فصل نقل و انتقالات در همه جای دنیا فصلی پر از شایعه و خبر است.
بازیکنان و باشگاهها مدام با هم مذاکره میکنند و به صورت خیلی طبیعی مدام تصمیمات تغییر میکند. اصلاً به همین دلیل است که هر مربی یک لیست با اولویتهای مختلف در اختیار مدیران باشگاهش قرار میدهد که اگر نتوانستند نفر اول مد نظر او برای هر پست را بگیرند، سراغ نفرات بعدی به ترتیب اولویت بروند.
بازیکن هم حق دارد در میان پیشنهادات مختلف بهترین را با اولویتهای ذهنی خود انتخاب کند. برای یک نفر پول مهم است، برای دیگری پیشرفت، یکی به دنبال رسیدن به پیراهن تیم ملی است باشگاهی را انتخاب میکند که در این مسیر به او کمک بیشتری کند، دیگری میخواهد کنار خانوادهاش بماند. بازیکنان جوان به جایی میروند که فرصت بازی بیشتری پیدا کنند و بازیکنان با تجربه جایی که احترامشان حفظ شود.
فساد پنهان پشت دربی نقل و انتقالات!
پس اینکه در طول این فصل بشنویم یک بازیکن با فلان باشگاه به توافق رسیده یا حتی پیش قرارداد اولیه را امضا کرده و پول هم گرفته، اما عکس او با پیراهن یک باشگاه دیگر منتشر شود، خیلی اتفاق عجیبی نیست ولی در فوتبال ایران پشت همین پدیده طبیعی و عادی، فسادی پنهان شده است...
از سالها قبل دلالها شیوههایی را برای گرانتر فروختن بازیکنان موکل خود به کار میبردند که کیلومترها از سطح مدیران فوتبال ما جلوتر بود! آنقدر مثالها زیاد است که نیازی به نام بردن نیست، بازیکنی را به خانه همشهری اش در تیم بزرگ میبردند و خبرش را به رسانهها میدادند تا مربی محبوب رقیب که صراحتا گفته بود او را نمیخواهد، وادار به عقب نشینی و با جذب او گمان «دربی نقل و انتقالات» را بردهاند، غافل از اینکه برنده واقعی جناب دلال بود!
همه به یاد داریم که چطور یک بازیکن بزرگ و ملی پوش با اتومبیل دلالش مقابل درب باشگاه بزرگ حاضر و به ظاهر، ایجنت او وارد باشگاه شد، اما در اصل آنقدر منتظر ماند تا خبرش به باشگاه رقیب برسد! سپس از همان مسیر راهی باشگاه رقیب شده و قرارداد دلخواهش را بست، با رقمی بیشتر از خواسته خودش!
وقتی پرده حیا افتاده و شرم را فاکتور میگیرند...
حالا همین شیوهها جای خود را به «سوء استفاده آشکار» از دو باشگاه بزرگ استقلال و پرسپولیس داده است. کار به جایی رسیده که دیگر نه دلال -که هواداران چهرهاش را نشناسند- بلکه خود «بازیکن» مقابل دیده رهگذران و رسانههایی که از قبل توسط خود دلال از این اتفاق آگاه و خود را به درب باشگاه رساندهاند، با لبخند وارد باشگاه بزرگ میشود و پس از خروج، خبر قرارداد رسمی او همه جا را پر میکند!
و بعد همان بازیکن با رقمی چند برابر لیاقتش به باشگاهی میرود که اصلاً او را نخواسته و نمیخواهد! اسمش را هم میگذارند «فوتبال حرفهای» و اتفاقات عادی و شعور مخاطب و فوتبال دوستان را نادیده میگیرند...
طبیعی است که این اتفاق بدون هماهنگی با مدیران ارشد باشگاههای بزرگ ممکن نیست. وقتی هر مجموعهای نگهبان و مدیر دارد و برای اماکن عمومی هم باید هزینه کنید، چطور میشود یک بازیکن نامدار بدون هماهنگی وارد باشگاه شود و سپس سراغ تیم دیگر یا حتی رقیب برود؟!
بازیکن خوب چه نیازی به این خیمه شب بازیها دارد؟
داستان قرارداد رضا جعفری از این زاویه قابل بررسی است. این وینگر ۲۹ ساله از زمان حضور در نساجی نشان داد که پتانسیل فنی خوبی دارد. او در دو فصل اخیر با پیراهن ملوان در لیگ خوش درخشید و لیگ ۲۳ یکی از سه بازیکن موثر فصل با مجموع گل زده و پاس گل بالا بود.
این فصل هم اگرچه درخشش سال قبل را نداشت، اما باز هم در کنار غندیپور –که اتفاقا او را هم استقلال میخواست! - مهره کارسازی برای قوی سفید بود و خیلی جای تعجب نیست وقتی باشگاه استقلال چند روز قبل با او مذاکره و حتی خبر پیوستن او به مجموعه آبی هم منتشر شد تا رسانهها وارد فاز بعدی و زمان حضور او در اردوی ترکیه شوند.
و ناگهان خبر آمد که او با قراردادی دو ساله به گل گهر پیوسته است! اینجاست که مسئله دیگر از حالت یک اتفاق عادی در فصل نقل و انتقالات خارج و انسان را به فکر وامیدارد. بازیکنی که تیم ندارد و کسی او را نمیخواهد، شاید برای رسیدن پیشنهاد تن به چنین کاری بدهد و کسی هم بگوید نیت کمک به او را داشته که اجازه داده از نام او یا تیمش استفاده کنند.
اما بازیکنی که پیشنهاد دارد فقط و فقط به یک دلیل وارد این چرخه میشود و خطر محرومیت یا لااقل اهانت هواداران تیم بزرگ را به جان میخرد و آن، صرفا افزایش صفرهای رقم قراردادش است! اما این ماجرا یک طرف دیگر هم دارد؛ مدیران استقلال که به بازیکنی پیش قرارداد دادند و طرف با رقم بیشتر در تیمش ماندنی شد، یعنی اینجا نخواستند یا نتوانستند به وعده خود در قبال بازیکن عمل کنند تا او برود؟ یا اینکه از اول نام استقلال صرفاً یک کاتالیزور برای پیوستن به گل گهر بود و دوستان متوجه نشدند؟!