متاسفانه در دولتهای هفتم و هشتم از این موضوع مهم (به بهانه ترویجآزادیها!) غفلت گردید و سرآغازی شد برای بسیاری از وادادگیهای فرهنگی که امروز شاهد آثار آنیم
سید مصطفی میرسلیم از سال ۷۲ تا ۷۶ سکان وزارتخانه فرهنگوارشاد اسلامی را برعهده گرفت. او درباره تضاد تحصیلاتش با مسئولیتی که در وزارت ارشاد داشت، اینطور گفته است که «وقتی به انقلاب رسیدیم کمتر با تخصصهای بنده آشنا بودند و بنده را بیشتر با عنصر فرهنگی میشناختند، اما در هر دو زمینه فعالیت کردم. وقتی از زمینه سیاسی فارغ شدم به سمت کارهای فرهنگی رفتم و در وزارت فرهنگ مشغول شدم».
میرسلیم همچنین همزمان با پذیرش مسئولیت در وزارت ارشاد، تا سال ۷۶ به عضویت شورای عالی انقلاب فرهنگی درآمد و در طی سالهای ۷۲ تا ۷۵ نیز مسئولیت دبیری این شورا را نیز عهده دار بود. او ازسال ۶۲ نیز ریاست هیئت امنای بنیاد دایرهالمعارف اسلامی و طی سالهای ۶۸ تا ۷۳ مدیر عاملی این بنیاد بر عهده داشت.
میرسلیم از معدود سیاستمدارانی است که پوششی متفاوت از دیگران دارد؛ در واقع او از زمان حضور در وزارت ارشاد با پوشیدن نوعی کت و شلوار منحصر به فرد، از دیگر سیاسیون متمایز شده است؛ او درباره نوع پوشش خود میگوید که «تصمیم برای این پوشش به قبل از انقلاب برمیگردد؛ وقتی بنده بهعنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی شدم، به دنبال یک لباس بومی متناسب با فضای فرهنگی کشورمان بودم، زیرا کتوشلوار را رضاخان به ما تحمیل کرد؛ بنابراین رفتیم سراغ عکسهای قدیمی پدران و اجدادمان و انواع نمونههای پوشش را درآوردیم تا اینکه به پوشش فعلی رسیدم؛ از آن روزی که پوشش فعلی را مناسب دیدم، این لباس را میپوشم و ماجرای این کتوشلوار همین است.»
به بهانه اینکه این روزها که دولت چهاردهم باید کابینه خود علی الخصوص وزیر آتی فرهنگ و ارشاد را معرفی کند به گفتوگو با سید مصطفی میرسلیم پرداختیم که این سابقه را در کارنامه خود دارد که در ادامه میخوانید.
در دورهای که شما وزیر فرهنگ و ارشاد بودید، اولویتهای فرهنگی باتوجه به وضعیت جنگ زده جامعه ایران چه بود؟
بسمالله الرحمن الرحیم. دوره وزارت من از بهمن ۱۳۷۲ آغاز میشود، پس از آقای علی لاریجانی که با حکم مقام معظم رهبری به ریاست سازمان صداوسیما منصوب شد. در آن زمان، ۴ سال از خاتمه جنگ تحمیلی گذشته بود و دولت وارد چهار سال دوم سازندگی شده بود. بنابراین مسائلی که ما با آن مواجه بودیم، مسائل جامعه جنگزده نبود؛ مسائل جامعهای بود که با شور و شوق وارد دوران بازسازی پس از خاتمه جنگ شده بود.
ویژگی اصلیدوران بازسازی این بود که مقادیر معتنابهی نقدینگی به جامعه سرازیر شد تاکار بازسازی، بنا به خواسته عمومی و تأکید رئیس محترم جمهوری، هرچه سریعتر تکمیل شود، در حالی که تنگناهایی چه در مورد نیروی انسانی و چه در زمینه مصالح وجود داشت و در نتیجه اقتصاد کلان کشور مواجه با تورم شدید گردید و عدهای واسطه و دلال از این شرایط به ثروتهای بادآورده رسیدند و باعث افزایش اختلاف طبقاتی شدند واحساس محرومیت و فقر را در جامعه دامن زدند.
از طرف دیگر برای تنظیم بازار، واردات کالا رایج شد و به موازات آن به تبلیغات کالاهای وارداتی در سطح شهرها دامن زده شد و چون امکان دسترسی ساده به آن کالاها برای طبقات متوسط و ضعیف وجودنداشت، احساس فقر و تبعیض قوت گرفت.
اینها انحرافات مهمی بود که در آندوران شروع شد و چاره آن نیز اصلاح سیاستهای اقتصادی بود تا باعث فروکشی التهابهای اجتماعی و فرهنگی شود و این برنامه فرهنگی ما بود؛ یعنی اصلاح انحرافاتی که شکل گرفته بود و بر روحیه مردم، به ویژه پس ازدوران محرومیتهای ناشی از جنگ، اثر منفی گذاشته بود. برنامه ما این بود که بفهمانیم که اقتصاد اثاث پیشرفت است ولی فرهنگ اساس آن است.
آیا توانستید به این اهداف برسید؟
برنامهریزی و تلاش ما گسترده بود ولی عملا، قدرت مادی، در جریان وسوسهانگیز اقتصاد بود و همین مانع موفقیت ما شد و در نتیجه انحرافات متعدد اقتصادی و مفاسدی شکل گرفت که امروز در ادامه آن دوران، شاهد شکل پیچیده و تشکل یافته و گسترده آنیم. در واقع دو طرز فکر در مقابل هم قرارگرفته بود، یکی منبعث بود از ایثار و جهاد و ازخودگذشتگی که یقین داشتیم موجب پیروزی ما در جنگ شده بوده است و دیگری دنیازدگی و رفاه طلبی و گردآوری مال و ثروتاندوزی و چیزی که کار را سختتر میکرد برداشت عدهای نخاله بود که میگفتند در این چند سالی که ما در جبهها مشغول بودیم عدهای از فرصت استفاده کردند و خوردند و بردند و اکنون ما باید جبران مافات بکنیم.
در دولت هم عدهای، شاید اکثریت، مشوق تنوع طلبی در مصرف و کامجویی بیقید و بند بودند؛ در این میان صحبت از معنویت و انصاف و مواسات و ترویج فرهنگ سختکوشی در تولید و قناعت در مصرف که لازمه پیشرفت شتابان کشور بود، بسیار مشکل بود.
مهمترین دستاوردی که شما در دوره وزارتتان برای حوزه فرهنگ و هنر به ارمغان آوردید چه بود؟
ما سعی کردیم فرهنگ قرآنی به فراموشی سپرده نشود، با برپایی نمایشگاههای قرآنی که اولین آن در فروردین ۱۳۷۳ در تالار وحدت برگزارشد.
دانشکدههای قرآنی تأسیس شد و کانونهای فرهنگی و هنری مساجد شکل گرفت و در شهرداری سازمان فرهنگی و هنری تأسیس شد و انتشارات دینی و مذهبی تقویت گردید. در کنار اینها البته برنامهریزی دقیقی برای شاخههای مختلف هنری انجام گرفت تا به تولیداتی فاخر در سینما و نمایش و موسیقی منجر شود. بازسازی و رونق اماکن زیارتی در دستور کار قرارگرفت و با مشارکت مردم نتایج ثمربخشی داشت. به بزرگداشت مفاخرادبی و فرهنگی همت گماردیم و آثار بسیار ارزشمندی از فرهنگ مکتوب را باز نشر کردیم. به پاسداشت زبان فارسی همت گماردیم و اولین قانون را در این باره در مجلس به تصویب رساندیم.
امکانات ایرانگردی را به شکل مقبولی توسعه دادیم و فرهنگ سیاحت برای عبرت را در کنار گردش و تفریح تشویق نمودیم. مطبوعات به شکل نوین آن نضج گرفت ضمن آن که ترویج و آموزش فرهنگ اخلاق محور را در خبرنگاری به راه انداختیم. به میراث فرهنگی ارج نهادیم و علاوه بر رونق موزههای موجود چندین موزه جدید تأسیس کردیم از جمله موزه تمدن دوره اسلامی و موزه قلعه فلک الافلاک با اهتمامی که برای بازگرداندن ظروف و اشیاء نفیس نقرهای غار کلماکره انجام گرفت. شاهنامه طهماسبی نیز در همین دوره به میهن بازگردانده شد.
سطح دغدغه فرهنگی و مطالبات فرهنگی در آن دوره چگونه بود و وجه تمایز آن با دوره فعلی چیست؟
به نگرانیهایی که در میان اهل فرهنگ وجود داشت درباره برخورد با رواج کتب و نشریات مبتذل و مستهجن، پاسخ مثبت داده شد و پس از یک سال تجربه منفی آزاد گذاشتن ممیزی، به دلیل شیوع انحراف نزد برخی از ناشران مالپرست و سودجو، برحسب تأکید مجلس شورای اسلامی و مطالبات نمایندگان، ممیزی متمرکز را از سر گرفتیم تا راه انحراف در فرهنگ مکتوب مسدود شود. نظارت دقیق و مسئولانه بر تولید و نمایش فیلم انجام میگرفت و مؤسسه ویژهای برای تولید آثار ویدیویی مقبول ایجاد کردیم و کسبوکار فرهنگی و هنری را در این زمینه توسعه دادیم، ضمن مقابله با آنچه به صورت قاچاق و برای تخریب فرهنگی وارد کشور میشد.
به فرهنگ عمومی اهتمام ورزیدیم و قانون تشکیل شورای فرهنگ عمومی را در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رساندیم و برای شکل دادن به شورای فرهنگ عمومی به همه استانهای کشور سفر کردیم تا با حضور خود ما آن شوراها نضج بگیرد و این از مهمترین دغدغههای فرهنگی آن روزگار بود و هست.
متاسفانه در دولتهای هفتم و هشتم از این موضوع مهم (به بهانه ترویجآزادیها!) غفلت گردید و سرآغازی شد برای بسیاری از وادادگیهای فرهنگی که امروز شاهد آثار آنیم، وادادگیهایی که نشان میدهد نقشههای دشمنان انقلاب برای تضعیف بنیان فرهنگی ما، در غفلت برخی از مسئولان، مؤثرواقع شده است و یورش فرهنگی پس از چهل سال اثر منفی خود را بر جامعه ما گذاشته است، کاری که امروز اصلاح آن بسیار تلاش جانکاه میطلبد.
امروز دشمن فقط مجهز به نوار ویدیو و کتب مستهجن و مطبوعات منحرف نیست، بلکه ماهوارهها و تمام فضای مجازی را ابتدا با شبکه اطلاعرسانی جهانی و سپس با عمومیت بخشیدن به گوشیهای هوشمند، به خدمت گرفته است تا کل فرهنگ قوی ایرانی اسلامی ما را مضمحل کند و سپس سلطه سیاسی خود را بر ما بازگرداند.
میدانید برای این مسئولیت از جانب چه کسی به رییسجمهور معرفی شدید؟ درواقع اول چه کسی پیشنهاد این سمت را به شما داد؟
من در دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری کلا در نهاد، درخدمت ایشان بودم؛ با مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز قبل از ۱۳۶۰ در وزارت کشور به عنوان معاون سیاسی اجتماعی همکاری میکردم و از سال ۶۸ تا ۷۲ نیز مشاور ایشان در امور پژوهشی بودم. بنابراین فکر میکنم شناخت و تفاهم خوبی برقرار بود تا به مجلس برای تصدی وزارت فرهنگوارشاداسلامی معرفی شوم. البته در بهمن ۱۳۷۲ رسما مرحوم هاشمی رفسنجانی از من برای وزارت دعوت کرد و من به ایشان گفتم در حال حاضر امورتحقیقاتی را زیر نظر شما پیگیری میکنم و تشخیص اهمیت امور با شما است و ایشان بر موضوع وزارت تاکید کردند و پس از آن، کار مشاور رئیس جمهوری در امور تحقیقات به مرحوم دکتر غفوری فرد واگذار شد.
معاونانتان را به چه صورت انتخاب کردید؟
در اولین جلسه به معاونان وزارتخانه که منصوب دکتر لاریجانی بودند گفتم که سیاستهای کلی ما در امور فرهنگی یکسان است و آنها میتوانند در اجرای آن سیاستها، وفادار و کوشا باشند؛ بنابراین تمامی معاونان باقی ماندند و فقط با توجه به گستردگی کار وزارت که امروز به صورت دو وزارت خانه و یک سازمان تفکیک شده، یک قائم مقام برای خود انتخاب کردم که ضمنا اشراف کامل به امور مالی و اداری داشته باشد و مانع هرگونه انحراف و فساد و ریخت وپاش شود و الحمدلله کاملا موفقیتآمیز بود. البته برخی معاونان بعدا جابهجا شدند.
فکر میکنید مهمترین چالشی که وزیر آتی فرهنگوارشاد با آن مواجه میشود چیست؟
ما دوران هجوم نظامی را پشت سرگذاشتیم، تحریمهای اقتصادی نیز با اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی قابل مهار کردن است؛ دوران بحرانهای سیاسی-اجتماعی نیز هرچند هزینههای هنگفتی به بارآورده، سپری شده و جامعه ما به نوعی پختگی در اینباره نائل شده است لاکن انحرافات اعتقادی و فرهنگی آسیبهای هنگفتی را ممکن است ایجاد کند که وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی ضمن اصالت دادن به بازشناخت فرهنگ ایرانی اسلامی ما و آرمانهای انقلاب باید با تمام مخاطراتی که در جبهه فرهنگی و اعتقادی هویت و فرهنگ نسل جوان ما را تهدید میکند مقابله و برای خودباوری و عزت نفس وارثان انقلاب با برنامهریزی همه جانبه و جلب همکاری عمومی تلاش کند.
مهمترین چالشی که خودتان با دولت و مهمترین چالشی که با هنرمندان داشتید چه بود؟
دولت در آن دوران همت خود را بر بازسازی گذاشته بود و از آثار تخریبی و انحرافی فرهنگی غافل شده بود و این چالش مانع تقویت برنامههای فرهنگی بود. ما با اهل فرهنگوهنر چالش خاصی نداشتیم، آنها اغلب فرهیخته بودند ولی نزاع اصلی ما با کسانی بود که میخواستند از ابزارهای فرهنگی و هنری بهویژه از شگردهای انحراف و ابتذال برای مالاندوزی، به ضرر جامعه، سوء استفاده کنند. این خطر همواره وجود دارد، طرح ۲۰۳۰ را فراموش نکنید و در آینده نیز هر وزیری باید نسبت به آن کاملا هوشیار باشد والا گرفتار خسارتهای جبران ناپذیر میشویم.
آیا رییس جمهور وقت به خاطر رضایت یاعدم رضایت از عملکرد شما مستقیما وارد ماجرا شده بود؟
در تمام آن مدت یک مورد اختلاف پیش آمد و آن اعتراض من بود نسبت به پشتیبانی ارزی از روزنامه همشهری: من تأکید میکردم که توزیع امکانات ارزی مطبوعات جزو وظایف وزارت فرهنگوارشاد اسلامی است که باید پاسخگو به مجلس و مطبوعات باشد و در نهایت ایشان استدلال مرا پذیرفت.
تا چه میزان با اعمال نظرهای شخصی مواجه بودید؟
موردی را سراغ ندارم که از سوی ریاست جمهوری با من برخوردشخصی شده باشد.
در همان دوران بخشی از هنرمندان انتقادات جدی به عملکرد شما داشتند عمده این انتقادات و سرفصلهای آن چه بود و آیا در همان زمان متوجه این مشکلات بودید؟
ما با هنرمندان و اهل فرهنگ مناسبات منطقی داشتیم زیرا اصل را بر احترام به قانون اساسی گذاشته بودیم و هر انتقاد اصولی را میپذیرفتیم و در نتیجه با هیچ بحرانی در دوران خدمت خود مواجه نشدم. تنها موردی که باعث اعتراض مجلس شد همان سوء استفاده مادی از گسترش آثار مستهجن و مبتذل بود و نباید نام آن را انتقاد گذاشت زیراعدم برخورد با آن رویکرد، خیانت به قانون اساسی محسوب میشد و میشود و جامعه هنری و فرهنگی ما ازچنان خیانتی مبرا است؛ هنرمندنما را نباید با هنرمند متعهد اشتباه کرد.
یک روایت یا بهتر است بگویم شایعههای درباره شما وجود دارد که در همان دوران به موزه هنرهای معاصر رفتید و یکی از تابلوها را شکاندید، آیا این ماجرا صحت دارد؟
از آن موزه من بیش از یک بار بازدید کردم زیرا به آن اهمیت میدادم و آنچه شما مطرح کردید، برای اولین بار است که میشنوم، یعنی حتی شایعه هم نیست، افترا است.