبانی جنگ در سالهای 65 تا پایان جنگ را عهدهدار بوده است. وی همچنین در شورای عالی دفاع و شورای عالی پشتیبانی جنگ عضویت داشته است.
دکتر حسن روحانی که هماکنون رییس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از دو نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی است، به مناسبت هفته دفاع مقدس در گفتوگو با ایسنا، دفتر خاطرات دفاع هشتساله ایرانیان را ورق میزند و از آن روزها میگوید.
روحانی البته در اثنای مرور خاطرات با رجوع به گذشته برای مشکلات امروز هم راه حلهایی پیشنهاد میکند. او اعتقاد دارد امروز نیز باید به فضای برادری دوران دفاع مقدس بازگردیم.
وی با هشدار نسبت به رواج فضای تخریب و تهمت و بیان اینکه «وقتی حرمتشکنی آغاز شود پایانی ندارد» و دامن حرمتشکنان را نیز میگیرد، به دغدغه حفظ جایگاه رهبری نظام در همه زمانها اشاره میکند و میگوید: «به نظر من جایگاه رهبری همیشه باید محفوظ بماند». متن کامل گفتگوی روحانی به این شرح است:
آقای دکتر روحانی، هشت سال دفاع مقدس که از آن به عنوان هشت سال جنگ تحمیلی نیز یاد میشود، ارزشهایی را متبلور و به نوعی فرهنگسازی کرد، شما چگونه این ارزشها را تبیین میکنید؟ - روحانی: خاطره تجاوز دشمنی که در همسایگی ما بود بسیار تلخ بود، آن هم در سالهای اولیه انقلاب که اصلا آمادگی برای جنگ نداشتیم، اما به هر حال دشمن بعثی به مرزهای ما حمله کرد و در 31 شهریور ماه سال 1359، از زمین، هوا و دریا مورد تهاجم واقع شدیم؛ لذا وقتی به جنگ تحمیلی نگاه میکنیم خاطراتش تلخ است، اما وقتی به دفاع مقدس مینگریم با ملتی مواجه میشویم که احساس میکرد به ناحق به کشورش تجاوز شده و میخواست از شرف و سرزمینش دفاع کند. ژ
این احساس شیرینیهای فراوانی را با خود به همراه داشت، ضمن آن که هیچ کس دوست ندارد در شرایط خاص جنگ باشد، اما در همین دفاع مقدس ارزشهای فراوانی متولد شد که اولین آن ایستادگی، مقاومت و شهامت ملت بود؛ یعنی وقتی به ایران حمله شد، کسی نگفت سالهای اولیه انقلاب است، امکانات نداریم، برویم کسی را واسطه کنیم که جلوی دشمن را بگیرد، نه، همه مردم از تمام شهرهای ایران به پا خاستند، مردم هجوم میآوردند، اسلحه میگرفتند و به سمت جنوب و یا غرب کشور سرازیر میشدند و این چیزی نبود جز شکوه ابتدایی جنگ، در آن زمان سپاه تازه شکل گرفته بود و بیشتر کمیتهها بسیج شده بودند به سمت مرزها، ارتش نیز با همه توان خود دفاع میکرد.؛ سپس سپاه و نیروهای مردمی نیز به جبهه شتافتند؛ لذا نکته دومی که در دفاع مقدس یک ارزش بود روحیه والای مردم بود.
ملت ما هیچگاه روحیه خود را از دست نداد و تا آخر ایستادگی کرد و همیشه آن روحیه بالا را حفظ کرد؛ البته به نظر من علاوه بر این که ملت ما ملتی بزرگ بوده و هست، پیروی این ملت از تعالیم اسلام، همچنین توصیف اولیه امام از جنگ و اطاعت مردم از امام نیز بسیار موثر بود. 31 شهریور ماه که به ما حمله شد، بعدازظهر با امام مصاحبهای صورت گرفت، ایشان با خونسردی و آرامش فرمودند: «دشمنی آمده و سنگی را به خانه ما پرتاب کرده، ملت نیز جواب آنها را خواهند داد»؛ یعنی میخواهم بگویم آنقدر آرامش، طمانینه و اظهار قدرت امام برای مردم جالب توجه بود که از آن روحیه خوبی گرفتند.
حرکتهای مردممحور و نقش آن را در دفاع مقدس چگونه میبینید؟ - روحانی: دقیقا نکته سوم ارزشهای دفاع مقدس، ایثار و فداکاری ملت ما بود، مردم ما حاضر شدند به خاطر کشور، نظام و انقلابشان ایثار کنند. مادر و پدرها، فرزندان خود را بدرقه کردند و همسران، شوهران خود را با افتخار به جنگ فرستادند. حتی با نوجوانان کم سن و سالی مواجه میشدیم که اصرار داشتند مراکز بسیج، آنها را برای اعزام به جبههها بپذیرند و در نهایت وقتی جمعی از این رزمندگان شهید میشدند، خانوادههای آنان افتخار میکردند و یا اگر نقطهای بمباران میشد و خانوادههایی به شهادت میرسیدند مایه فخر و مباهات نزدیکان خود بودند؛ لذا فداکاری مردم، انواع مختلف داشت.
عدهای با جان و عدهای با مال، مثلاً در مقطعی وقتی آوارگان جنگ به شهرهای دیگر سرازیر میشدند عدهای اگر خانه یا امکاناتی داشتند آن را در اختیار آنان قرار میدادند. ارزشهای بعدی در سالهای دفاع مقدس که به نظر من بسیار هم مهم بود، اخلاق، انسانیت و شرف ملت ایران بود. ما میدانستیم وقتی یک ایرانی اسیر میشود، عراقیها چه رفتاری با او دارند؛ اما رزمندگان ما، هیچ گاه با اسرای عراقی بدرفتاری نکردند، حتی اگر در میدان جنگ یک عراقی اسیر میشد رزمنده ما با آنکه خود تشنه بود، قمقمه آب خود را در اختیار او قرار میداد و وقتی اسرا را به اردوگاهها میبردند، با آنها رفتارهای بسیار انسانی داشتند.
من در آن ایام بارها از اردوگاهها بازدید کردم و حتی گاهی برای آنها سخنرانی داشتم، با اسرا صحبت میکردم و میدیدم با چه عطوفت و مهربانی با آنها رفتار میشود، این اخلاق و انسانیت تا حدی بود که یکی از خلبانان ما در عملیاتی با یک فروند هواپیمای فانتوم برای تخریب پلی که محل عبور تجهیزات عراقی بود، میرود، اما وقتی به نقطه مورد نظر میرسد میبیند از روی این پل ماشین سواری شخصی عبور میکند، لذا از بمباران آن منصرف میشود، دور میزند و پس از چند دقیقه که آن خودرو عبور میکند آنجا را بمباران میکند؛ در حالی که این کار بسیار برای او خطرناک بود و باید خاک دشمن را فوری ترک میکرد و در چنین لحظههایی، ثانیهها نقش عمدهای ایفا میکنند؛ بنابراین ارزش چهارم، معنویت خاصی بود که در آن فضا حاکم بود؛ در واقع جبههها شکل دانشگاه را داشتند؛ به نوعی مراکز تربیتی و پرورشی و آموزشی محسوب میشدند.
در شبهای حمله، دعاهای کمیل و توسل و خداحافظیهای بچههای رزمنده فضای معنوی جالب توجهی را ایجاد میکرد. در پشت جبهه نیز همین طور این معنویت، خلوص، اعتقاد به حق، اتکاء به خداوند و «یاحسین» گفتنها و توسل به امام حسین(ع) در سراسر این سرزمین مشاهده میشد.
یکی دیگر از ارزشهای دفاع مقدس حالت تعاون و همکاری و برادری بود، هم نیروها در جبههها با هم همکاری داشتند و هم مردم در پشت جبههها، اگر رزمندهای شهید میشد همه اهل محل احساس میکردند فرزند خودشان بوده و یا در کمک به جبهه نیز هر کس در حد توان کاری میکرد؛ مثلاً در نمازهای جمعه، صندوقهایی بود که مردم کمکهای خود را در آنها میریختند، همچنین مراکزی وجود داشت که کمکهای مردمی را جمع میکرد و به جبههها میفرستاد، خانمها پشت جبهه، لوازم مورد نیاز رزمندگان را تهیه میکردند و میفرستادند و یا به عنوان پرستار در جبههها و بیمارستانها حضور جدی و فعال داشتند و در واقع هماهنگی عجیبی در کشور وجود داشت که بسیار ارزشمند بود و در کنار همه اینها، یکی دیگر از ارزشهای آن دوران، وحدت و یکپارچگی بود.
همه جناحها با هر تفکر و سلیقهای، در مسئله دفاع مقدس یک صدا بودند؛ همه میخواستند دشمن را از کشور بیرون برانند، در آن زمان هم همین جناحبندیها با نامهای دیگر وجود داشت، اما در زمینه دفاع، صدا واحد بود؛ حتی در اقلیتهای دینی، عشایر و سایر اقشار مردمی.
نکته دیگر نقش امام و رهبری ایشان در زمینه دفاع مقدس بود. در وصیتنامههای شهدا میبینیم نوشتهاند "امام را تنها نگذارید"؛ یعنی در همه حال به فکر امام بودند و ایشان جایگاه خاصی در قلوب آنان داشت و به همین دلیل وقتی امام میفرمودند "جنگ را تا آخرین خانه باید ادامه دهیم" و آن را جنگ اسلام و کفر لقب میدادند، شاهد اطاعتپذیری مطلق مردم هستیم که بسیار کارساز است.
اگر در کنار این ارزشها، کلمه "چرا" افزوده شود، نیاز به تبیین بیشتری پیدا میکند. یادم هست امام فرمودند "این دست عنایت حق بود که جوانان را از میکدهها به میدان رزم کشاند"؛ این تغییرات ارزشی چرا و چگونه به وجود آمد؟
- روحانی: ببینید! بخش عمدهای از آن انگیزهها دینی بود. مردم دفاع را وظیفه اسلامی و دینی خود میدانستند و معتقد بودند خداوند این وظیفه را به عنوان جهاد، بر دوش آنان گذاشته است. این انگیزه بسیار موثر بود، به ویژه زمانی که با فرهنگ کربلا و عاشورا توام میشد که میدیدیم رزمندگان و واحدهایی که به سمت جبههها میرفتند شعارهای «یاحسین» سر میدادند.
انگیزهی دیگری که در کنار انگیزهی دینی قرار میگرفت، دفاع ملی و حب وطن بود که از عشق به سرزمین ناشی میشد. انگیزهی سوم، مظلومیت ملت ایران بود. این احساس در مردم وجود داشت که به آنان ظلم شده، آن هم در شرایط اولیه پس از انقلاب، وقتی که تازه میخواستند کشور خود را سامان دهند، دشمن با توطئهای علیه آنها حمله کرده و به خصوص اینکه میدیدند همه قدرتهای بزرگ هم از متجاوز حمایت میکنند و ملت ما تنهاست و باید بر روی پای خود بایستد؛ یعنی مظلومیت، انگیزهی ملی و حب وطن و انگیزه دینی در کنار هم قرار گرفته و این احساس را ایجاد کرده بود که دفاع وظیفه آنهاست، در اینجا دیگر اختلاف نظری وجود نداشت، بلکه دفاع یک اصل مسلم پذیرفتهشده بود.
نقش امام(ره) را چگونه میبینید؟ -روحانی: امام نقش بسیار موثری داشتند. ایشان شخصیتی استثنایی در تاریخ کشورمان بودند و پس از ائمهی معصومین، در میان علما و سیاسیون، شخصی با این ویژگی کمتر دیده میشود و یا اصلا وجود ندارد؛ به هر حال، کسی که شانزده سال مبارزه و مقاومت کرده تا انقلابی را به ثمر رساند و رژیم دو هزار و پانصد ساله را سرنگون کرده، در دوران رهبری خود نیز همیشه صدای مردم بوده و وقتی حرفی میزده ملت احساس میکردند این حرف دل آنهاست، در عین حال ایشان نیز به مردم تکیه میکردند. به آنها احترام میگذاشتند؛ کما اینکه دقیقاً چهل و هفت روز پس از پیروزی انقلاب انتخابات را برگزار کردند، به ملت گفتند پیشنهاد من نظام جمهوری اسلامی است و شما بگویید آری یا نه، لذا احترامی که امام برای مردم قایل بود یک طرف قضیه بود و طرف دیگر، جایگاه معنوی ایشان بود.
امام در نگاه مردم یک مرجع تقلید و عالم برتر دینی بودند که زندگیشان همواره با عرفان و خلوص توام بوده است. با وجود آن که فوت حاج آقا مصطفی رنگ و بوی شهادت داشت ایشان هیچِگاه نگفتند که در راه انقلاب فرزندم را تقدیم کردم، بلکه همیشه از مردم و فداکاریهای آنان صحبت میکردند. نکته دیگر درباره امام (ره)، روحیه شهامت ایشان بود. رهبر انقلاب شجاعانه در برابر دشمن ایستادگی میکردند و مردم از این روحیه ایشان لذت میبردند و با این که حمله هوایی هم به جماران صورت گرفت امام همان جا ماندند و حتی به پناهگاهی هم که برای ایشان درست کرده بودند، نرفتند.
ایشان میگفتند من هم مثل همه مردم هستم و وقتی به ایشان گفتند "جان شما در خطر است" ایشان فرمودند "من باشم یا نباشم مردم راه خود را انتخاب کردهاند" میخواهم بگویم ویژگیهای امام بهگونهای بود که کلام ایشان در دل همه مردم نفوذ داشت و بنابراین سخن، راه و فرمان امام نقش بسیار کلیدی در دفاع مقدس ایفا کرد، گذشته از اینکه ایشان فرمانده کل نیروهای مسلح هم بودند.
به نظر شما کدامیک از این ارزشها در جامعه امروز تقویت شده و کدامیک رنگ باخته و باید بیشتر به آنها بها داد؟ - روحانی: هر کجا مردم ما در یک واقعیت همفکر و متحد میشوند، حماسه آفریده میشود. در دفاع مقدس هیچ کس شکی در درستی این راه نداشت. اگر هم کسی تردید داشت زود قانع میشد؛ لذا اگر از شیوه اقناع در کشور استفاده شود و بهگونهای کارها پیش برود که مردم در یک اصل شریک شوند و اگر اتفاق نظر نیست، اکثریت قاطع سطح بالایی به وجود آید، حماسه آفریده میشود و وحدت به معنای واقعی کلمه شکل میگیرد.
در دفاع مقدس مردم احساس میکردند حق با آنهاست؛ به همین دلیل ایستادگی کردند. امروز هم در برابر تجاوز دشمن یکصدا خواهند بود؛ به طور مثال فرض کنیم دشمنی مانند آمریکا تصمیم بگیرد به مراکز هستهای کشور ما حمله نظامی کند (البته نه اینکه بحث احتمال چنین اتفاقی باشد – نه شرایط آن وجود دارد و نه محقق میشود ) ملت ما یکصدا در برابر آن ایستادگی خواهد کرد. مردم ما همچنان انگیزههای دینی خود را دارند و این گونه نیست که از دین فاصله گرفته باشند. در مراسم مذهبی میبینیم که مردم چگونه عشق خود را به دین و مذهبشان ابراز میکنند، درباره عشق به وطن نیز همین احساس وجود دارد.
بنابراین میتوان گفت اکثر ارزشهای دفاع مقدس دستخوش تغییر نشدهاند؟ - روحانی: من معتقدم همین طور است؛ یعنی اگر خدای ناکرده اتفاقی برای کشور ما بیفتد، همان ارتش، همان سپاه و بسیج و نیروهای مسلح و نیز همان نیروهای مردمی به صحنه خواهند آمد؛ چرا که علاقه مردم به دین و وطنشان نه تنها تغییر نکرده، بلکه بیشتر نیز شده، ضمن آنکه حقمداری و ایستادگی در برابر ظلم نیز در اذهان جوانان ما همچنان پابرجاست.
آیا در هشت سال دفاع مقدس این ارزشها به صورت مداوم بدون تغییر ماندند؟
- روحانی: نمیتوانیم بگوییم در یک خط مستقیم بوده، اگر نموداری رسم کنیم با اینکه هر روزش مانند روز قبل نبود، اما تغییرات آنچنان هم وجود نداشت؛ به هر حال وقتی جنگی هشت سال طول میکشد، ممکن است در اذهان مردم این پرسش پیش بیاید که چرا تا این حد طولانی شده و اصلا چه فایدهای دارد که ادامه پیدا کند؟ که البته این شبهات تا حدی در برخی ایجاد شده بود که در روحیهها بیتاثیر نبود، اما ماه آخر مردم حماسه بزرگ را آفریدند؛ یعنی زمانی که احساس میشد مردم نسبت به جبههها سرد شدهاند، امام بیانیهای در روز 27 تیر ماه سال 1367 صادر کردند که در اخبار ساعت 2 پخش شد، مردم پای رادیوها گریه کردند، به یک باره آنچنان موجی ایجاد شد و مردم چنان هجومی به سمت جبههها بردند که سپاه و بسیج به ما میگفتند لباس، کفش و اسلحه نداریم و به مردم بگویید به جبههها نیایند، ما امکانات کافی نداریم.
از این تاریخ که روز پذیرش قطعنامه بود تا روز 29 مرداد که روز آتشبس بود، صحنههایی در کشور آفریده شد که کمنظیر بود و جنگ با غرور و حماسه عظیمی پایان یافت، عراق به سمت خوزستان آمد، آنرا پس زدند، در مناطق میانی عراق را مجبور به عقبنشینی کردند، عراقیها منافقین را فرستادند، که تا اسلامآباد آمدند، اما نیروهای ما آنها را شکست دادند و آنچنان مفتضحانه فرار کردند که سران آنها نیمهشب با هلیکوتپر از خاک ایران متواری شدند؛ بنابراین هفتههای آخر جنگ بسیار زیبا بود. ما جنگ را با افتخار و غرور به پایان رساندیم و نشان دادیم ما همان ملتی هستیم که در سال 59 بودیم.
برخی جنگ را به دو سال اول و شش سال دوم تقسیم میکنند و معتقدند جنگ در همان دو سال اول باید به پایان میرسید. نظر شما چیست؟ - روحانی: اگر بخواهیم جنگ را به مراحل مختلف تقسیم کنیم در مرحله اول که ماه اول جنگ یعنی مهر ماه بود، همه تلاشها این بود که در برابر دشمن سد ایجاد شود و کاری کنیم که دشمن پیشروی نکند و بسیج بزرگی برای این هدف شکل گرفته بود، البته هوانیروز نقش فوقالعادهای داشت، هلیکوپترها به جنگ تانکها میرفتند، خدا رحمت کند شهید کشوری و شهید شیرودی را که قهرمانان بزرگ هوانیروز بودند و توانستند در غرب و جبهه میانی، جلوی عراق را بگیرند و گردان زرهی این کشور را مستاصل کنند.
فردای روز حمله عراق یعنی اول مهرماه صد و چهل فروند هواپیما برای بمباران عراق اعزام شدند و آنها اصلا فکر نمیکردند ما این همه هواپیمای آماده داشته باشیم، پیش خودشان فکر میکردند هواپیماهای ایران آمریکایی است و این کشور هم که با ما قطع رابطه کرده، ارتش هم که چندان سامان نیافته است، اما به یک باره با دیدن صد و چهل هواپیمایی که همه پس از بمباران عراق سالم برگشتند- البته به جز یکی که تیر خورده بود و در یکی از جادههای غرب کشور به زمین نشست- تکان خورند و در رزمندگان نیز روحیه و غروری آفریده شد.
نقش نیروی هوایی در این مرحله از جنگ بسیار کلیدی بود، عراق حملات هوایی خود را به شهرها هم آغاز کرده بود و هواپیماهای اف – 14، شبها تا صبح، در مرزهای هوایی پرواز میکردند و قدرتی که این پرنده در آسمان داشت عراق را مستاصل کرده بود.
این هواپیما، موشکی داشت که در 80 کیلومتری، هواپیمای دشمن را هدف قرار میداد، این موضوع آنچنان آنها را ترسانده بود که وقتی یک اف -14 بلند میشد همه مانند روباهی در برابر شیر فرار میکردند. خلبانان ما هم مدام در حال پرواز بودند؛ به گونهای که سوختگیری را در هوا انجام میدادند که البته در آن زمان عراق چنین سیستمی را نداشت، اوایل جنگ چند شب من با هواپیمای تانکر پرواز کردم، در نزدیک مرزها میدیدم که چگونه اف -14ها و اف -4ها بنزین میگیرند، خلبانان ما گاهی چند ساعت در پرواز بودند. خدا رحمت کند شهید بابایی را که یک بار 9 ساعت در پرواز بود و این بینظیر بود، یک خلبان وقتی بلند میشود، شرایط کابین یک جنگنده به او نیم ساعت تا پنجاه دقیقه بیشتر اجازه پرواز نمیدهد، اما ایشان معتقد بودند به ازاء هر نشست و برخاست، باید قطعه مصرف شود؛ لذا برای آن که قطعه کمتر مصرف شود تصمیم میگرفتند مدت زمان زیادی را در آسمان بمانند؛ این مرحله اول جنگ یعنی ایجاد سد در برابر دشمن بود.
مرحله دوم چگونه و از چه زمانی آغاز شد؟
- روحانی: مرحله دوم جنگ، از آخر مهرماه و با حملات چریکی آغاز شد. خدا شهید چمران را رحمت و آیتالله خامنهای را حفظ کند. هر سه عضو کمیسیون دفاع مجلس اول شورای اسلامی بودیم. این دو عزیز از اوایل جنگ به جبهه رفتند و گروههای چریکی را در اهواز سامان دادند که شبها به دشمن حمله میکردند، چند تانک را منفجر میکردند، عدهای را میکشتند و عدهای دیگر را اسیر میکردند؛ حرکت دوم این چنین شکل گرفت.
حرکت سوم مربوط میشود به سال 1360؛ یعنی یک سال بعد از جنگ که طراحی شد. برای شکستن حصر آبادان امام به ارتش و سپاه دستور دادند که این حصر از بین برود و اولین طراحی برای این کار به نام عملیات ثامنالائمه به دلیل آنکه مصادف با میلاد امام رضا (ع) بود انجام شد. ارتش و سپاه با کمک هم حصر آبادان را شکستند، این اولین عملیات مهم و تهاجمی ما بود که بسیار ارزشمند محسوب میشد، پس از آن عملیاتهای بعدی را سامان دادیم؛ مانند عملیات بستان در همان سال، عملیات فتحالمبین در فروردین سال آینده (1361) و در نهایت نیز فتح خرمشهر.
در خردادماه سال 1361 (یعنی خرداد همان سال) پس از آزادسازی خرمشهر، چگونه جنگ ادامه پیدا کرد؟
- روحانی: این مرحله، مرحله چهارم جنگ بود، حال که دشمن از بخش بزرگی از خاک ما که حدود 14 هزار کیلومتر بود بیرون رفته و تقریبا دو هزار کیلومتر آن باقی مانده بود دو بحث وجود داشت؛ یکی اینکه حال که عراق را بیرون راندیم جنگ را ادامه ندهیم، در این مورد اشکال در این بود که اولاً عراق در برخی نقاط هنوز در خاک ما بود، ثانیاً دشمن در جایی مستقر بود که مردم شهرهای مرزی نمیتوانستند بازگردند. درست است که ما خرمشهر را آزاد کرده بودیم و تا مرز شلمچه پیش رفته بودیم اما عراق چند کیلومتر آن طرفتر بود و میتوانست با تانک یا خمپارههای 81 و 120 به خرمشهر حمله کند.
با توپ هم میتوانستند آبادان را بزنند و شرایط بهگونهای بود که اگر میایستادیم، عراق کشوری نبود که تسلیم شود، اما بحث دیگر این بود که پیشروی کنیم و به نقاط مطمئنتر دفاعی برسیم؛ یعنی دشمن را بیست تا سی کیلومتر از شهرهایمان دور کنیم تا نقاطی که خمپاره و توپ آنها نرسد یا به یک نقاط دفاعی برسیم که با نیروی کم بتوانیم دفاع کنیم. در کنار این دو بحث، بحث سومی هم وجود داشت مبنی بر اینکه عراق با چنین ارتش قویای، اگر منهدم نشود با سه ماه استراحت مجددا حمله خواهد کرد و همین موجب شد که مرحلهی پنجم جنگ شروع شود.
مرحله پنجم جنگ چگونه شکل گرفت و پیش رفت؟
- روحانی: این مرحله مرحله زمینگیرکردن ماشینهای جنگی عراق و دورکردن دشمن از شهرهای اصلی و رسیدن به نقطه پدافندی مناسب بود که بتوانیم با نیروی کمتر دفاع کنیم. این از اهداف اصلی ما بود که ترسیم میشد که البته با آن چه از نظر استراتژیک و به زبان گفته میشد که «میجنگیم که صدام را ساقط کنیم» تفاوت داشت.
مرحله پنجم با عملیات رمضان در تیرماه 1361 آغاز شد و پس از آن به والفجر مقدماتی، والفجر یک و سایر عملیاتها رسیدیم که چند سال طول کشید؛ البته مرحله دیگری هم در جنگ داریم که مرحله ششم است. در آن مرحله جنگ شهرها شدت مییابد و از سلاحهای شیمیایی توسط عراق استفاده میشود.
بعد از آن مرحله هفتم را به دنبال دارد که آمریکاییها وارد جنگ میشوند و مساله جنگ نفتکشها پیش میآید. اینها مسائلی است که ما در هشت سال جنگ تحمیلی داشتیم و به همین دلیل من موافق نیستم جنگ را به دو سال اول و شش سال دوم یا همان 6 + 2 تقسیم کنیم و بگوییم بعد از آن ارزشها تغییر کرد؛ البته نمیتوان منکر شد که پس از فتح خرمشهر اختلاف نظرهایی کم و بیش به وجودآمد؛ هم در میان مردم و هم سیاسیون؛ اما در کلیت امر به دلیل این که حضرت امام در نهایت موافق بودند جنگ ادامه پیدا کند تا به نقطه روشنی برسیم، این اختلاف نظرها موثر نبود.
در بحث قطعنامه عدهای این موضوع را مطرح میکنند که چرا امام در آن زمان قطعنامه را پذیرفتند و فرمودند که من جام زهر را نوشیدم؟ -روحانی: در سالهای قبل از قطعنامه یعنی سالهای 65 و 66 ما پیروزیهای پیاپی کسب کردیم مانند فاو، کربلای 5 و حلبچه. آن زمان رزمندگان و فرماندهان معتقد بودند ما هنوز به هدف مد نظرمان نرسیدهایم و میگفتند با یک یاحسین دیگر به نقطه بهتری میرسیم. این حرفها به امام منتقل میشد. از سوی دیگر دولت و مجلس نیز همین نظر را داشتند.
بالطبع امام با توجه به نظرات مسوولان سیاسی و نظامی نمیتوانستند بگویند جنگ را متوقف کنید؛ چرا که در آن صورت همه میگفتند ما میتوانستیم به پیروزی بزرگ برسیم، اما امام مانع شدند و حتی ممکن بود بگویند اگر آن را ادامه میدادیم میتوانستیم ملت عراق را آزاد کنیم؛ اما امام در سال 67 زمانی که دیدند فرماندهان نظامی و مسوولان سیاسی به ایشان نامهای نوشتند مبنی بر اینکه بودجه نداریم و با امکانات عراق بهخصوص پس از به کار بردن سلاحهای شیمیایی توسط آنها نمیتوان جنگ را ادامه داد و تلفاتمان افزایش خواهد یافت، قطعنامه را پذیرفتند، به هر حال به دست آوردن امکانات هم نیاز به زمان داشت؛ یعنی باید جنگ را متوقف میکردیم تا پولی برای خرید تانک و هواپیما بدهیم و آنها نیز آنرا تولید کنند و رزمندگان آموزش ببینند که یک تا دو سال طول میکشید.
در آن شرایط بود که امام احساس کردند فضا بهگونهای نیست که بخواهیم جنگ را ادامه دهیم؛ البته ایشان حدود 40 نفر از مسوولان نظامی و سیاسی را انتخاب کردند و مورد مشورت قرار دادند و سپس پذیرش قطعنامه 598 در 27 تیرماه و در روز دوشنبه اعلام شد؛ البته جلسه مسوولان و سران کشور در روز یکشنبه صبح در دفتر آیتالله خامنهای که رییسجمهور بودند برگزار شد که در آن عدهای از مسوولان نظامی، سیاسی، فرماندهان نظامی و نیز عدهای از مسوولان استانها حضور داشتند که از صبح تا حدود 8 شب ادامه پیدا کرد و نظر هم این شد که ما قطعنامه را بپذیریم.
اعضای این جلسه چه کسانی بودند؟ - روحانی: آقایان آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمی رفسنجانی، حجتالاسلام محتشمیپور، آیتالله موسوی اردبیلی، آقای مهندس موسوی، برخی وزرا، فرماندهان عالی ارتش و سپاه و ائمه جمعه بعضی از استانها حضور داشتند. من نیز در آن جلسه بودم و حاج احمدآقا نیز به ما ملحق شدند.
جلسه تا شب ادامه پیدا کرد و همه نظرشان این بود که جنگ پایان بپذیرد، البته نظرات مختلفی در این زمینه وجود داشت. یکی معتقد بود کشور دیگری واسطه شود، دیگری میگفت قطعنامه را بپذیریم و برخی دیگر معتقد بودند یکجانبه اعلام آتشبس کنیم. به هر حال در اصل نتیجه همه موافق بودند و در نهایت منتهی به این شد که قطعنامه 598 را بپذیریم که نیمهشب نامه ایران برای سازمان ملل ارسال شد و رسماً فردای آن روز یعنی دوشنبه ساعت 2 در اخبار اعلام شد؛ لذا من فکر میکنم کار امام بسیار منطقی بود.
یعنی تصمیم امام برآمده از تصمیمات مسوولان سیاسی و نظامی بود؟
- روحانی: بله درست است.
اما بعد از قطعنامه 598 هم جنگ ادامه پیدا کرد. آیا این به نوعی مظلومیت ایران را در جهان ثابت نمیکرد؟
- روحانی: بله، یکی از مسائلی که برخی مطرح میکردند همین بود که صدام حاضر به پایان جنگ است، چرا از ایران دست برنمیدارد و این تجربهای شد که ما روز دوشنبه از طریق سازمان ملل و رسانههایمان رسماً اعلام کردیم قطعنامه را پذیرفتیم اما عراق از فردای آن روز جنگ را تشدید کرد؛ در واقع این کشور حس کرده بود ما وقتی قطعنامه را پذیرفتیم معنایش این است که ضعیف شدهایم و الان موقعیت خوبی است که بتوانیم این کشور را مجددا اشغال کنیم، اهواز و خرمشهر را تصرف کنیم، حتی منافقین را فرستادند تا به تهران بیایند. در این تصور واهی برای همگان معلوم شد که صدام دروغ میگوید و ملت ما همچنان قوی و پایدار است.
در آن شرایط اگر عراق همان روز 27 تیر پایان جنگ را قبول میکرد آن حماسه خلق نمیشد اما عراق حماقت و به ما حمله کرد، ملت ما هم به پا خاست و پایان جنگ با حماسهای بزرگ و افتخارآفرین به نفع ما شکل گرفت.
ضعف امکانات ما در پایان جنگ چه بود؟ لطفا به برخی خاطرات خود در این زمینه بپردازید؛ مثلا در زمینه فروش نفت یا خرید سلاح. - روحانی: عراق در طول جنگ از دشمن سلاح دریافت میکرد و اصلاً با هیچ تحریمی مواجه نبود. میراژهای F1 را عراق دریافت کرد؛ البته این کشور میراژ را در سال 62 از فرانسه خریداری کرده بود؛ اما تا خلبانان آموزش ببینند در سال 64 فعال شد یا با میگهای 25 که 70 هزارپا پرواز میکردند و تهران را بمباران میکرد. بمبش را در کرج رها میکرد، اما آنقدر ارتفاع و سرعت داشت که به تهران اصابت میکرد و بعد از کرج هم هواپیما دور میزد و جنگندههای ما هم نمیتوانستند با آنها مقابله کنند. ما هم فقط به تلافی میتوانستیم بغداد را بمباران کنیم و یا در بمباران شیمیایی نوعی مواد شیمیایی در اختیار عراقیها گذاشته بودند از سوی شرکتهای اروپایی که شیمیایی چندپایه محسوب میشد و حتی از ماسکهای بچههای ما عبور میکرد.
در سال 66 در اهواز در بیمارستانها میدیدم کسانی که در اثر بمباران شیمیایی از بین رفتهاند همه ماسک داشتند. ما دیدیم سلاحهای جدیدی در اختیار عراق گذاشتند، از سوی دیگر شرایط ما به گونهای بود که میخواستیم نفت بفروشیم، باید صبر میکردیم تا کاروان نفتکشها درست میکردیم که اطراف آنها ناوچه و در فضای بالای آن هواپیمای F14 قرار دهیم تا بتوانیم کاروان را عبور دهیم؛ در واقع کشتیهای نفتکش را از خارک اسکورت میکردیم تا به بندرعباس برسانیم و آنها را عبور دهیم. اگر F14 ها بالای سر کشتی و ناوچهها در اطراف آن نبودند، نمیتوانستیم به سلامت نفتمان را صادر کنیم.
در واقع میتوان گفت ما در جنگ تنها بودیم؟ - روحانی: هیچ کس در دنیا چیزی به ما نمیداد، ما توپ پدافندی داشتیم که ساخت سوییس بود و زمانی که آن را برای تعمیر فرستاده بودیم سوییس آن را به ما پس نمیداد و میگفت زمان جنگ است و نمیتوانیم آن را پس دهیم و یا وقتی که یک توپ ضدهوایی ساده مثل توپ 23 که ساخت شوروی بود طبق قرارداد میگفتیم قطعههای این توپ را به ما بدهید، آنها میگفتند چون جنگ است نمیتوانیم. از سوی دیگر شوروی به عراق میگ مدرن و تانک 72 میداد و فرانسه نیز میراژ میداد و حتی سوپر استانداردها را نیز به عراق اجاره میدادند؛ کاری که واقعا در دنیا بیسابقه بود. در عین حال 5 آواکس عربستان نیز در خلیج فارس پرواز میکرد که رادارهای آن تا تبریز برد داشت.
ماهوارهها هم بالای سر ما بودند و مدام ما را کنترل میکردند و به عراق خبر میدادند ایران چه کار میکند و نیروهایش کجا تجمع دارند؛ در واقع میخواهم بگویم ما در جنگ تنها بودیم و همه دنیا پشت عراق بودند. جنگ که تمام شد ما اسیرهای سودانی، مصری، اردنی و ... را آزاد کردیم. صدام پس از جنگ به یمنیها مدال داد و یا در جنگ کویت، کشورهای عربی خلیج فارس اعلام کردند چقدر پول و امکانات در اختیار صدام گذاشتند برای جنگ با ایران. هواپیمای جنگنده عراقی به خلیج فارس میآمد و بمباران میکرد، به امارات میرفت بنزین و مدال میگرفت و به عراق برمیگشت.
زمانی با وزیر کشور عربستان صحبت میکردم. گفتم شما به عراق کمکهای زیادی کردید. او در پاسخ گفت «ببخشید کمک ما بیشتر از این حرفها بود که شما میگویید»؛ لذا در آن شرایط که همه پشت سر عراق بودند ما باید هزینه فایده میکردیم و در مجموع وحدت نظری وجود داشت در تیرماه سال 67 مبنی بر این که مصلحت این است که جنگ پایان یابد.
چرا حضرت امام آن را «جام زهر» نامیدند؟ - روحانی: برای آن که امام دوست داشت در این جنگ به نقطهای برسیم که عراق هم از شر صدام راحت شود. در داستان «دوجیل» که یک نفر به صدام تیراندازی کرده بود، صدام بسیاری از افراد آن طایفه را از بین برد و یا در حلبچه که بر سر مردم خود بمب شیمیایی ریخت نشان میداد که مردم عراق مظلوم واقع شدهاند و در این شرایط امام میخواست با فشار نظامی ما و حرکت مردم عراق، صدام ساقط شود و از شر این خبیث آزاد شوند، اما نشد؛ بنابراین پذیرش قطعنامه برای امام آسان نبود، اما با ایستادگی و حماسهای که مردم در مرداد همان سال آفریدند دل امام التیام پیدا کرد.
ما با دست خالی میجنگیدیم. پس چطور شد توانستیم در عملیاتهای پیاپی پیروزیهای پیاپی را کسب کنیم؟
- روحانی: چند چیز باعث این پیروزیها شد. اولین آن ابتکار عمل بود؛ مثلاً در عملیات خیبر و بدر که در سال 62 و 63 اتفاق افتاد ما از جایی به نام «هور» عبور کردیم که به ارتفاع دو متر آب و نیزار بود و اصلاً کسی نمیتوانست تصور کند ما از این منطقه عبور کنیم و به نیروهای عراقی برسیم. جهاد سازندگی نیز پلهایی را به صورت شناور با فوم درست کرد.
در عملیات خیبر 10 تا 12 کیلومتر پل شناور درست کرده بودیم که ماشین از روی آن عبور میکرد. اینها ابتکار بود و یا این که بر روی بلدوزرها طرحی اجرا کرده بودیم که آن را کفشک مینامیدیم و میتوانست از منطقه باتلاقی عبور کند. در موارد دیگر موشکهایی درست کرده بودیم که پدهایی را که در هور بود میشکافت و آب را جاری میکرد. کارهای عظیمی را انجام دادیم؛ مثلا سیستمهای راداری ما را عراق با موشک ضدتشعشع منهدم میکرد. ژ
فرانسویها و روسها موشکهای ضدرادار داده بودند که وقتی هواپیما در 50 ، 60 کیلومتری رادار قرار میگرفت، موشک را پرتاب میکرد، دور میزد و میرفت، این موضوع ما را مستاصل کرده بود. ما میخواستیم موشک ضدهوایی هاگ را فعال کنیم، تا میآمدیم آن را روشن کنیم آنها با این موشکها میزدند. ما برای عملیات فاو دهها جلسه گذاشتیم و ساعتها نشستیم و گفتوگو کردیم تا راهی پیدا کردیم. خدا شهید ستاری و شهید بابایی را رحمت کند. در عملیات فاو ابتکار خارقالعادهای انجام دادیم که البته تا الان به صلاح نیست که آن را بازگو کنیم. ما در فاو 75 فروند هواپیمای عراقی را سرنگون کردیم؛ کار بینظیری بود و دنیا متعجب شده بود، ما توانستیم حدود 16 تا 17 خلبان را اسیر کنیم. خود عراقیها به سقوط 63 فروند هواپیما اعتراف کردند؛ لذا میخواهم بگویم کارهای بزرگی توسط دانشگاهیان، سپاهیان، بسیجیان و ارتشیها انجام شد.
دومین عامل پیروزی را در چه میدانید؟
- روحانی: فداکاری رزمندگان بسیج افتخارات بزرگی را برای ما در 8 سال جنگ آفرید. این همه فداکاری و عبورها از میدان مین کار معمولی نبود. اگر فداکاریهای آنها نبود، پیروزی امکان نداشت. رزمندگان ما میدانستند صددرصد شهید میشوند اما با افتخار میرفتند و حتی بین آنها نوعی مسابقه بود. نکته سوم نیز صدای واحدی بود که در کشور وجود داشت، هم در جبهه و هم در پشت جبهه همه کمک میکردند و اگر این سه عامل نبود ما نمیتوانستیم در برابر یک دنیا بایستیم.
با توجه به شرایط امروز کشور به نظر شما تاکید بر کدامیک از ارزشهای دفاع مقدس میتواند راهگشا باشد؟
- روحانی: به نظر من برادریای که در دوران جنگ وجود داشت، آن موقع همه در کنار هم بودیم که باید به این حس برگردیم. ما دو جناح سیاسی در کشور داریم و هر جناح فکر میکند دیگری خطاها و اشکالاتی دارد، اما نباید این مساله را بزرگ کنیم.
اگر این جناح اشکالی دارد طرف مقابل نباید آن را بزرگنمایی کند یا بلافاصله جناح مقابل را تبدیل کنیم به دشمن بزرگی که گویی ضد نظام و ضدانقلاب است یا طرف مقابل جنایتکار است، به نظر من این قضاوتها صحیح و دقیق نیست و به توصیه مقام رهبری در عید فطر که تاکید کردند فضای تهمت و دشمنی باید از سوی هر دو طرف از بین برود، باید عمل کنیم.
صداوسیما هم میتواند در این زمینه نقش موثری داشته باشد؛ البته من از زمانی که مقام معظم رهبری این تاکیدات را فرمودند تا امروز تغییرات لازم را در صداوسیما ندیدم، اما امیدوارم رسانه ملی و دیگر رسانهها به دستور رهبری عمل کنند و نگذاریم فضای تهمت گسترش پیدا کند و اتهام و دشمنی افزایش یابد.
اگر انتقادی وجود دارد میتوانیم با هم دوستانهتر صحبت کنیم و لحن پرخاش را تغییر دهیم؛ لذا به نظر من بازگشت فضای برادری و اتحاد و عمل بر اساس اصولی که به نفع کشور و انقلاب است و وحدت مسوولان راهگشاست. زمان جنگ همه مسوولان در کنار هم بودند، اینکه امروز برخی نهادها را در یک قسمت و نهادهای دیگر در قسمت دیگری تقسیمبندی شوند، شایسته نیست. اگر مشکلاتی با هم و یا اختلاف نظری داریم باید با دوستی و برادری حل کنیم و به نقطه صمیمیت برسیم.
به نظر من جایگاه رهبری همیشه باید در کشور ما محفوظ بماند. همچنین اگر هم انتقادی به یکی از چهرهها داریم، جایگاهها باید حفظ شود. نباید همه پلها را خراب کنیم و چهرههای تاثیرگذار را زیر سوال ببریم. جایگاه رهبری از حضرت امام آغاز میشود؛ یعنی رهبری امروز ادامه رهبری امام است؛ البته امام به غیر از مساله رهبری حق بزرگی بر گردن ما دارد. ایشان بنیانگذار نظام هستند. به ما عزت، استقلال و آزادی دادند. جایگاه ایشان باید برای همیشه برای ما محترم باشد.
عدهای فکر میکنند اگر به بیت امام توهین کنند ، دیگران دور میمانند و یا فکر میکنند اگر برخی چهرههای تاثیرگذار در این انقلاب را مورد توهین قرار دهند، چهرههای دیگر سالم میمانند؛ نباید اجازه دهیم فضایی ایجاد شود که چهرههای تاثیرگذار و موثر انقلاب و دفاع مقدس بیجهت زیر سوال بروند. اگر حرمتشکنی شروع شد، پایانی ندارد و هیچکس سالم نمیماند. کسی فکر نکند در چند قدم میتواند حرمتشکنی کند و دیگر فراتر نرود.
شما دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو تیم مذاکرهکننده هستهای بودید. نظر شما درباره فیلم هستهای اخیر که از صداوسیما پخش شد چیست؟ - روحانی: به نظر من70 درصد این فیلم خلاف واقع بود. این فیلم به جای آن که به حرفهای مسوولان خودی استناد کند به حرفهای دشمن استناد کرده و نظام را زیرسوال برده بود. مردم کشور ما میدانند برنامه هستهای زیر نظر مسوولان نظام بوده و استراتژی آن زیر نظر شخص مقام معظم رهبری بوده است و هیچ کاری در این زمینه بدون اجازه ایشان صورت نگرفته است.
ایشان بارها تصریح کردهاند من در این زمینه نظارت دارم و اگر جایی انحرافی مشاهده کنم جلوی آن را میگیرم.
در آخرین روزهای مسوولیتم در شورای عالی امنیت ملی که نزد رهبری رفته بودیم. ایشان تیم هستهای را سربازان خط مقدم کشور لقب دادند. زیر سوال بردن این موضوع، زیر سوال بردن کشور و رهبری بود. به اعتقاد من نادانسته آب در آسیاب دشمن ریختند، ضمن آنکه عمده مطالبی که در این فیلم نقل شد کاملا غلط و نادرست بود.
خنده دارتر اينجاست كه جناب[...] هم از [...] دفاع ميكنند و ادعا ميكنند كه[...] بيگناه است و البرادعي گولش زده! بجاي اينكه [...] را براي فراهم كردن محيط گول زننده, سرزنش كنند, كه اين هم نشاندهنده سواد و كمالات اين دو بزرگوار است.