وزیر بهداشت: مسوولان به فکر سلامت روح و روان جامعه باشند!
بعد از شنیدن این خبر به میان مردم رفتیم تا از آنها بپرسیم مسوولانی که باید به فکر سلامت روح و روان جامعه باشند چه کسانی هستند؟
آقایی که در فرودگاه منتظر استراماچونی بود گفت: مسوولان نمیتوانند به فکر سلامت و روح و روان ما باشند چون آنها با روح و روان ما بازی میکنند. اگر آنها کمتر با روح و روان ما بازی کنند روح و روان سالمتری خواهیم داشت.
خانمی که برای بچهاش یک دانه پاستیل گرفته بود گفت: مگر وزیر بهداشت خودش از مسوولان نیست که میگوید مسوولان به فکر سلامت روح و روان جامعه باشند؟
آقایی که در صف اتوبوس بود گفت: کسی مگر چیزی را گردن میگیرد؟ این به آن میگوید تو مسئولی، آن به این میگوید.
خانمی که در صف مترو ایستاده بود گفت: دیشب آقای مهران مدیری حسابی کولاک کرد در نقد دولت.
آقایی که داشت رد میشد گفت: بیچاره دولت. مگر جز دولت میشود جایی دیگر را در تلویزیون نقد کرد؟
خانمی که در صف تاکسی بود گفت: بله، مگر ندیدی سلبریتیها را نقد کرد؟
آقایی که داشت رد میشد گفت: بیچاره مدیری. برنامه بسازد گیر است. نسازد گیر است. واقعا هنرمند بودن در این مملکت خیلی سخت است.
خانمی که همچنان منتظر تاکسی بود گفت: کاش یک اشاره به کولبران میکرد.
آقایی که همچنان داشت رد میشد گفت: خواهر من، کولبر که دولت نیست. نقد نقد دولت است. حرف نقد دولت است. فردا کولبر را بگوید باید بقیه را هم بگوید. پس محدود و محصور در نقد دولت است.
خانم که بالاخره تاکسی پیدا کرد گفت: واقعا مهران مدیری چرا مانده است؟ من بودم تا حالا رفته بودم یک طرفی.
آقایی که داشت رد میشد پرسید کدام طرف که خانم صدایش را نشنید و رفت.
باقی بقایتان
متاسفانه به حالتی رسیده ایم که مشکلات واقعی جامعه را در قالب تمسخر و طنز و لودگی بیان می کنیم. فردی پیدا می شود بدبختی مردم را به صورت جوک تعریف می کند و همین مردم به آن میخندند. وقتی قبخ یک موضوع در کشور ریخته شد، دیگر آن چیز قبیح نیست. مثل دزدی و اختلاس که در بین برخی مسئولین و آقازاده ها به دلیل همین مسخره کردنها، عادی شده است. از روزی باید ترسید که تجاوز به ناموس دیگران را هم با همین لودگی و تمسخر، یک رفتار عادی در جامعه نشان دهیم. مطمئن باشید اگر در کشوری به جز ایران، این همه دزدی، تجاوز، هتک حرمت و ... اتفاق می افتاد، تا به حال آن کشور نابود شده بود. باید به حال ما که با مسخره کردن مشکلات ریز و درشت مملکت و هم وطنانمان، شاد می شویم، گریست. هنرمندی که با حقیر شمردن مشکلات مردم، سعی در خنداندن آنان می کند، آب به آسیاب دشمنی ریخته که مسئول و باعث و بانی این همه مشکل است. دو هم وطن ما که از روی ناچاری به کولبری روی آورده اند، جان عزیز خود را از دست داده اند، اما ما به جای گریستن به حال خود و خانواده داغدار آن عزیزان، مشغول ساختن جوک هستیم. عجب نانی برای سفره خانواده خود می بریم. خدا به داد ما برسد.
نان به نرخ روز خوردن باب شده است. دفاع از کولبر نان ندارد.
مدیری حرفی میزنه که براش پولی داشته باشه .