فیلم گرگها در ژانر جنایی به نویسندگی و کارگردانی جان واتس، کارگردان سه گانه مرد عنکبوتی تام هالند و با نقش آفرینی دو ستاره هالیوود است!
فیلم گرگها چیزی بیش از بازیگران با استعداد خود برای ارائه ندارد، اما برای دیدن این دوست قدیمی در یک فیلم جدید هیجان انگیز است. کلونی نقش یک خلافکار را بازی میکند، مردی سیاهپوش و مرموز که متخصص حل کردن مشکلات دیگران است؛ بنابراین زمانی که یک دادستان (ایمی رایان) شب بدی را در سوئیت یک هتل مجلل نیویورک سپری میکند، جورج کلونی وارد داستان میشود. پس از مرگ مردی جوان (آستین آبرامز) در سوئیت این دادستان، او راهی بجز تماس گرفتن با شخصیت جورج کلونی ندارد. در حالیکه جورج کلونی ادعا میکند هیچکس بهتر از او نمیتواند این مشکل را حل کند برد پیت وارد داستان میشود و همین ادعا را مطرح میکند.
به نظر میرسد هماهنگی با یک خلافکار برای حل کردن مشکل خانم دادستان دوبار انجام میشود و این دو گرگ تنها مجبور به همکاری با یکدیگر میشوند. شرایطی که باعث عصبانیت هر دو میشود. شرایط آنها زمانیکه متوجه میشوند مرد جوانی که میخواستند از شرش خلاص شوند در واقع زنده است پیچیدهتر میشود. این مرد جوان نه تنها زنده است بلکه یک کوله پشتی مملو از مواد مخدر دزدیده شده در اختیار دارد. این دو خلافکار باید در شهر بچرخند و شخصی که صاحب اصلی مواد مخدر است را پیدا کنند با این حال مشاجره بین کلونی و پیت همکاری آنها را تقریباً غیر ممکن میکند.
گرگها بازگشتی است به روزهایی که ستارههای هالیوود همگی نقش ابرقهرمانان را بازی نمیکردند و به جای آن میتوانستند در فیلمهای کمدی دیده شوند، گرگها یادآور فیلمهایی مانند فرار نیمه شب و ۴۸ ساعت است. تفاوت اینجاست که این فیلمهای دهه ۱۹۸۰ با حضور شخصیتهای مرد متضادشان بسیار هیجانانگیز میشدند، اما کمدی فیلم واتس این است که کلونی و پیت بیشتر از آن چیزی که دوست دارند اعتراف کنند شبیه یکدیگر هستند.
مرد جوانی که از دست این دو نفر فرار میکند در بخشی از فیلم میگوید: «شما لباسهایی مشابهی میپوشید، حرفهای مشابهی میزنید، اساساً یک نفر هستید.» این شباهت پویایی دوستداشتنی و سرگرمکنندهای در فیلم ایجاد میکند، بهویژه وقتی این دو مرد ۶۰ ساله ریش سفید متوجه میشوند هر دو کمر درد دارند و به عینک مطالعه نیاز دارند. با این حال حتی رابطه جذاب میان کلونی و پیت نیز برای جذاب کردن این فیلم کافی نیست. فیلم گرگها اولین نمایش خود را در روز یکشنبه در جشنواره فیلم ونیز تجربه کرد و در پایان ماه در شبکه اپل پلاس برای تماشا موجود خواهد شد. این فیلم مناسب برای وقت گذراندن و در عین حال فراموششدنی است.
مشکل اینجاست که دو قهرمان خوش تیپ فیلم گوسفندهایی در لباس گرگ هستند. پیت شخصیت سرحال فیلم است در حالیکه کلونی بداخلاقتر است، اما هر دو آدمهای تودار و محجوبی هستند که به آرامی راه میروند و صحبت میکنند؛ حتی دعوای آنها به توهینهای زمزمه شده و اختلافات جزئی محدود میشود. تنها برای افزودن احساسات سطحی به فیلم، طرح داستان چند پیچ و تاب و افشاگریهای قابل پیشبینی دارد. اطلاعات مبهم و جالبی درباره گانگسترهای آلبانیایی وجود دارد، اما این داستان آنقدر کم در فیلم گنجانده شده است که چیز زیادی دست تان را نمیگیرد.
رویکرد خسته کننده داستان فیلم تماشاگر را گیج میکند، زیرا گرگها سؤالات بیشماری در مورد دادستان، فروشندگان مواد مخدر، صاحب هتل و خلافکاران بیپاسخ میگذارد. شاید واتس به عنوان کارگردان و نویسنده این فیلم فکر میکرد حضور کلونی و پیت آنقدر درخشان است که هیچکس به داستان فیلم اهمیت نمیدهد یا شاید او تصمیم گرفت برخی از اطلاعات را برای قسمت دوم این فیلم نگه دارد. با این حال بهتر است واتس برای قسمت دوم این فیلم داستانی هیجان انگیزتر پیدا کند که در خاطر تماشگران بماند.