ریکاردو ساپینتو در شرایطی پا به ایران گذاشت که اکثر مربیان خارجی فصل گذشته، تیمهای خود را به دلایلی که «جنگی» توصیف شد، ترک کردند و باشگاههای ایرانی نیز به ناچار به مربیان داخلی روی آوردند. اما استقلال مسیر متفاوتی را در پیش گرفت و حالا فصل جدید را با یک مربی خارجی آغاز میکند. این تصمیم، حسن نیت ساپینتو را نسبت به استقلال و هوادارانش به خوبی نشان میدهد و از طرفی، آبیها هم او را مناسبترین گزینه برای هدایت تیم میدانند.
واقعیت این است که فوتبال ما در جذب مربیان خارجی، باید به چیزی فراتر از رزومه، افتخارات قارهای و جامهای متعدد توجه کند؛ چیزی مثل شور و اشتیاق برای کار کردن در فضای خسته و فرسوده فوتبال ایران و مهمتر از همه، تعهد به قرارداد و ایجاد پیوند احساسی با باشگاه. این دقیقاً همان چیزی است که ساپینتو را دوباره به ایران کشانده؛ نه مفاد قرارداد و نه حساب بانکی. او با وجود تمام نامهربانیهایی که در دوره اول از مدیران مختلف باشگاه دید، باز هم بازگشت تا کار نیمه تمامش را تمام کند.
همین طرز فکر ساپینتو، محکمترین دلیل برای اثبات این نکته است که در این مقطع، ساپینتو بهترین گزینه برای نشستن روی نیمکت استقلال است؛ تیمی که در سالهای اخیر بارها دستخوش تغییر شده و حالا بیش از هر چیز به ثبات، آرامش و تداوم نیاز دارد. به قول معروف، دیگر تغییراتش را دیده و حالا فقط به دنبال آرامش است.
از مسائل حاشیهای و کار بزرگ ساپینتو برای بازگشت به ایران که بگذریم، میرسیم به مسائل فنیتر و جزئیتر؛ جدا از انگیزه و فداکاریاش، قرار است چه چیزی به فوتبال استقلال اضافه کند؟
ریکاردو ساپینتو؛ از مسائل فنی تا حواشی کلی!
اگر به عملکرد استقلال در دو فصل پیش زیر نظر ساپینتو نگاه کنیم، متوجه میشویم این تیم بعد از سالها سبکی از فوتبال را ارائه داد که حلقه گمشده فوتبال استقلال و حتی بسیاری از تیمهای دیگر بود. بدون آنکه وعده فوتبال زیبا بدهد، استقلالِ ساپینتو توانست شکلی از فوتبال پرانرژی، جسورانه و مدرن را نمایش دهد. تیم او پرس از جلو را با شدت بالا انجام میداد و با همین فشار، حریفان را وادار به اشتباه میکرد. به حدی که میشد گفت بهترین بازیساز استقلال در آن فصل، «پرس» و «کانترپرس» این تیم بود!
حتی شوخی رایجی در محافل فوتبالی شکل گرفته بود که استقلال با هافبکهایی مثل سعید مهری و مهدی مهدیپور، چنین سبکی از بازی را ارائه میدهد. استقلال معمولا با سیستم ۴۲۳۱ بازی میکرد؛ سیستمی که پس از سالها استفاده از سه دفاعه، هم همراه با نتیجه بود، هم همراه با نظم تاکتیکی.
اما چیزی که استقلالِ ساپینتو را از سایر تیمهای استقلال در دهه ۹۰ متمایز میکرد، «قدرت بازگشت به بازی» بود. در سالهای اخیر، حتی در زمان قهرمانی بدون شکست با فرهاد مجیدی، استقلال وقتی از حریف عقب میافتاد، معمولاً توان بازگشت نداشت. اما در زمان ساپینتو، بازیهایی بودند که تیم عقب افتاد ولی با تلاش تیمی و برنامهریزی دقیق، موفق شد بازی را برگرداند. از جمله این بازیها میتوان به دیدار استقلال - تراکتور در جام حذفی و استقلال - گلگهر در لیگ اشاره کرد. به نوعی میتوان آن بازی معروف مقابل گلگهر امیر قلعه نویی را نماد حضور اول ساپینتو در فوتبال ایران دانست.
البته نباید از دو بازی آخر استقلال مقابل پرسپولیس هم گذشت. هر دو بازی با ناکامی همراه شدند؛ اما واضح است که این ناکامیها بیشتر تحت تأثیر فضای دربی و حواشی اطراف زمین بود تا مسائل فنی. اگر بخواهیم درباره دلایل ناکامی آن فصل استقلال صحبت کنیم، باید هزار و یک عامل غیر فنی را فهرست کنیم که جای بحثش در اینجا نیست. با این حال، یکی از مهمترین آنها را میتوان رفتارهای لبخط ساپینتو دانست؛ و تلاش تیمهای رقیب برای سوءاستفاده از آن.
این بار، فقط کلاه نه؛ ذهن را هم محکم نگه دار!
در فضای دو فصل پیش فوتبال ایران، اگر تیمی با استقلال بازی داشت، علاوه بر تحلیل تاکتیکی، نقشه دقیقی هم برای بههمریختن جو نیمکت استقلال طراحی میکرد. ساپینتو هم متأسفانه به هیچ حاشیهای «نه» نمیگفت و خیلی راحت وارد بازی حریفان میشد؛ همین موضوع، تیمش را دچار مشکل میکرد. از یک جایی به بعد، داوران انگار چشمبسته منتظر اخراج او بودند؛ حتی اگر شادی گل میکرد. مثل اخراجش در دربی جام حذفی.
منبع: طرفداری
درگیریهای پرتعداد این مربی در نهایت به ضرر خودش و استقلال تمام شد و به نوعی باب انتقاد را برای هر کسی که قصد تخریب استقلال را داشت، باز کرد. در این فضا دیگر کسی کمتر از مسائل فنی و تاکتیکی استقلال حرف میزد، چون نقدها مستقیماً از لب خط آغاز میشد.
همین موضوع است که ساپینتو باید این بار آن را مدیریت کند. او حتی چند بازی، یک کلاه کپ روی سر گذاشت که به نمادی برای کنترل خشمش تبدیل شده بود. حالا بد نیست به او یادآوری کنیم که این فصل، پیش از هر چیز فنی، باید «کلاهش را محکمتر نگه دارد»؛ تا باد حواشی فوتبال ایران آن را با خود نبرد.
اما حالا فصل تازهای در راه است؛ فصلی که بیش از آنکه نیازمند تاکتیکهای پیچیده یا تغییرات هیجانی باشد، نیازمند تدبیر و صبوری از سوی هواداران و مدیریت باشگاه است. استقلالی که در این سالها بارها و بارها پوست انداخته، حالا بیش از همیشه تشنه ثبات است. ساپینتو حالا نه فقط یک مربی، که شخصیتی آشنا در فوتبال ایران است؛ کسی که هم نقاط قوتش بر همگان روشن است و هم ضعفهایش. او دیگر با فضای بیرحم نیمکتهای ایرانی غریبه نیست و اگر بخواهد، میتواند ورای احساس، با عقلانیتی عمیقتر، نقش خود را ایفا کند.
همه میدانیم که فوتبال ایران درگیر تعارضی همیشگیست؛ تعارضی میان شور و شعور، میان هیجان و استراتژی. مربی موفق در این میدان کسی نیست که فقط تاکتیک بداند، بلکه کسی است که بداند در لحظه خشم تحمیلی چه واکنشی نشان داد و در اوج فشار، باید لبخند زد. استقلالِ این فصل بیش از هر زمان دیگری به همین ویژگیها نیاز دارد. به مربیای که هم بجنگد، هم بسازد. هم شجاع باشد، هم سنجیده عمل کند.
شاید مهمترین درسی که ساپینتو باید از دو فصل گذشته گرفته باشد، همین باشد؛ اینکه نباید اجازه دهد تمرکز تیم قربانی هیاهوی کنار زمین شود. حالا وقت آن است که آقای ساپینتو، این بار نه فقط کلاهش، که ذهنش را محکم نگه دارد.
فصل جدید آغاز شده و استقلال دوباره امید دارد، اما این امید نه بر اساس اسمها و وعدهها که بر پایه تجربه و بلوغیست که باید کنار زمین متبلور شود. این بار نه فقط برای قهرمانی، بلکه برای ساختن آیندهای پایدار برای باشگاهی که سالهای سال حتی پس از قهرمانی بدون شکست هم نتوانسته به ثبات برسد...