آفتابنیوز : آفتاب - سرویس بینالملل: در نیمه سال 2010، برخی از روزنامههای منطقه اخباری مبنیبر متهم شدن برخی از اعضای عالیرتبه حزبالله و بهطور مشخص، مصطفی بدرالدین، از مسئولان امنیتی حزبالله، در گزارش گمانهزنی کمیته تحقیق دادگاه بینالمللی تحقیق در مورد ترور رفیق حریری، منتشر کردند. این اخبار سرآغاز گمانهزنیهایی در مورد احتمال متهم شدن حزبالله و چگونگی رویارویی این حزب با دادگاه بینالمللی و پاسخگویی به اتهامات وارده شد.
پس از چندی، در جریان دیدار غیر علنی سعد حریری با سیدحسن نصرالله، حریری ضمن تأیید اخبار فوق، از نصرالله خواست تا از چند تن از اعضای حزبالله که از آنها به عنوان عناصر «خودسر» یاد میشود، دست بردارد. حزبالله در واکنش به اتهامات مطرح شده بهصورت حمله به دادگاه بینالمللی و متهم ساختن آن به سیاسیسازی پرونده ترور و نیز متهم کردن اسرائیل به ترور رفیق حریری بود.
با متهم شدن حزبالله، حتی پیش از انتشار گزارش گمانهزنی کمیتة تحقیق و نیز واکنش قاطع حزبالله در قالب سخنرانیهای متوالی رهبر آن، و نیز موضعگیریهای شخصیتهای مطرح دو ائتلاف 14 و 8 مارس، اوضاع سیاسی لبنان بار دیگر رو به بحران نهاد.
لبنان آیینهای از صفبندیهای منطقهای و بینالمللی میباشد و همچنان که از این صفبندیها اثر میپذیرد، بر آنها تأثیر میگذارد. درنتیجه در نظر گرفتن دگرگونیهای منطقهای است که فهم تحولات داخلی لبنان را میسر میسازد.
در دهه 1990، محور مصر – سوریه – عربستان، دیپلماسی عربی را در دست گرفته و به حلال مشکلات و مسائل جهان عرب تبدیل شده بود. با توافق این محور و همراهی ایالات متحده، جنگ داخلی لبنان در سال 1990 پایان یافت و نقش برتر سوریه در این کشور به رسمیت شناخته شد. چهارچوب کلی همکاری محور مذکور، تا سال 2004 ادامه یافت. ترور رفیق حریری به کلی محور سهجانبه را از بین برد و به بروز و ظهور دو محور اعتدال و ممانعت و رقابت فراگیری در منطقه منتهی شد که بازتابهای گستردهای بر لبنان و تحولات داخلی این کشور داشت.
رویارویی دو محور اعتدال و ممانعت در جنگ اسرائیل علیه غزه به اوج خود رسید. پس از این جنگ و در اجلاس اقتصادی کویت، با مطرح شدن ابتکار مصالحة عربی و پیگیری آن در اجلاس چهارجانبه مصالحه عربی در ریاض و سپس اجلاس سران اتحادیة عرب در دوحه (مارس 2009)، شاهد دگرگونیهایی در روابط سوریه و عربستان و به تبع آن دو محور اعتدال و ممانعت میباشیم.
با وقوع تحولات فوق، بهتدریج شاهد احیای وضعیت دهه 1990 در لبنان میباشیم. در این دوره توافق سعودی – سوری در لبنان بر این مبنا صورت گرفت که سوریه در لبنان دست بالا را داشته باشد و دو کشور برای حفظ ثبات در این کشور تلاش کنند، بدون آنکه منافع سوریه در آن نادیده گرفته شود. بدین ترتیب شاهد دیدار ملک عبدالله از سوریه و گشایش غرب به روی دمشق بودهایم. واپسین نتیجة طبیعی مقدمههای پیشین، حکم «بیگناهی سیاسی» است که سعد حریری به سوریه تقدیم کرد.
در طول دهه 1990، حزبالله لبنان به صورت تابعی از سیاستهای سوریه درآمده بود. این حزب در اتحاد با سوریه و با کمک آن، مقاومت علیه اسرائیل در مناطق اشغالی را پیش میبرد. در آن دوره توانمندیهای نظامی و اطلاعاتی حزبالله، در مقایسه با وضعیت کنونی، ناچیز بود و با توجه به حضور نظامی سوریه، از توان عملیاتی چندانی، بدون حمایت دمشق، برخوردار نبود. این وضعیت اتحاد و در واقع پیروی حزبالله از سوریه تا سال 2005 ادامه یافت. البته پس از عقبنشینی اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000، قدرت عملیاتی حزبالله به تدریج افزایش یافت. با خروج ارتش سوریه از لبنان، بهرغم تداوم حمایت سوریه از حزبالله، این حزب با استقلال عمل بیشتری فعالیت میکرد. و این حزب توانست خلأ قدرت خروج نیروهای سوریه از لبنان را پر کند.
استقلال عمل حزبالله تا جایی برای سوریه قابل قبول است که بهمنافع آن کشور لطمه نزده و از گسترش بحران و احتمالاً جنگ با اسرائیل، که میتواند سوریه را نیز در بر بگیرد، پیشگیری کند. در نگرش دمشق، حزبالله ابزاری مهم و مؤثر در رویارویی با دشمن مشترک (اسرائیل) میباشد.
بنابراین کنترل حزبالله و عدم دردسر ساز شدن رفتارهای آن برای سوریه، مؤلفهای اساسی در رابطه دمشق با حزب الله است. تحرکات حزبالله در عرصة داخلی لبنان پس از جنگ 2006، نگرانیهایی را در سوریه برانگیخت. در واقع روابط سوریه با لبنان از زمان تأسیس لبنان بزرگ، بر پایة اتحاد نزدیک سنیهای لبنان با سوریه بنا شده بود و سوریه همواره از این منظر بهمنافع خود در لبنان مینگرد. همکاری و اتحاد دمشق با حزبالله در رویارویی با اسرائیل، بهمعنای پشت کردن سوریه به متحدان تاریخی خود نیست. هرچند روابط سنیهای لبنان با سوریه پس از ترور حریری رو بهتیرگی نهاد اما سوریه در تلاش برای بازسازی اعتماد سنیهای لبنان از هیچ کوششی دریغ نورزید.
لذا این نکته حائز اهمیت است که سوریه در «رویارویی با اسرائیل» متحد حزبالله است و نه «در رقابتهای داخلی لبنان». عربستان و سایر کشورهای محور اعتدال در دو سال گذشته در صدد بهرهگیری از این دوگانگی نگرش سوریه به نقش داخلی و خارجی حزبالله بودهاند.
بهنظر میرسد حزبالله نیز در مسائل داخلی لبنان، موضعی متفاوت از موضع دمشق اتخاذ کرده است. بینتیجه خواندن اجلاس سه جانبة اسد – عبدالله – سلیمان در بیروت را میتوان واکنش حزبالله به سکوت دمشق در قبال متهم شدن این حزب دانست. سیدحسن نصرالله در سخنرانیهای متوالی خود نشان داد که حزبالله خطی مستقلانه برای رویارویی با اتهامات دادگاه بینالمللی ترسیم کرده است و هیچگونه تمایلی به بازگشت به وضعیت دهة 1990 (پیروی از سیاستهای سوریه در لبنان) ندارد. حزبالله در پیشبرد نگرش خود بر حمایت و کمک تهران حساب کرده است. در واقع سوریه تنها زمانی به مقابله با اتهامات وارده به حزب¬الله پرداخت که از یک سو ایران در سفر احمدی نژاد به دمشق و نیز سفر اسد به تهران خواستار حمایت دمشق از حزب¬الله شد و از سوی دیگر در سفر احمدینژاد به لبنان و استقبال از وی در جنوب، شاهد نتایج احتمالی همراهی بیش از پیش با محور موسوم به اعتدال عربی بود.
صدور گزارش کمیته تحقیق از سوی دادگاه بینالمللی ترور رفیق حریری و تلاش برای متهم نمودن عناصر بلند پایة حزبالله، از نظر این حزب، با هدف مشروعیتزدایی از مقاومت حزبالله میباشد. دستاورد جنگ 2006 و پیش از آن آزادسازی جنوب لبنان، جایگاه مهمی را برای حزبالله در لبنان و افکار عمومی کشورهای اسلامی ایجاد کرده بود. سیدحسن نصرالله به خوبی میداند که پیشنهاد سعد حریری، مبنی بر عدم حمایت از برخی عناصر «خودسر» حزب، تأثیر چندانی بر پیامدهای کلی چنین اتهامی بر حزبالله نخواهد داشت و چنین اتهامی، با توجه به اهمیت عملیات ترور حریری، در صورت اثبات، به همان عناصر «خودسر» محدود نخواهد ماند و رهبری حزبالله را نیز در بر خواهد گرفت.
طبعاً حزبالله توان ایستادگی در مقابل اتهامات احتمالی دادگاه بینالمللی را، چه در قالب طرح اتهامات متقابل و یا پافشاری بر موضع خود در مقابل فشارهای بینالمللی و منطقهای، خواهد داشت. اما ورود چنین اتهاماتی به حزبالله، از دو طریق این حزب را تضعیف خواهد کرد. صرف مطرح شدن این اتهام به اعضای حزبالله، مشروعیت مقاومت این حزب را که ستون فقرات فعالیتهای سیاسی و نظامی آن را تشکیل میدهد، زیر سؤال خواهد برد. از سوی دیگر مطرح شدن این اتهام، توجه حزبالله را تا حدود زیادی از اسرائیل و مقاومت در برابر آن به مسائل دادگاه بینالمللی و تبعات داخلی اتهامات وارده منحرف خواهد ساخت. این وضعیت اگر چه در کوتاهمدت نمیتواند چندان آسیبی به حزبالله برساند، اما در بلندمدت میتواند به ایجاد شکافهایی در درون حزبالله و میان این حزب و متحدان آن در ائتلاف 8 مارس بینجامد.