کد خبر: ۲۸۹۵۴۶
تاریخ انتشار : ۰۵ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۹

یک برادر اسیر عراق شد و یکی دیگر ضدانقلاب و سر به دار!

خاطرات اسارت محمد حسین منصف با عنوان «شب موصل » نوشته حسن شیردل به چاپ پنجم و مجموعه داستان های طنز داوود امیریان با عنوان «رفاقت به سبک تانک» به چاپ سی و سوم رسید.
آفتاب‌‌نیوز : «شب موصل» خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی محمد حسین منصف به قلم حسن شیردل است. این کتاب حاصل نوزده ساعت مصاحبه با محمد حسین منصف توسط حسن شیردل است که به تازگی با چاپ پنجم روانه بازار نشر شد.

در این کتاب محمد حسین منصف در ابتدا از خانواده اش می گوید که دراثر انقلاب و دگرگونی ناشی از آن به سه گروه فکری طرفدار انقلاب، مخالف انقلاب و بی طرف تقسیم شده اند. محمد حسین منصف طرفدار امام(ره) می شود، برادرش عضو یکی از گروههای الحادی می شود و سر از چوبه دار در می آورد.

روایت دقیق و موشکافانه منصف به همراه توانمندی شیردل در طراحی دقیق سئوالات و برانگیختن مصاحبه‌شونده برای بیان تمام خاطرات و رویدادها، «شب موصل» ر ابه اثری خوشخوان و البته مستند تبدیل کرده است. فصول چهارگانه کتاب به فراخور حجم مطالب، کم و زیاد هستند. فصل سوم که به اسارت منصف منتهی می‌شود، بیشترین حجم و فصول اول و چهارم هم کمترین صفحات کتاب را به خود اختصاص داده‌اند. اما همه در یک چیز مشترک هستند: جذابیت و حس‌برانگیزی.

در بخشی از کتاب شب موصل آمده است:

یکی در قنوت بود. دیگری در سجده گریه می کرد. آن طور مناجات کردن برای همه عادی شده بود. کسی به فکر این نبود برود گوشه ای و برای خودش خلوت کند. همه جای پایگاه شهید بهشتی این طور بود. وقتی آن ها را این گونه دیدم، گوشه ای ایستادم و از خودم پرسید م؛ این ها چرا این طوری اند؟ جای تعجب داشت. البته همین معنویت بچه ها را درعملیات محرم پیروز کرد.

بنابراین گزارش، «رفاقت به سبک تانک» نوشته داوود امیریان در بردارنده 47 داستان طنز درباره جنگ تحمیلی ویژه کودکان و نوجوانان به زودی از سوی سوره مهر به چاپ سی و سوم می‌رسد.

کتاب با داستان «می روم حلیم بخرم» شروع شده٬ که در آن نوجوانی شوق رفتن به جبهه را در سر دارد. در این کتاب داستان ها در ادامه هم روایت می شوند و به نوعی هر کدام از داستان‌ها روند تکمیلی یکدیگر می باشند.

امیریان در مقدمه کتاب آورده است: «نوجوانى بودم پر شر و شور. هوایى شده بودم که به جبهه بروم. به جنگ دشمنى که مى خواست ایران عزیزمان را لقمه چپ کند. آموزش دیده و کفش و کلاه کرده بودم تا راهى شوم. اما ته دلم قرص نبود. چرا؟ چون تصویرى گنگ و دلهره آور از جبهه و جنگ داشتم. اضطرابم از این بود که آیا مى توانم با فضاى خشک و نظامى و پر خون و آتش آنجا جور دربیایم یا نه. اما وقتى به جبهه رسیدم و زندگى را دیدم، مرثیه و شادى را دیدم، به اشتباه خود پى بردم. نشاط و روح زندگى اى که آنجا دیدم...»

«آقاى نورانى سوخته، اتوبمب بیل!، احترام به پدر، اسى بشکه، اطوشویى کجاست!؟، الاغ هاى جنگ جو!، امداد غیبى،ایرانى مزدور!، بابات کو؟، بره گمشده عباس،بلبل، به شرط سوت بلبلى، پاخروسى، پپچ و مهره اى ها، پسر فداکار، پُل قاطر مرده!، تُرب مى خواهى؟» عناوین برخی داستان های این کتاب است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین