آفتابنیوز :
با صحبت در باره فعالیت اجتماعی زنان در دوران معاصر آغاز کنیم. موافقید؟ بله. من معتقدم زنان ایران راه خود را یافته اند و حالا با توجه به سطح مدیریت و آزادی در جناح ها و گروه های مختلف، تاثیر خود را برهمه معادلات سیاسی و اجتماعی گذاشته اند. اما در عین حال فکر می کنم، این تاثیر گذاری ها کوتاه مدت است و می تواند شتاب یابد. به ویژه آن که نهضت زنان و حرکت اجتماعی زنان در کشور ما، خارج از نهضت زنان جهان نیست، جزیی از آن است و لاجرم وابسته به پیشرفت ذهنیت و اندیشه هر جامعه.
گاه فعالیت حرفه ای زنان با موانعی رو به رو می شود، مانند همین مسئله ریاست جمهوری... این بر می گردد به خط سیاسی حاکم بر کشور ما. من خود اول بار این بحث را مطرح کردم که کلمه رجل در قانون اساسی معنایی دوپهلو دارد و می توان از آن تعبیر زنان را نیز داشت. اما خب ، بستگی به این دارد که چه افرادی و با چه انگیزه ای این موضوع را تشریح و تفسیر کنند. البته من اعتقاد دارم تجربه ریاست جمهوری زنان در جامعه ما هنوز زود است، زیرا ما هنوز تجربه وزیر زن را هم نداریم. در کابینه آقای خاتمی دو زن داریم که حق رای هم ندارند. اصلاح طلبان شعار خوب می دهند، اما در عمل در این زمینه کاری نکردند. این را هم نگفته نگذاریم که زنان، خودشان باید حق خود را به دست آورند،و گرنه هیچکدام از آقایان نخواهد گفت این حق شماست. نکته دیگر این است که ما هنوز سیستم نداریم، همه چیز قائم به فرد است ، اگر رئیس جمهور موافق باشد، کار جلو می رود، اگر نباشد، هزار مانع تراشیده خواهد شد.
شما آزادی زنان را چگونه توصیف می کنید هر آنچه که برای مردها مطرح است و وجود دارد، برای زنان هم هست. به عبارتی نمی شود آزادی را تنها برای یک گروه تعریف کرد. من به برابری و تساوی در آزادی اعتقاد دارم. این نکته در اعلامیه حقوق بشر هم هست. اما در کشورهای اسلامی و ایران، زنان بنا به موقعیت اجتماعی و بافت سنتی با محدودیت هایی رو به رو هستند . البته مسائل فرهنگی را هم باید در نظر بگیریم که در کنار سنن و آداب و رسوم، دست و پای زنان را بسته است. در واقع برابری حقوق زن و مرد در قوانین ما وجود دارد، فقط باید به آن توجه کرد.
در پنجاه سال اخیر، حرکت های متفاوتی در ارتباط با حقوق زنان انجام شده. به نظر شما زنان در کدام دوره بیشتر به هویت خود دست یافتند؟
تنها در دوره آقای هاشمی. اگر خود من موفق شدم، به خاطر حمایت مقتدرانه ایشان بود. موفقیت من هم در واقع در آرمان حفظ هویت و دادن اصالت به زنان جامعه بود. من هر جا می خواستم، چادر سر می کردم و می رفتم. تا می فهمیدند من دختر ایشان هستم، موانع را از سر راه بر می داشتند. البته آن کارها کافی نبود، ولی اصلاحات مرحله به مرحله است، با کارهای عجولانه نمی شود حقوق زنان را گرفت. ببینید بعد از آقای هاشمی چه برخوردهایی با مطبوعات و زنان کردند. در دوره پدر، این طور نبود، ایشان اگرچه همیشه در نوک انتقاد بود، اما خونسرد به راه خود می رفت و به پیشرفت امور اهمیت می داد. اصلاحات پرسر و صدا ماندگار نیست، چون در شلوغی هدف گم می شود و هزینه ها زیاد. تعمیق و رشد توسعه مستلزم زمان است.
ولی جوانان، به هر دلیل از آقای هاشمی رویگردان شدند و به آقای خاتمی رای دادند.الان هم که فضای یاس و سرخوردگی و هراس از آینده بین جوانان به وجود آمده است.
متاسفانه نوعی بدفهمی به وجود آمد و آن یاس را به دنبال داشت. در دوم خرداد یک نارضایتی از دولت آقای هاشمی به وجود آمد که آن را به عناوین مختلف بسط دادند. در حالیکه من معتقدم دوم خرداد ثمره زحمت های پدر بود. اما درباره یاس و سرخوردگی باید بگویم بعد از دوم خرداد، نوعی غرور در اصلاح طلبان به وجود آمد. از طرف دیگر اصلاح طلبان مدیران دلسوز، صادق و برنامه ریز نداشتند تا نسلی را که به وجد آمده بود، پاسخگو باشد. آنها فقط توقع و خواست ایجاد کردند و چون نتوانستند به خواست ها جواب بدهند، موجب نا امیدی شدند. من فکر می کنم این کار خیانت است، نه خدمت.
البته آنها در انتخابات بیشتر به تخریب پرداختند تا نقد سازنده، اما آقای هاشمی هم جوانان وزنان را به کار نگرفتند.
بله موافقم، اما ایشان روش شان این است. به تبلیغات اعتقاد ندارند و دوست دارند کار و عمل بکنند. اشتباه نکنید ، او خواهان رشد، خلاقیت و نوگرایی است.
نظر شما درباره فعالیت مطبوعاتی، بعد از تعطیلی روزنامه زن، چیست؟
راستش من بعد از رای نیاوردن در انتخابات مجلس ششم، کمی انگیزه خود را از دست دادم و گرنه هنوز دوست دارم فعالیت مطبوعاتی داشته باشم و به نوعی موجب مطرح شدن زن در ادبیات، ورزش، هنر و...بشوم، یعنی از عقاید خودم دست نکشیده ام. ولی الان تصمیم گرفته ام مدتی سکوت کنم، و به همین کار ورزش زنان بپردازم، شاید همین در من ایجاد انگیزه کند. البته من هیچ نگرانی بابت شکست و یا هیچ هراسی از مانع و حصار ندارم، همیشه یاد گرفته ام محکم قدم بردارم و با مشکلات بجنگم، اما در این زمنیه دل چرکینم، و فکر می کنم وقتی مردم به آرمان ها و عقایدم رای نداده اند، چرا باید باز با مشکلات موجود بر سر راه زنان بجنگم.
نظر شما درباره آزادی مطبوعات چیست؟ من صد در صد به آزادی مطبوعات اعتقاد دارم، و خیلی دوست دارم که دوباره آن آرمان ها و عقاید را در جامعه مطرح کنم، اما الان مشکلاتی هست که نمی شود خوب کار کرد. البته آرمان ها همیشه راه خود را پیدا می کنند، ولی زمانی که روزنامه زن توقیف شد، به نوعی دلشکسته شدم و به کنج خلوت رفتم، و دیدم انگیزه ای نیست که از آن توقف و سکون، دوباره نوعی حالت جهش سازم.
الان چی؟ حتی اگر به شغل و موقعیتی دست بیابم و پدرم هم در انتخابات برنده شود، بنا ندارم فعالیت های اجتماعی خود را با دامنه و گستره سابق، آغاز کنم. این تصمیم من است.
به انتخاب مجدد پدرتان، باور دارید؟ خیلی خوش بینم. اما می دانم به راحتی دوره های قبل نمی توانند فعالیت داشته باشند و طبعا موانع خاصی وجود خواهد داشت. با توجه به تغییر فضای جامعه و مشکلاتی که حکومت پس از پدرم به وجود آورده، الان نوعی دیکتاتوری در کشور نهادینه شده و پدرم باید با آن دست و پنجه نرم کند. اتفاقات اخیر باعث نوعی خشونت و رفتار غیر دمکراتیک در جامعه شده که طبعا آقای هاشمی برای مهار و زدودن آن باید زحمات زیادی متحمل شود. توقعات و انتظارات تغییرات عجیب و غریب کرده و خلاصه مشکلاتی از این دست. اما چون پدرم را می شناسم، می دانم که بر این مشکلات غلبه خواهد کرد.او به هویت اصلاحات پیوسته و آرام در دراز مدت اعتقاد دارد. تزریق مدرنیته به جامعه به صورت یک شبه، کاری کودکانه و نشدنی است. ما، در این سال ها از نظر حقوق زنان عقب گرد داشته ایم، اما زنان توانستند با حرکت های فردی فضای جامعه را باز تر کنند. من به آینده زنان ایران بسیار خوش بینم.
چشمه ها مي جوشند ، آبها مي روند ، غنچه ها مي خشکند!
ديروز آب بود وکوزه ي گٍلي ، آب بود و سرداب ، آب بود و تشنگي.
امروز هم آب هست و ليوان بلوري ، آب هست و يخچال ، آب هست و تشنگي
انگار قصه آب و تشنگي تمامي ندارد !
قصه بودن و ماندن ! قصه رفتن و به کجا رفتن ! قصه مفهوم ! قصه فهم !
قصه ي من ! من انسان من عاقل !
قصه مني که از ديوانه بودن خشمگين مي شوم ولي خود به مانند ديوانه ها رفتار ميکنم
آن همه آمدند و گفتند ، کتاب آوردند و گفتند ، آيه آوردند و گفتند ، معجزه آوردند و گفتند !
و آن همه چشم که ديدند ، گوش که شنيدند،حس که درک کردند،دل که لرزيدند ولي عمل نکردند
حتي پذيرفتن ولي پيروي نکردند !