۲ ژانویه ۲۰۲۵ است و لوئیس آرویو و خانوادهاش در منزلشان واقع در محله فقیرنشین لاس مالویناس در گوایاکیل، بزرگترین شهر اکوادور، تولد دخترشان را جشن گرفتهاند.
دخترشان دارد ۹ ساله میشود، اما با وجود تلاشهای پدرش، فضا شاد نیست. پدر مرغ بریان خریده، اما دختر روزهاست که غذا نخورده است. او به شدت دلتنگ برادران بزرگترش، ایسمائل و خُسوئه، است که هفتههاست آنها را ندیده است.
آرویو گفت زندگیاش شبیه کابوسی است که گویی هر لحظه ممکن است از آن بیدار شود. او میگوید: «اما این یک کابوس نیست، واقعیت دارد... آنها به بدترین شکل ممکن فرزندانم را از من گرفتند.»
تنها ساعاتی پیش، او ایسمائل ۱۵ ساله و خُسوئه ۱۴ ساله را به خاک سپرده بود. او مجبور شده بود اجساد سوخته و شکنجه شده فرزندانش را شناسایی کند.
پسران او دو تن از «چهار کودک گوایاکیل» هستند؛ کودکان اکوادوری که نیروهای ارتش بازداشت کردند و سپس ناپدید شدند. دو قربانی دیگر نهمیاس آربولِدا ۱۵ ساله و استیون مدینا ۱۱ ساله هستند.
این واقعه اکوادور را در بهت فرو برد و مشکلات عمیق جامعه از جمله نقض حقوق بشر، نژادپرستی و خشونت نیروهای پلیس و ارتش را آشکار کرد.
تا چندی پیش، اکوادور یکی از امنترین کشورهای منطقه به شمار میرفت و جاذبههای گردشگری آن مانند جزایر گالاپاگوس، جنگلهای بارانی و کوهستانها، گردشگران زیادی را به خود جلب میکرد.
اما در سالهای اخیر، جرایم سازمانیافته در این کشور نیز مانند دیگر کشورهای آمریکای لاتین افزایش یافته و اکنون اکوادور یکی از بالاترین نرخهای قتل در جهان را دارد.
در واکنش به این وضعیت، دانیل نوبوآ، رئیسجمهور اکوادور، به ارتش اختیارات ویژهای برای حفظ نظم عمومی داد.
ماجرای «چهار کودک گوایاکیل» که تنها چند هفته پیش از انتخابات ریاستجمهوری رخ داد و بحثها درباره سیاستهای سختگیرانه رئیسجمهور نوبوآ را شدت بخشید. این سیاستها شامل اعلام وضعیت اضطراری و تعلیق برخی حقوق مدنی میشد.
این واقعه اعتراضاتی را نیز در کشور برانگیخت که اگرچه محدود بوده، اما توجه سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد را جلب کرده است. نماینده حقوق بشر سازمان ملل از اکوادور خواسته این پرونده را بررسی کند، «تمام کسانی که مسئول بودهاند را تحت پیگرد قانونی قرار دهد و اقداماتی انجام دهد تا از تکرار چنین وقایعی جلوگیری شود».
«بابا، بیا نجاتم بده»
شب ۸ دسامبر، لوئیس آرویو برای خرید مواد غذایی از خانه خارج شد. وقتی حدود ساعت ۲۰:۴۰ بازگشت، متعجب شد که ایسمائل و خُسوئه هنوز به خانه برنگشتهاند.
«از همسرم پرسیدم 'بچهها کجا هستند؟ ' او به من گفت: 'رفتهاند فوتبال بازی کنند، برمیگردند'.»
«اما آنها برنگشتند و من نگران شدم. دنبالشان رفتم ولی نتوانستم پیدایشان کنم. چند ساعت گذشت تا اینکه به همسرم در ساعت ۲۲:۴۰ تلفنی شد.»
پدر این دو نوجوان میگوید مردی ناشناس با همسرش تماس گرفت و اطلاع داد که ارتش فرزندانشان را بازداشت کرده است. آنها برهنه بودند و نیاز به کمک داشتند.
«سپس او گوشی را به پسر بزرگترم ایسمائل داد. او گفت 'بابا، بیا نجاتم بده. ما در تائورا [شهری خارج از گوایاکیل]گیر افتادهایم. ارتشیها ما را به اتهام دزدی دستگیر کردهاند، اما ما کاری نکرده بودیم. بابا، خواهش میکنم بیا و ما را نجات بده. من میترسم'.»
لوئیس آرویو سعی کرد پسرش را آرام کند. «'پسرم، آرام باش، میآیم نجاتات میدهم'. سپس آن مرد دوباره گوشی را گرفت و گفت 'گانگسترها با موتورسیکلت دارند میآیند'. به او التماس کردم که به بچهها آسیبی نرساند و به خاطر خدا رحم کند. او گفت '۴۵ دقیقه تا یک ساعت وقت داری ... اگر بچههایت را دوست داری، باید همین حالا بیایی و آنها را ببینی'.»
پدر میگوید آن مرد موقعیت مکانی خود را برایش فرستاد، اما او هیچ راهی برای رسیدن به آنجا نداشت.
او افزود: «من نمیتوانستم ریسک کنم و تنها به آنجا بروم. تماس را قطع کردم و با یکی از اقوام تماس گرفتم تا موضوع را همراه با موقعیت مکانی، تصویر آن مرد و شماره تلفنش به پلیس گزارش دهد.»
«اما وقتی پلیس به محل رسید، کسی را پیدا نکرد. سپس فامیلم تماس گرفت و گفت بچهها آنجا نیستند. با ناامیدی تماس را قطع کردم و دوباره به آن مرد زنگ زدم و پرسیدم چرا بچهها را آزاد نکرده است.»
آن مرد به آرویو ناسزا گفت و او را متهم کرد که ماجرا را به پلیس گزارش داده است.
«او گفت 'به نظر میرسد بچههایت را دوست نداری ... گانگسترها با ۱۰ موتورسیکلت آمدند و آنها را بردند'. سپس تماس را قطع کرد و من دیگر هیچ خبری از فرزندانم نشنیدم.»
آرویو دیگر هیچ تماس یا پیامی دریافت نکرد. در شب کریسمس از طریق شبکههای اجتماعی مطلع شد که چهار جسد سوخته با آثار شکنجه در نزدیکی یک پایگاه نظامی در تائورا پیدا شده است.
«به درگاه خدا دعا کردیم که آنها فرزندان ما نباشند. اجساد را روز سهشنبه پیدا کردند و روز جمعه از صحنه جرم با ما تماس گرفتند تا برای ارائه جزئیات بیشتر به آنجا برویم. همان روز آزمایش دیانای انجام دادیم.»
تا آن زمان، یک قاضی خواستار آن شده بود که این موضوع به عنوان یک پرونده «سر به نیست کردن» پیگیری شود و ۱۶ سرباز بازداشت شده بودند.
«پدرها و مادرها، آنها فرزندان شما هستند»
در ۳۱ دسامبر، خانوادهها در جلسه رسمی دادگاه این سربازان حضور یافتند. آنجا بود که تأیید نهایی را دریافت کردند.
آرویو تعریف میکند: «پس از پایان جلسه، دادستان پیش ما آمد و گفت: «پدر و مادرها، همانطور که قول داده بودم در هیچ موردی به شما دروغ نمیگویم. متأسفانه، اجسادی که در تائورا پیدا شدهاند، فرزندان شما هستند.»»
«لحظه وحشتناکی بود. همسرم داشت میمرد. واقعاً هولناک بود.»
مرحله بعدی سردخانه بود.
«دو پسرم را دیدم. تنها پاهایشان باقی مانده بود. از آنجا که ایسمائل مانند یک فوتبالیست پاهایش پینه بسته بود و برجستگی استخوانی داشت، توانستم او را تشخیص دهم، چون سرش هم آنجا نبود. از دیگری فقط یک دست، یک انگشت کوچک، موهایش، بخشی از جمجمه و قسمتی از صورتش باقی مانده بود.»
پدر ایسمائل و خُسوئه میگوید خانواده قصد دارند درخواست نبش قبر کنند، زیرا هنوز دقیقاً نمیدانند چه بر سر فرزندانشان آمده است.
او میگوید: «اجساد را به ما تحویل دادند، اما نمیگویند چگونه مردند، آیا شکنجه شدند، تیر خوردند یا اعضای بدنشان را برداشتهاند. اسکلتهایی در حال تجزیه و کاملاً سوخته به ما دادند. پسرم سر نداشت. این واقعاً هولناک است.»
«ما میخواهیم آزمایش دیانای اجساد در سطح بینالمللی انجام شود. ما خواهان اجرای عدالت هستیم. آنها چهار کودک بیدفاع بودند - قابل تصور نیست که چهطور میتوان چنین کاری با این قساوت و بیرحمی با آنها انجام داد.»
«آنها همه چیزم بودند»
لوئیس آررویو در ۱ ژانویه مدالهایی که ایسمائل در مسابقات فوتبال کسب کرده بود را به گردنش آویخت و به قبرستان آنخل ماریا کانالس رفت تا به رویای همیشگی پسرش برای تبدیل شدن به یک فوتبالیست حرفهای ادای احترام کند.
«فرزندان من بسیار مهربان و خونگرم بودند و با هیچکس مشکلی نداشتند.»
«آنها همیشه به درس و فوتبالشان متعهد بودند. به ما میگفتند: «بابا، مامان، من فوتبالیست حرفهای میشوم، به دور دنیا سفر خواهم کرد، برایتان خانه خواهم خرید ... شما را از اینجا بیرون خواهم برد.» این آرزوی پسرم بود.»
«ایسمائل و خُسوئه آرویو همیشه در قلب من خواهند بود. میدانم که خدا آنها را در بهشت پذیرفته است. آنها فرشتههای کوچک من هستند. همیشه دوستشان خواهم داشت و تا زمانی که عدالت اجرا نشود، آرام نخواهم گرفت. مرگ آنها بیمجازات نخواهد ماند. آنها همه چیز من بودند، انگیزه من و ستون اصلی زندگیام.»
آرویو معتقد است با فرزندانش به دلیل رنگ پوستشان با تبعیض رفتار شده است. او میگوید آنها نه اولین و نه آخرین کودکانی هستند که قربانی سیاستهای امنیتی سختگیرانه دولت دانیل نوبوآ شدهاند.
او میگوید: «این یک راهبرد بد دولت است: فرستادن افراد برای کشتار در خیابانها. رئیسجمهور از اعمال بیشرمانه این سربازان حمایت میکند، حقایق را پنهان میکند و علیه فرزندان ما تبعیض قائل میشود و نام آنها را لکهدار میکند.»
او با اشاره به ادعاهای اولیه وزارت دفاع مبنی بر اینکه این کودکان پیش از دستگیری در یک سرقت دخیل بودند، میگوید: «آنها میخواهند فرزندان ما را تروریست، دزد و مجرم جلوه دهند. فرزندان من مجرم نبودند و دزدی هم نکرده بودند. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد آنها چیزی دزدیده باشند.»
لوئیس آرویو میگوید که میترسد و از مقامات اکوادور میخواهد از او و خانوادهاش محافظت کنند. او میگوید: «من از این وضعیت وحشت دارم و میخواهم از اکوادور فرار کنم. ما احساس تنهایی و بیپناهی میکنیم. جان ما ممکن است در خطر باشد.»
در ماه ژانویه جیان کارلو لوفردو، وزیر دفاع اکوادور، علنا بابت بازداشت کودکان عذرخواهی کرد. اما از اینکه این پرونده به عنوان یک پرونده سر به نیست کردن پیگیری شده، انتقاد کرد.