آفتاب- مسعود خلیلی(وکیل پایه یک دادگستری): نمیدانم آیا شما هم بالاجبار بیننده تلویزیون هستید یا نه؟ اگر شما به هر دلیلی به ماهواره روی نیاورده و مشتری سیمای داخلی کشورید، حتماً حافظهتان یاری خواهد کرد که چندین سریال پخش شده در ایام نوروز 1389 چه حال و هوایی داشتند.
یکی از همان سریالها که اخیراً هم شبکه پنج سیما با افتخار تمام از دست اندرکارانش تجلیل و تمجید کرد ، همان سریال سراسر توهین، با ادبیات لمپن به اصطلاح «دارا و ندار» بود که به لطف دست اندرکاران محترم آن! بقدر بیشماری الفاظ و دیالوگ سخیف وارد ادبیات روزمره جامعه کرد.
قومیتها را به سخره گرفت و بین اقوام شکاف انداخت. اقوامی که همواره مدافع وپشتیبان نظام اسلامی بوده وبیشترین شهدا را تقدیم این مملکت کردهاند.
سریالی که این بار مسئولان صدا و سیما مثل همیشه از هول حلیم به دیگ افتادند و دچار بیماری قدیمی افراط و تفریط شدند و صد البته این دفعه از آن طرف افتادند.
کارگردانش از فضای وهم آلود تشویق و اقبال ایجاد شده ، آنقدر پیش رفت که هر چه گفتار و لیچار کوچه بازاری و کافه نشینی بود با یک تحقیق دقیق و عمیق مطرح کرد و لقلقه زبان بچهها و جوانان این مرزو بوم ساخت.
بعضی از الفاظ به حدّی زشت ، رکیک و بی ادبانه بود که از اظهارشان شرمم میآید. الفاظ و تیکههای سخیف و تمسخر آمیز و مخدوش ساختن ادبیات شفاهی مردم ، مثل نقل و نبات در فیلمها و سریالهای مختلف از جمله سریال صدر الذکر استعمال میشوند که با کمال تأسف هیچ نهاد و ارگان متولی امور هم معترض نبوده ونیست.
و امّا آنچه انگیزه نگارش این سطور شده ، شیوه برخورد این نهاد تأثیر گذار با قشر وکیل و نهاد وکالت است که به تدریج احتمال عنادورزی را به ذهن متبار میسازد.
در طول چند سال اخیر از سریالهای معروف «او یک فرشته بود» ، «وکلای جوان» ، «غریبانه» ، «سال های برف و بنفشه» ، «فاکتور 8» ، «به کجا چنین شتابان» تا سریال «دارا و ندار» گرقته و اخیراً سریالهای در حال پخش «ملکوت»، «جراحت» ، «در مسیر زاینده رود» و ... به نوعی محسوس و نا محسوس ، ملموس و غیر ملموس ، پنهان و آشکارنمادی از ریشههای عناد ورزی نسبت به وکیل و امر وکالت به شمار میروند.
درسریال «به کجا چنین شتابان » واژه های اخلاق ، ادب و معرفت به مسلخ کشیده شدند و شأن و شخصیت افراد مختلف ، علی الاخص وکلای دادگستری با بدترین تعبیرها و تحقیرها تعرفه شدند. وقس علی هذا...
شایدگفته شود که هدف ایجاد شادی وشعف درجامعه است. در جواب باید گفت که هدف وسیله را توجیه نمیکند وکم نیستند هنرمندان محترم و متبحّری که با حفظ شئون آداب و حرمت انسانها در ایفای رسالتشان بسیار موفق عمل کرده ومی کنند.
آیا مسئولان ارشد رسانه ملی از این حرکت خزنده و مخرب باخبرند یا در لاک خود خزیده و از روی تغافل، این عرصه جولانگه عدهای ....شده است؟
مگر دراین رسانه عظیم شورای سیاستگذاری و ممیزی وجود ندارد؟ آثار مخرب و تأثیر این الفاظ و واژه ها در سفره فرهنگی و ادبیات شفاهی و روزمره جامعه بالاخص بر قشر جوان ما چیست؟
از تخریب شخصیتها و قشرهای مختلف در دراز مدت چه کسانی منتفع خواهند شد و دود ناشی از این اقدام مخرب به چشم چه کسانی خواهد رفت؟
کمیسیون فرهنگی مجلس ، شورای عالی انقلاب فرهنگی ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سازمان تبلیغات اسلامی ، شورای فرهنگ عمومی کشور، وزارت علوم، سازمان صدا و سیما ، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری ، حوزه هنری و... این همه مراجع و مراکز موازی چه می کنند؟
دو نکته اساسی در این باره وجود داردهدف از:
الف) ورود الفاظ و واژه های سخیف ، بی ادبانه و توهین آمیز به مجموع دیالوگ و ادیبات ما.
ب) تخریب شخصیت ها و مخدوش کردن چهره برخی از اقشار و صنوف علی الخصوص جامعه وکلای دادگستری چه می تواند باشد؟
با مداقه و تأمل و تعمق در مباحث مطرح شده فوق الاشعار به فراست درمی یابیم که :
اولاً برنامههای تولیدی، فارغ از مسایل فنی و هنری، از فقر علمی و حقوقی شدید رنج میبرند.
سازندگان این گونه فیلمها بدلیل کاهش هزینهها یا هر دلیلی دیگر بهره لازم را از اهل فن نمیبرند و دچار خود شیفتگی حادّ و مزمن شدهاند که خود را مستغنی از اهل نظر تصّور میکنند .
نتیجه آن میشود که اطلاعات و آموزش غلط به جامعه میدهند و موجبات فراهم ساختن آثار مخرب و خانمانسوز بدآموزیهای اخلاقی و انحطاط فرهنگی افراد و خانوادهها می شوند.
ثانیاً موجب ایجاد فضای بی اعتمادی و ناباوری درجامعه شده، امنیت روحی و بهداشت روانی جامعه را بهم میریزد که صد البته متضرر اصلی آحاد عمومی جامعه خواهد بود.
این دست ازرفتارها و اقدامات نه در شان انسان متمدن امروزی ست ونه درباورهای دینی و اعتقادی ما میگنجد. امید است متولیان امور به خطر ابتذال فرهنگی جامعه اهتمام ورزیده و تعالیم اصیل اسلامی و فرهنگ بی بدیل ایرانی از تداوم این روند احتراز نمایند. هر چند که بنا به تجربیات تلخ گذشته این امید واری پای بست محکمی ندارد.
«گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.»
درآخر درما نحن فیه آمادگی خود و همکارانم را به آسیب شناسی ، نقد و بررسی کارشناسانه و تأثیر آثار مخرب سریالهایی از این دست اعلام داشته وهمچنان امیدوار به سامان بخشیدن به وضعیت اسفناک فرهنگ در این دست از سریالها هستیم
چون بنده مطلب اصلی مقاله را قبلاً مطالعه کرده بودم
امید بر این بود که متن موردنظر کامل و آنچنان که موردنظر نگارنده بود عرضه میشد چرا که متاسفانه اصل مطلب با کلی تغییر ارایه شده و اساساً تفاوت فاحشی بین پیام متن اصلی نگارنده با متن چاپ شده وجود دارد. باز هم حکایت سانسور فیلمهای خارجی که یه فیلم دیگه از آب در میاد شده است.