آفتابنیوز : آفتاب - جعفر سطوتی: سالهاست که اختلافات در کشور ما وجود داشته و وجود دارد و قطعاً وجود خواهد داشت. اساساً انسان با استقلال فکر و تنوع و تکثر پدید آمده و فلسفه خلقت بر تکثر و بهتر بگوییم وحدت در عین کثرت پدید آمده است. در این زمینه متفکران دانشگاهی و علمای حوزوی نیز مطالعات گستردهای داشتهاند و مطالب بسیار نگاشته و گفته شده است. اما چرا اختلافات چند سال اخیر شدت یافته و در سال اخیر به منازعه تبدیل شده است؟
در پاسخ به این سؤال، ذهن و فکر قاصر من تلاش داشته و دارد تا به دنبال شاخصهای درست و اصیل بپردازد. یادش به خیر زمانی که در دانشگاه امام صادق (ع) پای منبر آیت الله مهدوی کنی مینشستیم و به فراخور مسائل مورد بحث، آیات و احادیثی هم مطرح میشد و یا در کلاسهای درس از اساتید فقه و متون اسلامی آنقدر احادیث محکم میشنیدیم که دیگر برای ما به اصول استنباط تبدیل شده است. یکی از احادیث معروف که منسوب به امام علی (ع) است امروزه خیلی دلنشین و مورد نیاز مردم است: انظر الی ماقال لاتنظر الی من قال. این حدیث را بارها از آیت الله شنیدیم و شنیدیم و شنیدیم! در کلاس درس اساتید دیگر هم بارها شنیدیم و تفسیر و توضیحات مبسوط این حدیث و احادیث مشابه و مرتبط. امام (ع) در زمان خود و درست در زمانی که قدرت و حکومت را در دست دارد از اینکه به قول و نظر خودش که امام معصوم بود استناد کند و راه شناخت را از طریق افراد توصیه کند ابا دارد و اشخاص را و حتی خودش را معیار و شاخص نمیداند.
همچنین منقول است که در جریان جنگ صفین زمانی که فتنه اوج گرفت و کار بر امام و یارانش سخت شد حارث همدانی به امام یادآور شدند که به حدیث رسول اکرم (ص) استناد کند و بگوید که پیامبر درباره علی (ع) چه فرمود! دیگر یاران نیز وی را همراهی کردند که یا علی چرا نمیگویی که پیامبر فرمود الحقُّ مع علی و علی معَ الحق. این را به مردم یادآوری کن تا تردیدها و ابهامها در همراهی با تو از بین برود. لکن امام با دوراندیشی و بر اساس مأمورین بزرگترشان که همانا درس زندگی جاودانه برای تمامی انسانهای طول تاریخ بود این فرصت مقطعی و زودگذر را از دست میدهد و به آینده جهان اسلام و فرصت بزرگتر میاندیشد. امام علی (ع) در پاسخ حارث چنین فرمود: یا حارث انَّ دینَ الله لایعرفُ بالرِّجال بل بآیه الحق، فأعرف الحقّ تعرف اهله؛ یعنی دین خدا با افراد شناخته نمی شود بلکه با نشانههای حق، پس اگر حق را بشناسی آنگاه میتوانی صاحب حق را نیز بشناسی. و یا در مجال دیگر، زمانی که امام از جنگ صفین باز میگشت و در راه خطبهای را ایراد فرمودند که امروزه به خطبه حقوق معروف شده است.
در فرازی از این خطبه آمده است : . . . فَلاتَکفُّوا عن مقالهٍ بِحقٍّ أو مَشورهٍ بِعدلٍ، فَانّی لستُ فی نفسی بِفوقِ أن أُخطئَ و لا امنُ ذلک من فعلی، الّا أن یکفی اللهُ مِن نفسی ما هو املک بِهِ منّی. یعنی از اینکه سخن حقی را بگویید یا مشورت به عدل نمایید خودداری نکنید زیرا من خودم را برتر از این نمیدانم که خطا کنم (من هم بما هو انسان خطا میکنم) و از اشتباه در کارم ایمن نیستم مگر اینکه خداوند مرا در کار نفس حمایت کند که بیش از خود من مالک آن است.
بنابراین، همه ما انسانها جایزالخطا هستیم و ممکن است اشتباه کنیم و ائمه معصومین (ع) علی رغم اینکه حدیث ثقلین بر تمسک به قرآن و اهل بیت (ع) تا روز قیامت توصیه میکند با این هدف که برای همیشه باب سوء استفاده خواص جامعه را بسته باشند حتی از این که خود را شاخص معرفی کنند خودداری میکردند. یعنی ائمهای که برای آنها مقام عصمت قائل هستیم و خداوند در قرآن کریم اهل بیت پیامبر (ص) را از ناپاکی عاری دانستهاند، خود از اینکه مردم ایشان را شاخص حق قرار دهند اجتناب دارند.
فلذا در کنار این اجتناب همواره مردم را به تعقل و تفکر دعوت میکردند. موضوعی که در بسیاری از آیات قرآن پیوسته تکرار می شود. افلاتعقلون؟ افلاتتفکرون؟ بعدها نیز علمای راستین شیعه منابع فقه شیعه را کتاب (قرآن)، سنت اهل بین(ع)، عقل و اجماع (البته اجماع اعلم فقها) معرفی کردند و مسلمین رااز اینکه بخواهند در دوران غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کس و یا کسانی را علم کرده و معیار حق و حقیقت قرار دهند برحذر می داشتند.
اما چه شده است که امروزه عده ای خود را معیار و شاخص میدانند و توقع دارند هر آنچه آنها فکر میکنند و میپسندند تمامی مردم نیز همان کنند و همان بپسندند؟ کجای این روش با سنت پیامبر مطابقت دارد؟ این که برخی نظرات شخصیاشان را بیان میکنند و بعد میگویند مردم این را میگویند! مردم این را میخواهند! مردم چنین کردند! بر اساس کدام نظر سنجی از عقل جمعی توحیدی صورت گرفته است؟ به نظر میرسد اگر سازوکارهای مشخصی برای کسب و اعتنا به خرد و عقل جمعی جامعه صورت نگیرد فاصله ما از قرآن و سنت خیلی بیشتر خواهد شد و انتهای آن همان گمراهی است. پس اگر میخواهیم گمراهی نصیب مردممان نشود بیاییم و بپذیریم که عامل به اسلام محمد (ص) باشیم: انّی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی (ع) فان تمسکتم بهما لن تظلّوا ابدا.
درره عشق جگردارترازصدمردیم
هرزمان بوی خمینی بسرافتدمارا
دورسیدعلی خامنه ای میگردیم
(یاعلی)