آفتابنیوز : آفتاب: موسیقی اصیل ایرانی را، اگر به رشته کوهی پر عظمت در درازای تاریخ کشورمان تشبیه کنیم، بی گمان، شهرام ناظری را باید یکی از قلههای آن دانست؛ استادی که نه فقط در ایران، که آوازهاش تمام جهان را در نوردیده است.
شهرام ناظری متولد ۱۳۲۹ کرمانشاه است، در خانوادهای کرد، فرهنگدوست و از پدر و مادری اهل موسیقی و آوازهای سنتی. از اینرو، میتوان دریافت که شهرام کوچک 9 ساله چگونه توانست اولین برنامه هنری خود را در رادیو کرمانشاه همراه با تار مرحوم درویشی از نوازندگان معروف کرمانشاه، اجرا نماید و در ۱۱ سالگی در رادیو تلویزیون ایران چند برنامه در آواز ایرانی اجرا نماید.
شهرام ناظری، در سفری که مهرماه ۱۳۸۶ به فرانسه داشت، نشان شوالیه ادب و هنر را از سوی دولت فرانسه دریافت کرد. این نشان بالاترین نشان فرهنگی فرانسهاست و پاسداشتی است از طرف دولت فرانسه به هنرمندانی که تلاش ویژهای در اعتلای فرهنگ و هنر انجام میدهند.
استاد از طرف مجمع آسیاسوسیتی به عنوان هنرمند برتر آسیا انتخاب و از طرف بان کیمون دبیر کل سازمان ملل متحد تقدیر ویژه شد. ناظری در سال ۱۹۹۸ میلادی جایزه بهترین موسیقی عرفانی جهان را در مراکش کسب نمود. ناظری همچنین از دانشگاه یوسیاِلاِی جایزه "اسطورهٔ زنده" را دریافت نمود.
شهرام ناظری از جمله هنرمندانی است که علاقه ویژهای به شمس تبریزی دارد و ازهمینروست که بهعنوان خواننده آیین بزرگداشت شمس در شهر خوی آذربایجان غربی، یکی از به یادماندنیترین آثار خود را در کنار مزار شمس اجرا کرد و نشان بیناد بینالمللی مولانا را نیز در این مراسم دریافت نمود. استاد
جناب استاد! به عنوان کسی که سالهاست در موسیقی ایران کار کرده و زحمت کشیده، وضعیت کنونی موسیقی ایران و چشمانداز آینده آن را چگونه میبینید؟ متاسفانه در مورد مسایل فرهنگی و بهویژه موسیقی در سالهای اخیر رسیدگی لازم به عمل نیامده و کاری که بایسته و شایسته باشد، روی آن صورت نگرفته و در حقیقت موضوع فرهنگ و هنر که برای ایرانیان و هویت ملی آنها یک نقش اساسی دارد، به فراموشی سپرده شده است.
واقعیت این است که در دنیای امروز، مطرح شدن ما با تولید هواپیما یا کامپیوتر نیست بلکه ما با هنر و فرهنگ مان میتوانیم خودمان را مطرح کنیم. ما از امکانات غربیها استفاده فراوان میکنیم و در مقابل باید قابلیت و ظرفیت فرهنگی خودمان به عنوان یک کالای قابل ارائه به جهان عرضه کنیم.
در دهه اول انقلاب، موسیقی ملی ما خوش درخشید و همه چیز بسیار امیدوار کننده بود، اما چون در ادامه جدی گرفته نشد و خط مشی درستی برایش تعیین نشد، همه آن شور و شوق به هدر رفت. مثل آب عظیمی که از سرچشمهای میجوشید اما در یک مسیل مناسب هدایت نشد و سر از خشکزارها و شنزارها درآورد.
این است که امروز موسیقی ما و بهویژه موسیقی اصیل ما زیر سوال است و بسیاری از زوایای آن پوشیده و مبهم باقی مانده و از جوانب مختلفی در خطر است. نمونه آن وضعیت بخش آواز است که چون به یک صورت علمی و کارشناسانه دنبال نشده است، با وجود علاقه روزافزون جوانان به این بخش، استعدادهای تازه ما در حد تقلید و شبیه خوانی متوقف شده اند. این ویروس یک بیماری خطرناک است که خواننده های ما را آلوده کرده و در تاریخ موسیقی ما هرگز سابقه نداشته است. مساله دیگر هم ورود الحان خارجی به خصوص عربی در آواز ایرانی است.
اینها مسایلی است که موسیقی اصیل ما را تهدید میکند و متولیان فرهنگی ما که تا چند سال پیش توجه اندکی به آن داشتند، دیگر به آن رسیدگی نمیکنند و گویی یک نیروی پنهانی تنها درصدد حمایت از موسیقیهای مبتذل و دچار روزمرگی است.
متولی این امور از نظر شما کیست؟ دانشگاههای ما؟ وزارت فرهنگ و ارشاد؟ صدا و سیما؟ خانه موسیقی؟ حوزه هنری؟ و یا آموزشگاههای ما؟ صدا و سیما گرچه میتواند نقش بسیار مثبت و موثری داشته باشد اما متاسفانه برعکس عمل میکند و مسأله فرهنگ، هنر و ادبیات و بهویژه مسأله موسیقی در این سازمان اصلا مطرح نیست. چرا که اهداف و سیاستگذاریهای صدا و سیما کاملا عوض شده است.
همین صدا و سیما کلیپهایی روی آثار من میگذارد که مطابق سلیقه خودشان است و این نه تنها یک استفاده ابزاری بلکه یک سوءاستفاده است که از من و آثارم در صدا و سیما میشود و اجحافی است که در حق دیگر هنرمندان هم میشود و پاسخ ناروایی است که به 30 سال خدمت صادقانه و عاشقانه من داده میشود.
در دوره 8 ساله جنگ تحمیلی، بیشتر آثار من را در جبههها پخش میکردند و من هم خیلی از آنها را برای جبهه خوانده بودم اما نه این که چنین آثاری را سفارشی و دستوری خوانده باشم. در تمام این سالها من از تمام گروهبندیهای سیاسی و غیرسیاسی دور بودهام و همان شهرام ناظریام که راه خودش را رفته است.
بنابراین اگر بخواهم بگویم متولیان فرهنگی چگونه و تا چه اندازه تاثیرگذار بودهاند، باید بگویم که بدترین نقش را در این میان صدا و سیما ایفا کرده است.
وزارت ارشاد هم معمولا نسبت به مسایل موسیقی بیتفاوت بوده است و اگر هم در سالهای پیش گاهو بیگاه حرکتهای مثبتی صورت گرفته، قائم بهشخص بوده و نهادینه نشده و تجارب به خاطر تغییر پیاپی مدیران و غرضورزیهای میان خودشان انتقال نیافته است. من معتقدم این بیتوجهی به فرهنگ و هنر بهتدریج خطر را متوجه خود سیستم خواهد کرد.
در حال حاضر موسیقی ملی و موسیقی اقوام ما که خودش یک اقیانوس است، نیازمند توجه بیشتر است، در حالی که حتی خانه موسیقی هم به این امور بیتوجه است و بیشتر درگیر امور صنفی و بیمه هنرمندان است که کارهای اولیه محسوب میشود.
در اثر همین بیتوجهیها امروز سطح سلیقه مخاطبان ما بهشدت افت کرده و ذوق شنیداری آنها به حد بسیار پایینی رسیده است، تا جایی که از آسانپسندی به نازلپسندی رسیدهایم و هیچ کسی در هیچ حالی دنبال موسیقی جدی نیست؛ شاید ما هنگام صرف غذا و یا گشتو گذار دوست داشته باشیم، موسیقی سادهفهمتری را بشنویم اما این که کلا نتوانیم با آثار ارزشمند ارتباط برقرار کنیم، یک تهدید برای موسیقی ما است.
از حضورتان در ارومیه و خوی و کنگره شمس تبریزی بگویید. برای اولین بار در کنگره شمس تبریزی احساس کردم که کارهای مثبتی در زمینه شناساندن بزرگانی همچون شمس و مولانا در حال انجام است. چرا که وقتی سال جهانی مولانا در اقصی نقاط دنیا، از ژاپن گرفته تا آمریکا گرامی داشته شد، تنها جایی که جشن برپا نشد ایران بود و این در حالی است که مولانا شاعر ما است و هفتاد هزار بیت به زبان فارسی دارد. از این رو جای خوشوقتی است که در ارومیه و در خوی چنین کاری انجام گرفته و این یک گام قابل اتکا است که جمع شویم و از فرهنگ و ادبیاتمان بگوییم و جوانان را با پیشینه فرهنگیمان آشنا کنیم.
جا دارد من همین جا از برگزار کنندگان کنگره شمس بهویژه استاندار و مدیرکل ارشاد آذربایجان غربی تشکر کنم که هدفشان واقعا مطرح کردن شمس بود و نه مطرح کردن خودشان. این یک کار فرهنگی خالص بود که در ارومیه انجام شد؛ شهری که بهخاطر نزدیکیاش با چند مرز، به لحاظ فرهنگی بسیار غنی است و مردم آن از نظر درک فرهنگی، هنری و ادبی سطح بالایی دارند.
در پایان از شما به عنوان کسی که جایزه میراث فرهنگی شرق را از دست بان کی مون و نشان شوالیه را از دست رییسجمهور فرانسه گرفته و با حمایت سرمایهگذاران خارجی برنامههای برونمرزی بسیاری اجرا کرده است، میخواستم بپرسم آیا شاگردانی را تربیت کردهاید که بتوانید پرچم موسیقی خودمان را پس از خود به آنها بسپارید تا در دنیا به اهتزاز درآورند؟ من هرگز نخواستهام که یک شهرام ناظری دیگر یا یک شبیهخوان برای خودم تربیت کنم، بلکه به همه شاگردانم کمک کردهام که خودشان را پیدا کننده و بتوانند خودشان را با قابلیتها و ظرفیتهای خودشان مطرح کنند.