ولی او بايد حدود يک ميليون پوند درسال درآمد داشته باشد. با وجود اين او نبايد ثروتمندترين شخص در مجلس نمايندگان باشد. طبق مقررات پارلمان، شخص موظف است هر سهامی را که بيش از حقوق جاری نمايندگی مجلس باشد ، اعلام کند.
ديک ماريون رو، نماينده توری از بروکس بورن، 18 مورد منبع در آمد اعلام کرده است که که نشان مي دهد سرمايه تصفيه حساب شده مالياتی او 1 ميليون پوند است. آرچی نورمن مدير عامل سابق حزب محافظه کار 17 سهام قابل اعلام و 5 مستخدم خارجی دارد. مايکل آنکارم ، مشاور رهبری حزب با " وقار اشرافی" اين ليست را گزارش می دهد: " مزارع، خانه ها و املاک متفرقه در مرزهای اسکاتلند".
با وجود اين هيچ جا در پارلمان، رسانه ها و يا ميان عموم ، کسی حساسيت به اين نشان نمی دهد که منابع در آمد دوم و سوم و ، در مورد هاگ 55 ام مساله زاست. به شکرانه قوانينی که کميته استاندارد در مورد شرايط خدمات عمومی مقرر کرده است ، حالا آدم يا بايد به طور غريبی هم احمق باشد و هم حريص باشد تا برای مسايل مربوط به نمايندگی پول نقد بگيرد. فرض گرفته شده که تناقض بالقوه بين وظايف وکلای مجلس به عنوان نماينده مردم و وظايف آن ها در برابر کارفرمايان خارجی شان حل شده است. آن ها حق ندارند ,در رابطه با مسايلی که در پارلمان در دستور کار است , پول گرفته و کار کنند. آن ها حق ندارند در مورد هر مساله ای که در آن منافع خصوصی اعلام نشده ای دارند حرف بزنند يا عمل کنند. منابع درآمد آن ها در اينترنت اعلام می شود. سيستم شفاف است. با وجود اين به نظرمی آيد همه کاری که کميسيون انجام داده است، عبارت است از مشروعيت بخشيدن به يک سری از تداخل منافع فاجعه بار.
تناقض آشکار وقتی مربوط به سايرين است نمايندگان به خوبی از آن سر در می آورند، مثل نمونه پزشکان مشاور سيستم بيمه بهداشت ملی. اگر به اعضا اجازه داده شود يک کار پهلويی داشته باشند ، و حقوق نمايندگی شان را در هر حال بگيرند، چه در رابطه با آن کارشان را انجام داده يا نداده باشند، آن وقت انگيزه ثابتی به وجود می آيد که آن ها در اين بخش ، تا آن جا که ممکن است کم کار کنند، و در جاهای ديگری که پول در می آورند هر چه بيشتر وقت بگذارند.
بعضی از نمايندگان هستند که انرژی خارق العاده ای دارند. کريس اسميت، که قبلا وزير فرهنگ بود، وحالا حقوقش را با خدمت به 17 کارفرمای ديگر تکميل می کند به من می گويد بين 70 تا 80 ساعت در هفته کار می کند، و حداقل نيمی از اين وقت را به کار پارلمانی اش اختصاص می دهد. هوارد فلايت، يک نماينده توری با 11 پست در سطح مدير، 100 ساعت باورنکردنی در هفته کار می کند که می گويد 80 در صد ش برای مردم است. ولی اين نمايندگان مطمئنا استثنا هستند. تحقيقات پيتر برادلی عضو حزب کارگر مجلس نشان داده است که نمايندگانی که در خارج مجلس در آمد دارند، به طور متوسط تنها در 65 درصد رای ها گيری های مجلس عوام شرکت می کنند در حالی که نمايندگانی که شغل ديگر ندارند در 91 درصد رای گيری ها شرکت می کنند. يک نماينده که من با او صحبت کردم استدلال می کرد، نقل به معنا، اين به خاطر آن است که آن ها کار بهتری نداردند بکنند. مساله اين است که او حق دارد، در هر دو مفهمومی که می توان از اين حرف اتخاذ کرد.
شايد از همه چيز مهم تر اين باشد که هر چه نمايندگان بيشتر پول به دست می آورند، و هر چه با بيشتر مديرکل ها، وکلا و مشاوران همراه می شوند، شباهت شان به کسانی که انتخاب شان کرده اند کمتر و کمتر می شود.
مطمئنا نمايندگی دو جزء دارد: نمايندگی کردن از طرف مردم ، و نمايان گر مردم بودن. به نمايندگان هم اکنون حقوقی پرداخت می شود که آن ها را نسبت به بيشتر کسانی که به آن ها رای داده اند ممتاز می کند. ,57500 پوند که دو برابر حقوق متوسط در سطح ملی است, درآمدهای خارجی آن ها را در ميان 1 درصد ثروتمندترين ها بالا می برد. خادمان مردم می توانند مردم را به عنوان خادم خود استخدام کنند.,
تمام نمايندگانی که از داشتن شغل دوم دفاع می کنند، استدلا ل شان بر اين است که کارديگری که می کنند به آن ها اطلاعات می دهد و کار پارلمانی شان را بهبود می بخشد، چون آن ها را با جهان خارج در تماس قرار می دهد. من بيشتر اين حرف را باور می کردم اگر يک کار کناری به عنوان دربان بيمارستان يا کارگران خط مونتاژ داشتند. ولی هيچ نماينده ای کاردوم مزدی نمی گيرد مگر اين که کاری دارای تشخص و جذاب باشد. آن ها هيچ تجربه ای از کار طاقت فرسا، در کنار کار نمايندگی شان ندارند. هوارد فلايت استدلال می کند، و معقولانه ، که آن نمايندگانی که اتحاديه ها از آن ها پشتيبانی مالی می کنند از نظرات کارگران با اطلاع می شوند. " بيشتر نمايندگان هدايايی ازانجمن های شکار قرقاول و قرقی را اعلان کرده اند تا حمايت از اتحاديه ها را. اتحاديه ها ی کارگری نسبت به شرکت های بزرگ تجاری کمتر پول دارند، بنابراين کمتر قادرند آدم های وفادار به خود را بخرند.
نمايندگان در مقابل اين نظر به اين استدلال متوسل می شوند که کارنمايندگی شان تمام جهان را دم در آن ها قرار می دهد. يان تيلور، يک نماينده محافظه کار که هفت شغل در سطح مديريت دارد به من گفت، ,احتياجی نيست من دربان بيمارستان باشم تا مشکلات دربان های بيمارستان ها را درک کنم . اين واقعيت است. و چون درست است ، اين استدلال را که به شغل خارجی نياز است تا امکان درک جهان خارج فراهم آيد، مردود می کند.
شايد بزرگ ترين مشکل از اين برنخيزد که تداخل منافع باعث شود نمايندگان مجلس اشتياق به کارهايی که منافع شان ايجاب می کند داشته باشند، بلکه از اين برخيزد که آن ها اشتياق به انجام ندادن بعضی کارها پيدا می کنند. 87 نماينده از جمله سه رهبر از احزاب اصلی و هشت عضو دولت حداقل 5750 پوند در سال از اجاره املاک شان در آمد به دست می آورند. در نتيجه امکان اين بسيار کم است که ما شاهد هر نوع اقدامی عليه يکی از بزرگترين مشکلات اجتماعی انگلستان باشيم: يعنی تورم در بهای خانه که در نتيجه خريد خانه برای اجاره به وجود آمده است. حتی اگر نمايندگان ما تمايل داشتند به منافع خودشان حمله کنند، خودشان را در معرض اين اتهام قرار می دادند که مزورند. بنابراين آن ها سکوت خود را حفظ می کنند، و خود را از هر نوع تنبيه ای مصون می دارند. هيچ کس علاقه به اظهار نظر در مورد چيزی که آدم نمی گويد ندارد و هيچ مصوبه ای هم نماينده را مجبور نمی کند که حتما حرف بزند يا اقدامی کند. تناقض به طور قطع و هميشگی و در سکوت به نفع پول حل شده است.
از خودتان بپرسيد در اين باره چه بايد کرد، تا فورا متوجه يک تناقض چهارم شويد که در مقابل تان سبز می شود. مثلا می توانيم پيشنهاد بدهيم که نمايندگان بايد از کار کردن برای هرکس ديگر به غير از موکلين خود ممنوع شوند. يا می توانيم پيشنهاد بدهيم که آ ن ها اجازه دارند به کار شان ادامه دهند يا صاحب املاک و سهام باشند، ولی پول آن يا بايد به خيريه داده شود يا به خزانه داری. مشکل اين است آن کسانی که قرار است برای چنين تدابيری رای بدهند کسانی هستند که خودشان از اين پيشنهادات ضرر می بينند. پيتر برادلی مجبور شد پيشنهادش مبنی بر اين که به کسانی که وظايف شان را انجام نمی دهند حقوق پرداخت نشود را پس بگيرد، چون توری ها صحبت در باره آن را به بعد موکول کردند.
تمام اين ها نشان می دهد شفافيت کافی نيست. ما می توانيم فهرست منافع نمايندگان را بخوانيم و فورا بفهميم چه کسی دارد کار پهلويی می کند و برای که . ما می توانيم در هانسارد بگرديم و کشف کنيم آيا آن ها دارند از موقعيت پارلمانی شان برای منافع اقتصادی شان استفاده می کنند يا نه . ولی اين اطلاعات فورا بی قدرتی ما را در مقابل مان قرار می دهد. فساد شفاف بدون ترديد بهتر از فساد پوشيده است، ولی فقط باعث می شود مردم انگيزه شان را برای مبارزه با فساد از دست بدهند. اگر تنها يک شغل وجود داشته باشد که وفاداری محض شخص را می طلبد، مطمئنا آن شغل نماينده ما بودن است.