آفتابنیوز : آفتاب: آیتالله مکارم شیرازی تصریح کرد: باید مراقب آسیبهای بسیج بود، چرا که دشمن با ایجاد شبهات و تفکرات ضد اخلاقی، عقاید و اخلاق جامعه را هدف گرفته است.
حضرت آیتالله مکارمشیرازی در دیدار سردار نقدی و جمعی از مسئولین سازمان بسیج مستضعفین اظهار داشت: بسیج شجره طیبهای است که ریشههای ثابتی در قلوب و افکار مردم دارد، شاخ و برگ آن همه جا را فراگرفته و میوههایش همیشه در دسترس است.
وی با بیان این که پیشرفت اسلام از ابتدا تا کنون با بهرهگیری از تفکر بسیجی صورت گرفته است، گفت: از ابتدای اسلام تا کنون بسیج یکی از عوامل مهم پیشرفت اسلام بوده است؛ اوایل اسلام پیامبر اکرم(ص) ارتش سازمان یافتهای نداشتند و این بسیج بود که با نیتهایی الهی باعث پیشرفت اسلام شد.
این مرجع تقلید با اشاره به نقشآفرینی بسیج در هشت سال دفاع مقدس، گفت: در دوران جنگ همه مردم نقش بسیج را درک کردند و باید گفت چیزی که باعث دوام انقلاب ما شد بسیج و توکل بسیجی بود و شاید خالی از لطف نباشد که بگوییم راهپیماییهای قبل از انقلاب هم راهپیمایی بسیجی بود.
وی با اشاره به نفوذ تفکر بسیجی در اقصی نقاط جهان، تصریح کرد: آنچه زمینه پیروزی ملت لبنان را فراهم کرد، تفکر بسیجی بود؛ چرا که تمامی افراد حزبالله بسیجی هستند.
وی افزود: اگر دشمن بداند در مقابلش افرادی با انگیزه مانند بسیجیان هستند که از مرگ هراسی ندارند، خودش را خواهد باخت.
این مرجع تقلید با اشاره به امواج شبهات و انحرافات اخلاقی در جامعه، هشدار داد: باید مراقب آسیبهای بسیج بود، چرا که دشمن با ایجاد شبهات و تفکرات ضد اخلاقی، عقاید و اخلاق جامعه را هدف گرفته است و اگر مراقب نباشیم ممکن است بسیج، بسیج سابق نماند.
وی تاکید کرد: باید کاری کرد بسیج دست نخورده و آماده بماند تا دشمن همیشه هراسان باشد.
ایشان با اشاره به اینکه تمسک به امیرمومنان باعث نجات است، با ذکر خاطرهای چگونگی ورود به تدریس نهجالبلاغه با وجود مشغلههای علمی فراوان را تشریح کرد و گفت: وقتی تصمیم گرفته شد کرسی درس نهجالبلاغه در حوزهی علمیه قم تشکیل شود، مرحوم آیتالله العظمی فاضللنکرانی که در آن زمان عضو شورای مدیریت حوزه بود به بنده گفت، تدریس این درس را به عهده بگیرید، گفتم به دلیل مشغلههایی که دارم نمی توانم این مسئولیت را قبول کنم.
شب همان روز، خواب دیدم به عراق رفتهام، اما یادم نیست در کدام شهر بودم، چند مامور جلوی من را گرفتند و گفتند: پاسپورتت کو، دست در جیب بردم و پاسپورت نبود، یادم آمد در جیب دیگر است ولی به جای آن دعوتنامهای که آیتالله العظمی فاضل برای تدریس نهجالبلاغه به من داده بودند وجود دارد، آن را به ماموران نشان دادم و گفتند، همین کافی است، از خواب بیدار شدم و به آیتالله فاضللنکرانی(ره) زنگ زدم و گفتم تدریس این درس را قبول میکنم، چرا که باعث نجات من در مسألهای شد.