آفتابنیوز : آفتاب- فواد حبیبی: "پند واندرزو حتی قبول این امر که رعایت اخلاق در جامعه لازم و ضروری است، بدون فراهم کردن زمینههای اجتماعی اخلاق گرایی و وجود نهادهایی که به توسعهی جامعهای اخلاقی کمک کنند، ناممکن است." علی میرسپاسی
محمد مایلی کهن این هفته هم با حملاتش علیه پر بیننده ترین برنامه ی تلویزیونی و مجری معروف آن عادل فردوسی پور خبرساز شد. وی پس از باخت به استیل آذین و در کنفرانس مطبوعاتی فردوسی پور را "شومن کبیر" خواند و با اشاره به اینکه فردوسی پور فاقد مدرک ورزشی است اورا متهم به دخالت دادن علایق سیاسی و اقتصادی در برنامه اش ساخت. مایلی کهن در ادامه مدعی شد که فردوسی پور همیشه در پی تخریب دیگران است و در ادامه به قضیه مصاحبه فردوسی پور با مدیر عامل جدید شرکت سایپا و مدیر عامل باشگاه ابومسلم وهمچنین ماجرای ادعای پرطرفدارترین بودن هواداران تراکتورسازی پرداخت ومدعی شد وی در هنگام مورد انتقاد قرارگرفتن به "سیاه نمایی و مرثیه سرایی" پناه می برد.
در این جا می توان از زوایای مختلف این بحث را پیش برد و با چند شیوه ی متفاوت به نقد حرف های مایلی کهن پرداخت که همه آنها را می توان جهت اشاره به یک ویژگی فراگیر اخلاقی در فوتبال ایران کنار هم قرار داد:
1)دفاع از عادل فردوسی پور: اینکه فردوسی پور مدارکی در رشته ی ورزش نداشته نمی تواند نقدی بر وی باشد زیرا وی یک مجری ورزشی است نه یک کارشناس یا برنامه ریز. اگر بخواهیم وی را مورد نقد قرار دهیم باید مدعی شویم که فردوسی پور فاقد توانایی های یک مجری خوب فوتبالی است که محبوبیت وی و برنامه اس ام اسی اش بهترین پاسخ به این انتقاد می تواند باشد که توانسته است مخاطبین فوتبال را به بهترین نحوی به سوی خود جذب کند. درباره ی دخالت دادن علایق سیاسی و اقتصادی باید گفت که تاکنون در برنامه ی 90 ما نکتهای از سیاسی گرایی یا بازی های کثیف اقتصادی مانند تبلیغ ستاره های سوخته ی خارجی و ... ندیده ایم. درضمن بسیاری از آنان که از نزدیک دستی بر آتش دارند(از قبیل ژورنالیست های کارکشته ای چون پژمان راهبر؛ رجوع شود به مقاله ی وی در سایت گل) بر سلامت و پاکی اقتصادی وی شهادت می دهند. دربارهی قضیه ی تراکتورسازی بحث بسیار است اما جدا چه کسی می تواند برنامه ی مستند ومستدل فردوسی پور درباره ی چگونگی جمع آوری و دسته بندی اس ام اس های بینندگان برنامه ی 90 را سیاه نمایی بخواند!؟ درباره ی باشگاه ابومسلم و کارهای عجیب و غریب مسئولان آن نیز که بهتر است بحث نکنیم.
2)نقد مایلی کهن:محمد مایلی کهن پس از بازی با استیل آذین از موضع دفاع از شخصیت افراد وانسانهای مختلفی علیه برنامه ی 90 و مجری آن وارد شد. جدا از دفاعیاتی که از فردوسی پور داشتیم حتی اگر فرض کنیم همهی انتقادات وی علیه فردوسی پور درست بوده است، باید پرسید که کسی که داعیه دار دفاع از شخصیت و حرمت افراد است (تا جایی که نقش وکیل مدافع مدیر عامل باشگاه ابومسلم را نیز برعهده می گیرد ) چگونه است که طیفی از مربیان و افراد حاضر در عرصه ی ورزش را با بدترین القاب و اتهامات درهم می کوبد. درسیاههی افراد مورد حملهی وی همین کافی است که به حملات وی به امیر عابدینی ("ایشان لطف کنند قرصهایی که برای حفظ سلامتی شان مصرف می کنند به ما هم بدهند")؛ فیروز کریمی ("عامل دوپینگ، لوده، مضحک، دلقک، ورزشگاه را با باغ وحش اشتباه گرفته است")؛ قطبی ("دیوانه عاقل مات کن، جزو باند اوباما")؛ قلعه نویی("اراجیف گو، آدم کوچولو، کوتوله، شعبان بی مخ، کل یوم، گروهبان قندلی") و علی دایی اشاره کنیم. آنچه در اینجا جای سوال است این است که چگونه است که سوالات فردوسی پور درباره ی شائبهی غیرواقعی بودن مدرک دکترای مدیر عامل ابومسلم و پیوند نسبی مدیر عامل سایپا با یکی از مسولین سیاسی کشور تخریب محسوب می شود اما القاب و اتهاماتی چون موارد فوق هیچ اشکالی ندارد و مصداق تخریب شخصیت افراد به حساب نمیآید!؟
3)اخلاق در ورزش: اما بهتر آن است که به جای تقلیل مسئله به افراد و یقه گیری های متداول به این مسئله توجه کنیم که به واقع اخلاق چه جایگاهی در فوتبال ما دارد. هفته ای نیست که باشگاه های چندی داوران را به قضاوتهای ناپاک متهم نکنند و در عین حال، شایعه وجود گستردهی دوپینگ در فوتبال ما همواره به گوش می رسد. هر هفته برنامه ی 90 مجموعهای از جنگ های خشن و حتی چاقو کشی را در ورزشگاههای سراسر کشور نشان می دهد و به نظر می رسد روز به روز فوتبال ما بیشتر و بیشتر در دام ضد اخلاق اسیر می شود. این وضعیت بهتر از هر چیز دیگری می تواند نشان دهد که مدیریت خشن و پادگانی در فوتبال که از سوی کمیتهی انضباطی در چند سال اخیر آغاز شده است، نه تنها به حل مسائل اخلاقی فوتبال ایران کمک نکرده است بلکه اوضاع را غامضتر و بحرانیتر ساخته است. برخوردهای سلیقه ای وعجولانه و حاشیه امنیت برخی افراد (از جمله کسانی چون مایلی کهن ) و دخالت هر روزهی این کمیته در مسائل فوتبال، میزان عصبانیت و استرس را در فوتبال بالا برده است و حتی حرف از بیرون کشیدن تیم وکارهای مرسوم درعصر حجر را در فوتبالمان شاهد هستیم.
هنگامی که مایلی کهن و قلعه نویی پس از بدترین جنگ های لفظی تاریخ فوتبال در آغوش هم آرام میگیرند و مانند بسیاری دیگر از ماجراهای مشابه؛ متهم دعواهای خود را "رسانهها" معرفی می کنند، دقیقا به یکی از معدود فاکتورهایی حمله می کنند که اتفاقا تا حدودی میتوانند ضامن صداقت، شفافیت و رعایت هنجارهای اخلاقی باشند. وجود رسانه های منتقد (از جمله برنامه ی 90) از جملهی راههایی است که می تواند مسئولین، مربیان و بازیکنان را در مقابل وجدان عمومی و قضاوت افکار عمومی قرار داد تا از میزان اعمال غیر اخلاقی کاسته شود وهمچنین این مردم باشند که تصمیم بگیرند تا چه کسی بر راه صحیح گام می نهد و چه کسی در اشتباه است. کنار رفتن دخالت های رعب آور کمیتهی انضباطی و رعایت شان و احترام فعالان عرصهی فوتبال، تقویت برنامههای انتقادی چون برنامهی 90، رعایت بی طرفی در برخورد قانونی با کسانی که شان دیگران را به راستی زیر سوال می برند، ثبات در مدیریت تیمها و تامین مالی باشگاه ها با اجازه دادن به فعالیت بخش خصوصی، تصویب قوانین همه جانبه در عرصهی فوتبال با توجه به معیارهای جهانی این ورزش و مهم تر از آن رعایت جدی و بیاغماض آن دربارهی همهی باشگاه ها و بازیکنان و مربیان، عدم دخالت بخشهای دیگر جامعه در فوتبال و...مجموعه از راهکارهای ساختاری است که میتواند به صورت ریشهای و بنیادین به حل معضلات غیراخلاقی و ضد اخلاقی مرسوم در فوتبال ملی ما یاری برساند.
در غیر اینصورت باید کم کم به جنگهای بی پایان لفظی فعالان عرصه ی فوتبال علیه یکدیگر و اتفاقهای تلخ این چندساله عادت کنیم. برای حل این مسائل نیز نمیتوان به توصیههای اخلاقی فردی امید بست که افراد را به رعایت اخلاق در بستری چنین در هم ریخته و بازار آشفتهی ورزش دعوت می کند که در نهایت فقط می تواند ژستی باشد غیرواقعی که حتی گاه از سوی تندخوترین افراد این عرصه به نمایش در می آید؛ همانند سخنان مایلی کهن در دفاع از حرمت و شخصیت افراد در مقابل برنامهی محبوب و انتقادی 90.
عادل پاک تر از این حرفاست که با حرف مایلی کهن خراب بشه.