دوشنبه ۳۱ شهریور ماه، وقتی «سید عباس عراقچی» وزیر امور خارجه وارد فرودگاه جاناف کندی شهر نیویورک شد؛ برای احیای دیپلماسی در کمای میان ایران و سه کشور اروپایی، فرصتی چند روزه باقی بود. فرصتی که شماری از تحلیلگران آن را برای متوقف ساختن فرآیند بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران، مناسب ارزیابی و امکان رسیدن به طرحی برای بازگشت به میز مذاکره را محتمل میدانستند.
وزیر امور خارجه در بدو ورود به نیویورک، اعلام کرد که برای یافتن راهحل دیپلماتیک در این شهر است، عراقچی در پایان سفر خود به مجمع عمومی سازمان ملل هم تصریح کرد که پیشنهادات معقول، منصفانه، عقلانی و اجرایی جمهوری اسلامی ایران رد شد.
اینکه در فاصله ۳۱ شهریور تا هشت مهر چه رویدادهایی در مقر سازمان ملل روی داد تا شرایط پرونده هستهای و روابط ایران با غرب را پیچیدهتر از همیشه سازد، گرچه با جزییات شفافی رسانهای و اعلام نشده است اما میتوان با کنار هم قرار دادن مجموعهای از خبرهای و اظهارات رسمی و نیز گمانهزنیها و تحلیلهای غیررسمی و رسانهای، دریافت که فعالسازی اسنپبک غایت خواسته آمریکا از اروپا بود و سه کشور اروپایی این خواسته را اجرا کردند تا رضایت «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا را به دست آوردند.
دکترین «مارکو روبیو» آرام آرام در کانون ادراکات رئیسجمهور آمریکا نشسته و ترامپ را قانع کرده که «صلح» را تنها از طریق «قدرت» به دست آورد.
وقتی نشانهها سخن میگویند
تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران از بامداد ششم مهرماه بازگشت و به این ترتیب راهی که قرار بود انتهای آن رسیدن به راهحلی برای عدم بازگشت این قطعنامهها، تعریف شده بود، مسدود شود. در این میان اما شواهد حکایت از آن دارد که ایران برای همراهی در این راه، بیشترین انعطاف را از خود نشان داد.
سوم مهر ماه و سه روز پیش از بازگشت تحریمها و قطعنامهها علیه ایران، «علی لاریجانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی، در گفتوگویی به طور ضمنی اعلام کرد که ایران مذاکره با آمریکا را در قالب ۵+۱ پذیرفته است و این یعنی «استیو ویتکاف» یا هر نماینده دیگری از آمریکا میتوانست در مذاکرات ایران با تروییکا حضور داشته باشد. با این توصیفات مشخص است که در همان تاریخ هر سه شرط اروپا برای تمدید تعلیق تحریمها علیه ایران در حال اجرا بود.
اروپا برای این تمدید، شرط کرده بود که ایران همکاری خود با آژانس را از سر بگیرد، تکلیف اورانیوم غنیشده را مشخص کند و در نهایت هم با آمریکا وارد مذاکره شود. شرط نخست در قاهره مصر و با توافق میان «سیدعباس عراقچی» و «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای از سرگیری همکاری ایران و آژانس محقق شده و روشن بود که با آغاز این همکاریها، تکلیف ۴۰۰ کیلو اورانیوم غنی شده در ایران هم مشخص و به اطلاع آژانس خواهد رسید.
تحقق شروط اعلامی، بر اساس منطق عقلایی، باید راه را برای گفتوگو و رسیدن به راهکاری که هر دو طرف را راضی سازد، میگشود اما حرکت در مسیر خلاف وعده داده شده که آمریکای دوران ترامپ به آن عادت دیرینه دارد، سبب شد که هیچ گشایشی صورت نگیرد و این بار حتی اروپا هم کاری از پیش نبرد. حضور و عدم حضور ویتکاف در نشستها، چندان تفاوتی در نتیجه کار نداشت، از آن رو که دکترین «مارکو روبیو» آرام آرام در کانون ادراکات رئیسجمهور آمریکا نشسته و ترامپ را قانع کرده که «صلح» را تنها از طریق «قدرت» به دست آورد. بر این مبنا، در روزهای منتهی به بازگشت تحریمها و قطعنامهها، خواستههایی از سوی آمریکا از ایران مطرح بود که حتی اروپا هم در منطق امکانپذیری آنها تردید جدی داشت.
گمانهها طیف این خواستهها را از هستهای تا موشکی، گزارش داده و حتی برخی مدعی میشوند که درخواست تحویل اورانیوم غنیشده، چنان دور از فضای واقعیت بوده که رئیسجمهور ایران را برآشفته کرده یا دبیر شورای عالی امنیت ملی را وادار به این تصریح کرده است که «پافشاری ایران بیدلیل نیست. شرط محدود کردن برد موشک به زیر ۵۰۰ کیلومتر یعنی چشمپوشی از توان دفاعی در برابر اسرائیل. کدام ایرانی با غیرتی چنین محدودیتی را میپذیرد؟ امنیت ملی جای معامله نیست».
این در حالی است که لاریجانی پیش از آغاز مذاکرات نیویورک در توییتی تاکید کرده بود که «این دروغ است که ایران مذاکره نمیکند. ما در حال مذاکره بودیم که به ما حمله نظامی کردید. اگر پیشنهاد عاقلانه و عادلانهای ارائه شود که منافع ایران را حفظ کند، میپذیریم» و سوم مهرماه هم تصریح کرده بود که «هر راهی که حقوق و منافع ملی کشور را تامین کند از آن فروگذار نیستیم و بررسی می کنیم. همین چند روز باقی مانده تا اسنپ بک هم اگر باز پیشنهادی بدهند بررسی می کنیم».
با چنین توصیفاتی، شاید این پرسش در اذهان شکل گیرد که آمریکا در قبال این طیف غیرممکن خواستههای خود از ایران، چه امتیاز یا مزیتی را درنظر گرفته بود؟ پاسخی رسمی و مشخص به این پرسش سخت داده خواهد شد اما قدرمسلم آن است که امتیاز پیشنهادی، حتی نزدیک هم به خواسته ایران نبوده و حتی برخی گمانهها، این امتیاز را تنها «تمدید» تعلیق تحریمها برای چندماه اعلام کردند.
آنچه در نیویورک اتفاق افتاد به تعبیر وزیر امور خارجه «تلاش برای امتیازگیری از جمهوری اسلامی ایران» بود؛ امتیازات کاملا غیرمعقول و ناشدنی.
ایستادن ایران بر اصول خود
وزیر امور خارجه در پایان سفر و در جمعبندی تمام تلاشهای خود و تیم دیپلماتیک ایران در طول یک هفته در نیویورک گفت که «ملاقاتهای متعددی بین ما و سه کشور اروپایی، دبیرکل سازمان ملل و مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام و با آمریکاییها هم با واسطه هم بی واسطه، پیامهایی رد و بدل شد. تلاش بر این بود یک مصالحهای بین پیشنهادات دو طرف انجام شود که با زیاده خواهی مفرطی که آمریکاییها داشتند و همراهی که کشورهای اروپایی انجام دادند، نتوانستیم به یک مصالحه برسیم».
آنچه در نیویورک اتفاق افتاد به تعبیر وزیر امور خارجه «تلاش برای امتیازگیری از جمهوری اسلامی ایران» بود؛ امتیازات کاملا غیرمعقول و ناشدنی. در مقابل اما به گفته عراقچی، ایران پیشنهادات کاملا معقول خود را بارها مطرح کرده، پیشنهاداتی که اروپا هم آن را معقول دانسته اما منطق قدرت محور ترامپ، خیر.
انعطاف پذیری، تحقق شروط، مذاکرات پیچیده و فشرده، نشان دادن حسننیت از قاهره تا نیویورک همه نشانههایی بودند که تهران در یک ماه گذشته از خود نشان داد تا مشخص شود که صلح و دیپلماسی را ترجیح میدهد اما ترجیح ترامپ بر تداوم تنش بود. کینه عمیق رئیسجمهور آمریکا از دستاوردهای «باراک اوباما» رئیسجمهور اسبق و برجام، سرانجام این توافق را ناکام گذارد و این میان بیش از همه نخستوزیر رژیم اسرائیل را راضی کرد.
با این همه به گفته وزیر امور خارجه « در نهایت ما از این جهت آسوده خاطر هستیم که آنچه که لازم بود انجام دهیم، انجام دادیم و مسلم و مسجل شد، تعبیری که رهبر معظم انقلاب فرمودند، یک بار دیگر که مذاکره با آمریکاییها یک بن بست محض است واقعا در این حرکت هم نشان داده شد».
این نخستین بار نیست که آمریکا در روابط ۴۷ ساله خود با جمهوری اسلامی ایران، بنبستسازی میکند و احتمالا آخرین بار هم نخواهد بود، تهران بار دیگر در نیویورک به این نتیجه رسید که ایالات متحده آمریکا، آشکارا درپی باجخواهی است. باجی که شاید اروپا و برخی کشورهای منطقه حاضر به پرداخت آن باشند اما ماهیت جمهوری اسلامی ایران و نقش و هویت تعریف شده برای کشور، این نوع سیاستورزی را برای تهران ممنوع کرده است.
ممنوعیتی که به تحلیل «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه اسبق ایران ریشه در «عزتخواهی» ایرانیان دارد، هم در موضوع هستهای و هم موشکی و هم هرآنچه مربوط به این مفهوم باشد.
حداکثری انعطاف، تحقق شروط، مذاکرات پیچیده و فشرده، نشان دادن حسننیت از قاهره تا نیویورک همه نشانههایی بودند که تهران در یک ماه گذشته از خود نشان داد تا مشخص شود که صلح و دیپلماسی را ترجیح میدهد
چرا آمریکا بنبست ساخت؟
در بررسی دلایل بنبست ایجاد شده در نیویورک از سوی آمریکا میتوان به چند کانون مهم پرداخت که نخستین آن به شخصیت خاص ترامپ باز میگردد. پیش از روی کار آمدن او در دور دوم، بسیاری بر ویژگی «معاملهگری» او تاکید ویژه داشتند اما پس از حضور وی در کاخ سفید مشخص شد که این معامله دو سر برد نیست و ترامپ معاملهای میخواهد که تحت فشار حداکثری، طرف مقابل نه به مصالحه که به تسلیم برسد.
از سوی دیگر و همانگونه که اشاره شده صلح برای دارودسته روبیو و ترامپ از راه زور و قدرت به دست میآید و از این رو انعطاف میتواند معنای طلب امتیاز بیشتر هم داشته باشد.
از سوی دیگر هر توافقی که منجر به حفظ توافق اوباما میشد، ترامپ را در عرصه داخلی آمریکا بازنده نشان میداد و از این رو فشار برای نابودی برجام چندان غیرطبیعی به نظر نمیرسد. در نهایت اما اگر بخواهیم نقطه عطف و کانون این زیادهخواهی را مشخص کنیم بیشک، تامین امنیت و منافع رژیم اسرائیل خواهد بود. بنیامین نتانیاهو دشمن مهم برجام و دوست عزیز ترامپ بوده و است.