آفتابنیوز : آفتاب - علی درستکار: همینکه دمدم عید میشد، چند موضوع، ذهن ما را به خود مشغول میکرد و از اضطراب چند مسأله ناآرام میشدیم؛ پوشیدن لباس نو و نشاندار شدن در کوچه و خیابان، منازل و محافل، پیش روی همسنوسالها و بزرگترها، فقیران و پولدارترها؛ به این معنی که در برخورد با بچهها به این فکر مشغول میشدیم که پوشاک من از او برتر است یا مال او از من؛ در برابر بزرگترها، اندیشه اینکه آیا چقدر پوشش ما کودکانه است و آنها چقدر به کودکی رفتار و انتخاب کودکانه ما نگاه تحقیرآمیز دارند یا نه؛ در برابر فقرا، غصه اینرا داشتیم که آیا موجب دلشکستگی ایشان نباشیم و در برابر پولدارترها هم کموبیش، احساس حـقــــارت - بهدرست یا بهغلط- ما را به خود مشغول میکرد.
موضوع دیگر، تعدد آزاردهنده روبوسیها و مسائل حاشیه آن، مثل تردید در اصل بوسیدن و پسوپیش کردن صورت در نتیجه این تردید، زبری و بوی مطبوع و نامطبوع صورتها و افراد و نحوه بوسیدن بود.
سوم اما موضوع دریافت عیدی، عدم دریافت و از آنسو، پرداخت عیدی بود. برای ما جاافتاده بود که عیدی، هدیهای از سوی بزرگتر است به کوچکتر، کوچکتر هم آموخته میشد که نه تنها عادت به انتظار دریافت نکند، تا حد امکان، از دریافت هم خودداری نموده، در نهایت امتنان و تشکر، بهعنوان «برکت کیسه» و «شگون» و «تیمن»، بیاعتنا به ارزش مادی هدیه، ممنون از لطف بخشنده و احترامی که برای گیرنده خرد قائل شدهاند، بگیرد، اظهار خرسندی کند و در شعف آید؛ آن سکه یا اسکناس را که – گفتم- لزوماً هم از نظر مالی، پربها نبود، نزد خود یا بزرگترها میاندوخت و به یادگار، نگهداری میکرد.
این دریافت شرمگنانه و خودداری از عادت دریافت و انتظار برای وصول یک طلب، مایه و پایه خصلتی بسیار پرارج، با عنوان «مناعت طبع» بود. همواره در وصف بزرگانی در فرهنگ و تاریخ خود، اتصاف ایشان به مناعت طبع و بلندطبعی، یک امتیاز چشمگیر بود و برای افراد، نقشی بسیار سازنده و بالنده داشت؛ وقتی کسی میآموخت که نباید به دارایی دیگری چشم داشته باشد، دارایی و ثروت افراد، تماماً به خود ایشان تعلق دارد، فقر و غنای هرکس، محصول کوشش یا سستی خود اوست و هر دارایی، مستلزم طی دورهای ناداری همراه با تلاش و جدیت است، ایجاد حرکت جدی در فرد میکرد تا بکوشد روی زانوی خود، برج عمران زندگی و شخصیت مستغنی خود را بنا کند و اگر هرگاه هر پیشنهادی، معارض یا مخل جدیت و خیز او برای بالاکشیدن خود یافت، آن را دفع کند و کوشاتر و جدیتر، ارتفاع خود را پرسرعتتر بالا ببرد.
اساساً استغنا و اظهار بینیازی، یک ارزش ریشهدار بوده است که در آموزههای بومی، دینی و ادبی ما، پیوسته القا میشده است:
«با دهان تشنه، مردن بر لب دریا خوش است
با کمال احتیاج از خلق، استغنـا خوش است»
گذشته از بیتوجهی به معنای سنتها، افراط در تحسین و توجه به رسومی از قبیل عیدی دادن، گویا در این دوران، ما را به این پندار رسانده که باید در دریافت عیدی، نه تنها شرم نداشت بلکه برای آن، باید درخواست هم نمود! جسارت در درخواست و تصریح طلب، آنقدر دراینباره بالا میگیرد و قوت که کوچک و بزرگ، و دارا و نادار، در فضای خانه و کار، بهطور جدی، و نه به معنای تذکر به اجرا و اعتنای یک سنت، در ایام پایانی سال و حلول سالی نو، چشم به دست یکدیگر داشته، منتظر دریافت وجوه نقد و مسکوک و البته پرارج از نظر مالی هستند؛ اسکناسهای صدی و دویستی که فراموش باید شود، دوهزاری و پنجهزاری هم در حال سیر نزولی سریع، جای خود را به چکپولهای عجالتاً محترم میدهد؛ ربعسکه و نیم و تمامبهار البته خوب، کموبیش ارجی دارد؛ تا سالهای آینده ببینینم که به کجا برسیم و برسد.
حالا البته دستوپاهایی برای تبدیل عیدی نقد به کالا زده میشود و کوتاهزمانی است اهدای کتاب و هدایایی از ایندست، تبلیغ و ترویج میشود، با اینحال، همین هم، بیشتر شکل ظرف عیدی پیدا کرده تا آنکه خود، عیدی و مظروف باشد و بشود؛ باید لای کتاب و جوف هدیه غیرنقدی، نقدی باشد تا آرامش دهد، وگرنه با واکنش خوشایندی روبهرو نمیشوید!
دیگر فضا طوری شده است که دغدغه بوی صورت افراد، چشمگیری لباس نو و نظیر آن، هنگام نوروز، همه، جای خود را به دریافت یا عدم دریافت و ارج و قدر عیدی داده یا بهتر است بگویم: «عیدی، جای آن دیگران را گرفته است»؛ جالب اینجاست که این جایگیری یا جابهجایی در شرایطی واقع شده و قوت میگیرد که شکمها سیرتر از پیش و اوضاع عمومی معیشتی، نسبت به سالها پیش، بهتر شده است؛ حرص مردمان برای انباشت بیشتر مال و اموال و رساندن خود به حد اغنیا - بیملاحظه جایگاه اجتماعی و اقتصادی اصلی خود و میزان تلاشی که کردهاند تا قابلیت بیشتر بیابند یا تلاشی که میکنند تا رسیدن به درآمد بالاتر- افزونتر از هرسال شده است و «هل من مزید»، ذکر شب و روز هر یک از من و ما گشته؛ نسبت دارندگان ماشین را با سالهای پیشتر مقایسه کنید؛ نوع خودروها را مقایسه کنید؛ تعداد خودرو در یک خانواده را ببینید؛ تغییر سطح زندگی و تبدیل لوازم زندگی به احسن را در نظر بگیرید؛ سطح زندگی خانوادهها، انصافاً و البته نسبتاً ارتقا یافته است؛ (البته فشار زندگی و عموم هزینههای آن برای افراد جامعه، بهخصوص برای گروه کوچک و ضعیف اجتماع، آزاردهنده و قابل بحث جدی است.) ....
من البته قابل عرض اینگونه تذکرات نیستم، با اینحال، طعن خردی به حس مسئولیت میخرم و عرض میکنم:
باید در پی درک و شناخت بنیادهای آداب و رسومی بود که از قرنها پیش، در این آب و خاک، تأسیس شده، شکل گرفته و دستبهدست، به امروز، به من و شما رسیده است؛ باید در تلاش برای انتقال مغز و محتوای هر رسم و ادب هم به نونسلان و فرزندان خود بود، تا تنها پوسته آداب، برای ایشان موضوعیت و اهمیت نیابد؛ باید برای مغز و پوست و رو و توی هر رسم و ادب، هردو و همزمان، اهمیت قائل بود و برای این میراث، یعنی محصول زحمتها، همتها و تفکر و بلنداندیشیهای پدران و مادران و خالقان آن، حریص بود و دقیق و غیرتمند؛ حواسمان جمع باشد، امتیاز ما با فرهنگ و ملل دیگر در همین ریزدانههای رفتاری و فکری است؛ کاری نکنیم، راهی نرویم و طوری نشود که خردخرد، از درون، تهی شویم و غافل یا آگاه - خدایناکرده! فروپاشیم و فروریزیم؛ فرزندانمان را فرزندان خودمان نگهداریم؛ مال خود بداریم و از تسخیر ایشان توسط هرکسی غیر از خود، بترسیم!
بدانیم و هوشیار باشیم که گذشت زمان، در کنار هزارویک عامل دیگر طبیعی، طبعی و بومی و جهانی، خصمانه و غیرخصمانه، خواهناخواه، در فراموشاندن این مهم تأثیر دارد و در این میدان، بزرگترهای سنی و بالغین عقلی و فرهنگی، پرمسئولیتتر از پیش، ضمن هزار دغدغه فردی و اجتماعی و دیگر، مکلفاند و مأمور به پاسبانی از ذرهذره میراث و موروث پرارج فرهنگ و تمدنی که به همه ایرانیان، بلکه به همه بشریت تعلق دارد؛ مگر سازمان ملل، نوروز ایران را قابل ثبت جهانی ندانست؟! نوروز و محتوای آداب آن را جدی بگیریم، دریابیم و آنرا به جوانان و آیندگان هم منتقل کنیم!