آفتابنیوز : اگرچه ماراتن نهمين انتخابات رياست جمهوري را اصولگرايان با برگزاري همايش انتخاباتي «گام سوم» آغاز كردند، اما تأخير اين جريان در معرفي كانديداي «اصلح مقبول» و در مقابل روشن شدن تكليف گروههاي اصلاحطلب براي چگونگي حضور در انتخابات پيشرو حكايت از عقب ماندن اصولگرايان در انجام پروسه تنظيم شده خود دارد.
چرا كه آن هنگام كه مهندس موسوي به سه بزرگ اصلاحطلب براي حضور در انتخابات پاسخ منفي داد گروههاي اصلاحطلب عزم خود را براي معرفي و حمايت از كانديداي حزبي جزم كردند و بدينترتيب معين، كروبي و هاشمي رفسنجاني هركدام از حمايت چند گروه اصلاحطلب برخوردار شدند با اين حال گروههاي اصلاحطلب اگرچه بر حمايت از كانديداهاي حزبي خود تأكيد ميكنند اما گزينه «اجماع» را نيز فراموش نكرده و آن را بهعنوان برگ برندهاي براي مرحله دوم انتخابات حفظ كردهاند.
اما در ارودگاه اصولگرايان وضع به گونهاي ديگر تعريف ميشود. اصولگرايان زماني كه رقباي اصلاحطلبشان در انتظار پاسخگويي مهندس موسوي بهسر ميبردند، با تشكيل شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي، تشكيلاتي را براي شكل بخشيدن به فعاليتهاي انتخاباتي واحد اصولگرايان پايهگذاري كرده و «اجماع» براي معرفي كانديداي «اصلح مقبول» را بهعنوان هدف بنيادي جريان خويش براي حضوري مؤثر در انتخابات رياست جمهوري تعريف كردند. بدينترتيب اين باور براي تحليلگران سياسي ايجاد شد كه جريان اصولگرا با اتخاذ شيوهاي دموكرات، پا به عرصه مسابقه انتخابات گذاشته است. اين باور وقتي تقويت شد كه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب، معرفي معاون اول و وزراي كابينه كانديداي برگزيده خود را نيز به عنوان يكي از اولويتهاي خود معرفي كرد. اما تأخير كميته منتخب شوراي هماهنگي در اعلام فرد برگزيده اصولگرايان نه تنها موجبات اعتراض كانديداهاي احتمالي اين جريان را فراهم كرد، بلكه باور عمومي اقدام دموكراتيك احزاب اصولگرا را نيز متزلزل كرد.
در جبهه مقابل هرچند اصلاحطلبان فعاليتهاي رسمي انتخاباتي خود را ديرتر از اصولگرايان آغاز كردند، اما انتخاب و معرفي محمدرضا خاتمي بهعنوان معاون اول معين چهرهاي خاص به اقدامات انتخاباتي احزاب اصلاحطلب بخشيد و بر حضور بيش از يك كانديداي اصلاحطلب در انتخابات پيشرو صحه گذاشت. معرفي دبيركل مشاركت بهعنوان معاون اول معين در حالي صورت گرفت كه شخصيتهاي اصولگرا پيشتر از اختلاف سازمان مجاهدين و جبهه مشاركت بهعنوان دو حزب حامي معين بر سر انتخاب معاون اول وي خبرداده بودند.
اما معرفي معاون اول معين علاوه برآنكه تكليف ديگر گروههاي اصلاحطلب را نيز براي برنامهريزي انتخاباتي و حمايت از كانديداي خود مشخص كرد، تلنگري نيز به رقيب اصولگرا به حساب ميآمد.
چرا كه تعلل بيشتر در معرفي كانديداي نهايي از جانب شوراي هماهنگي و عليرغم مشخص بودن فرد برگزيده اصولگرايان، اين جريان را با چالشهاي جديدي مواجه خواهد. به طوري كه تثبيت فعاليتهاي تبليغاتي رضايي و ولايتي در مقام كانديداهاي جريان اصولگرا، خودبهخود موجبات باقي ماندن آنها را به عنوان كانديدا فراهم ميكند و در نهايت احزاب اصولگرا نيز عليرغم تأكيد ناطق نوري در مدرسه حقاني بر عدم ورود با كانديداهاي مختلف در انتخابات ناگزير از تندادن به تعدد كانديداها در عرصه رقابتهاي انتخاباتي ميباشند.
اين در حالي است كه تعدادي از تشكلهاي عضو شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب پيشتر از اين بر حمايت هاشمي رفسنجاني، در صورت حضور در انتخابات تأكيد كردهاند.
بنابراين اگر از زوايهاي ديگر به تعلل شوراي هماهنگي در معرفي كانديداي برگزيده اصولگرايان بنگريم اين برداشت تقويت ميشود كه عليرغم مشخص بودن تكليف اصلاحطلبان با حضور هاشمي رفسنجاني، اصولگرايان هنوز هم براي مواجهه با اين واقعيت برنامه مشخصي نداشته و اتلاف وقت را براي رسيدن به نتيجهاي مشخص در دستور كار خود قرار دادهاند.
بدينترتيب عليرغم عزم جدي اصولگرايان براي موفقيت در مقدمات منتهي به «گام سوم» به نظر ميرسد اصلاحطلبان گام اول ورود به ماراتن انتخابات نهم را بلندتر برداشته و از فاصلهاي دور عملكرد رقيب را نظاره ميكنند.