آفتابنیوز : آفتاب: مصطفی آلاحمد سینماگر جوان یادداشتی را تحت عنوان «سینمای ایران در سایهی مرگ» منتشر كرده است.
این فیلمساز در این یادداشت كه همزمان با روز ملی سینما بود، آورده است: «وقتی فیلمهای فیلم سازان پر افتخار و پیشکسوت سینمای ایران،در وطن خودشان به نمایش در نمیآید، وقتی برخی از آنها بیش از یک دهه امکان فیلمسازی ندارد، وقتی برخی از این فیلمسازان از وطن خود کوچ میکنند، وقتی فیلمهاشان در کشور خودشان دیده نمیشود، وقتی فیلمهای فیلمسازان نوگرا و جوان نیز حتی یک روز هم اکران نمیشود، یعنی چراغ سینمای ایران خاموش است، یعنی سینمای ایران مرده است.
با اطمینان میتوان گفت که رنگ اصلی سینمای ایران آن نیست که امروز بر پردههای سینما میبینیم ، اما این هم که در سال تعداد فراوانی فیلم بلند و مستند و کوتاه ساخته شود و کسی رنگ آنها را نبیند برای کشور سینما نمیشود.
آیا باید سرمایههای ملی و فرهنگی این چنین در انبارهای فیلم بپوسند؟ آیا فیلمهایی که امروز بر پرده سینماها دیده میشوند پیام و نتیجهی 30 سال بعد از انقلاب است؟»
آلاحمد كارگردان «پوسته» در ادامه نوشته است: «من باور نمیکنم برای دولتمردانی که بسیاری از مسائل بغرنج جهانی را به چالش میکشند ایجاد چند سالن سینما برای حصول دستآوردهای فرهنگی کار سختی باشد.
نه من باور نمیکنم. براستی چرا دستگاههای دولتی که باید حافظ منافع ملی و فرهنگی گروههای مختلف اجتماعی با هر سلیقهای باشند در این زمینه عدالت را رعایت نمیکنند؟
دولت موظف است حتی برای گروههای کوچک اجتماعی که مخاطبین این فیلمها هستند از امکانات عمومی هزینه کند.
این گروه از فیلمها باید سالنهای مشخص و دائمی داشته باشند که البته ثابت گردیده دارای مخاطبین گسترده هستند.
آیا اختصاص ده سالن سینما به این گروه از مردم در توان دولت ایران نیست؟ پنج سالن سینما چطور؟ سه سالن چطور؟ آیا دولت توان یا تحمل قرار دادن یک سالن سینما به این گروه از مردم را هم ندارد؟ فقط یک سالن سینما ؟
اغلب مدیران میگویند سینمادارها راضی به اكران فیلمهای پر محتوا و سنگین نیستند، آیا خط مشی سینمایی کشور را گروهی از سینمادارها تعیین میکنند ، من باور نمیکنم که بخشی گستردهای از وزارت ارشاد که به امور سینمایی مربوط میشود و سازمانهای متعددی را در زیر مجموعهی خود دارد و برای همه امور مربوط به فرایند تولید و پخش یک فیلم تصمیمگیری میکند و در جزئیترین امور فیلمها نظارت دارد، خط مشی سینمای کشور را به گروهی از سینمادارها سپرده باشد! نه من باور نمیکنم. آیا براستی بخشی از وظیفهی وزارت فرهنگ و ارشاد به گروهی از تهیهکنندگان و سینمادارها واگذار شده است؟ اختصاص چند سالن سینمای کشور به فیلمهای فرهنگی به صورت پایدار، کار دشواری نیست که از امکانات بیشمار کشور خارج باشد.
تکلیف سالنهای سینمایی که در اختیار دولت و نهادهایی مانند حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و سالنهای شهرداری است، چیست؟
عدهای تهیهکننده سودجو در مقابل طرح اکران فیلمهای خاص توسط اداره ارزشیابی ارشاد چنان مقاومت کردند، که معاونت سینمایی وادار به عقب نشینی شد.
آیا بیش از صد و پنجاه فیلم اکران نشده سالهای اخیر مستحق داشتن حتی یک سالن هم نیست؟ براستی چرا طرحی که توسط اداره نظارت سینمایی برای اکران فیلمهای خاص کارشناسی شده بود به یکباره از روی میز کنار میرود؟ چرا حقوق انسانی و شهروندی این همه از تحصیل کردهها، اهالی سینما، اهل فرهنگ و اندیشه و مشتاقان فیلمهای وزین و اجتماعی نادیده گرفته میشود؟ با کدام مجوز قانونی؟ و تا کی؟»