فشار، استرس و بار روانی زیاد. از همان المپیک توکیو که به کیمیا باخت فشارهای زیادی را تحمل کرد. او بغض فروخوردهای داشت که چهار سال همراهش بود. بدون شک ۵ ثانیه آخر در پاریس برایش سنگینترین روزهای زندگی اش بود. باخت دوباره در المپیک، باخت دوباره به کیمیا و ورق زدن همه خاطراتی که از توکیو تا پاریس همراهش بود. ۵ ثانیه بعد! دوست نداشت بازنده باشد. دوست نداشت دوباره قیاسش کنند با کیمیایی که زیر پرچم کشور دیگری ورزش میکند.
نمیخواست یکی مدام بالای سرش باشد و سایه اش همیشه همراهش؛ اینکه او بت تکواندو ایران است، اولین مدال را گرفته و هر جایی هم که رفته ایرانیها برده؛ اما همین مبینا نعمت زاده مدالی که کیمیا گرفته بود را گرفت؛ همین ناهید کیانی هم انتقامش در توکیو را گرفت و … عکس هایش را ببینید؛ فریاد میزند و فریاد؛ او داشت بغضی چهار ساله را خالی میکرد؛ بغضی که فشار یک ایران رویش بود و فقط وقتی از آن خلاص میشد که مقابل کیمیا به پیروزی میرسید.
این پیروزی مبارکت باشد دختر؛ بازی با کیمیا علیزاده را فراموش کن و این بار به این فکر کن که میشود مدالی گرفت که رنگش نقره یا حتی طلا باشد و میشود پا زد و با آن بالاها رسید و پرچم ایران را مثل همیشه در قلهها تکان داد.