آفتابنیوز : آفتاب: سعدالله نصیری قیداری عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفتگو با خبرنگار آفتاب با بیان این که در بودجه 89 کل کشور آفزایش هایی را شاهد هستیم که منابع آن مشخص نیست گفت: در تحقق افزایش درآمدها هم مشکلات قانونی هم مشکلات عملکردی را شاهد هستیم.
وی ادامه داد: در خصوص آموزش و تحقیقات علی رغم تاکید سیاستهای ابلاغی برنامه پنجم توسعه مبنی بر افزایش اعتبارات پژوهشی از تولید ناخالص ملی تا سقف سه درصد تا پایان برنامه پنجم این بودجه پاسخگوی چنین نیازی نیست.
نصیری تصریح کرد: ما در سال 88 نسبت به سال 87 ، 62 / 1 درصد افزایش بودجه پژوهشی داشتیم درحالی که بودجه پیشنهاد شده از سوی دولت 24 / 1 درصد نسبت به سال 88 در حوزه پژوهش افزایش داشته است.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: سال 88 سهم اعتبارات پژوهشی از تولید ناخالص ملی به حدود چهار دهم درصد رسید که با افزایش نسبتا کم در بودجه 89 حتی تحقق این قمدار هم مقدر نخواهد شد. درحالی که انتظار می رود این عدد به حدود یک درصد در سال 89 برسد.
وی خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه علم و فناوری نوین یکی از منابع پایدار درآمدی میتواند باشد و اتکا ما را به بودجه غیرنفتی بیشتر میکند و راهی است که بهرهوری آن در دنیا ثابت شده است توجه بیش از این را می طلبد. انتظار می رفت افزایش متوسط 30 درصدی در بودجه 89 شامل حوزه آموزش و پژوهش نیز شودکه در حال حاضر این افزایش حدود 10 درصد است و این درحالی است که هنوز بودجه 89 مصوب نشده و در کمیسیون تلفیق است.
نماینده زنجان گفت: تصویب اعداد پیشنهادی دولت در لایحه بودجه 89 باتوجه به عدم تحقق منابع درآمدی ناشی از هدفمند کردن یارانه ها و همچنین بودجه پیش بینی شده در صندوق توسعه ملی در مظان تردید است.
نصیری از کمیسیون تلفیق مجلس خواست تا پیشنهادات کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را با نگاه ملی مورد بررسی قرار دهند.
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
چو مھر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
ھمه بنده ناب یزدان پاک
ھمه دل پر از مھر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نھاد
بزرگی به مردی و فرھنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و ھوش ما
چه شد مھر میھن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
ھمه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم