آفتابنیوز : آفتاب: نزدیک به 3 هفته است که جنگلهای استان سرسبز گلستان میسوزند و این آتشسوزی همچنان ادامه دارد. دیروز هم خبر رسید که آتش، ۳۰ هکتار از جنگلهای “ابر” در شاهرود را دربر گرفته و آن طور که دفتر استانداری سمنان اعلام کرده، وضعیت جوی و وزش باد بر میزان نگرانیها افزوده و بیم آن میرود که آتش، پهنه بیشتری از جنگلهای گلستان و سمنان را دربر میگیرد.
متاسفانه مسئولان مربوطه در استانهای مذکور نیز اطلاعرسانی درستی در این زمینه نداشته و حتی بعضا شاهد آن بودهایم که کوشیدهاند موضوع را به نوعی کم اهمیت جلوه دهند، کمااینکه صبح روز چهارشنبه، یکی از مقامات استانداری گلستان در گفتوگوی رادیویی، مدعی شد که فقط برگها و شاخههای خشک در حال سوختن هستند و درختان آسیبی ندیدهاند. وی همچنین گفت که آتش مهار ولی دوباره احیا شده است!
اما فارغ از این قیلو قالها، متاسفانه باید به تلخی گفت که در همین لحظهای که شما در حال خواندن این مطلب هستید، بخشهای وسیعی از جنگلهای زیبای 2 استان گلستان و سمنان که به معنای واقعی “سرمایه ملی”اند در حال سوختن هستند و برغم شکست تلاشهای انجام شده برای مهار آتشسوزی، مسئولان همچنان بر روشهای قدیمی اصرار دارند و البته ابراز امیدواری کردهاند که انشاءالله با بارش باران مناسب آتش نیز خاموش شود!
آتشسوزی در جنگلهای گلستان و سمنان نشان داد که مدیریت بحران و نگهداری از جنگلها و منابع طبیعی در کشور تا چه اندازه فشل و ناکارآمد است والا حجم اولیه آتش آنچنان وسیع و عمیق نبود که نتوان از عهدهاش برآمد.
کمبود وسایل هوایی اطفای حریق، با توجه به جنگلی و بعضا مرتفع بودن منطقه را شاید از عمدهترین دلایل ناکامی بزرگ اخیر دانست.
در حالی که در کشور ما، حجم عظیمی از بودجهها، صرف مسایل غیرضرور مانند برگزاری همایشها و بریز و بپاشها میشود، برای حفظ و نگهداری از “جنگلهای رو بهزوال کشور”، بودجه چندانی در نظر گرفته نمیشود بهگونهای که امکانات هوایی اطفای حریق در همان حد و حدود قدیمی و مستهلک باقی ماندهاند و نتیجهاش هم همین میشود که میبینیم: سوختن سرمایههای ملی جلوی چشمان بهت زده ملت؛ همین!
حالا جالب است که در این گیرودار که جنگلها در حال سوختناند، بعضی از مسئولان و کارشناسان بهجای ارائه راهکارهای فوری و عملی برای نجات باقی مانده درختان، روشنفکرانه سخن از مقوله مهمی به نام فرهنگسازی میگویند که البته در جای خود سخن درستی است اما در شرایط فعلی به درد جنگلهای در حال سوختن نمیخورد و باز صدالبته بعد از اطفای حریق نیز کسی به فکر فرهنگسازی نخواهد افتاد تا آتش بعدی و پزهای بعدی و مصاحبههای بعدی!
با همه این اوصاف و ناتوانی موجود در اطفای حریق، بهنظر میرسد راهکار فوری برای نجات جنگلهای در حال سوختن درخواست کمک از کشور روسیه باشد.
چندی پیش، بخشهای وسیعی از جنگلهای شمال فلسطین اشغالی طعمه حریق شد. آتشنشانان اسراییلی، برغم تلاشهای بیوقفه خود، نتوانستند از عهده حریق برآیند و آتش، تنها هنگامی مهار شد که هواپیماهای غول پیکر روسی در هر سورتی پرواز ۸۰ هزار لیتر آب و مواد خاموش کننده حمل میکنند، به کمکشان رفتند و در کنار یک فروند هواپیمای مشابه آمریکایی، توانستند آتش را بهطور کامل مهار نمایند.
برای اینکه تفاوت هواپیماهای روسی با امکانات پروازی ایران مقایسه شود کافی است بدانیم که هر هلیکوپتر اطفای حریق در هر پرواز خود، تنها ۳ هزار لیتر آب حمل میکند که حدود ۲۷ برابر کمتر از هواپیمای روسی است، حال بماند سرعت و دقت عمل پرندههای پهن پیکر روس.
فراموش نکنیم که هر هزینهای هم که برای اطفای حریق متحمل شویم، قطعا کمتر از هزینه آتشسوزی جنگلهایمان خواهد بود چه آنکه سالهای سال طول میکشد بهجای درختی که امروز میسوزد، درختی مشابه قد علم کند.
نکته دیگر آنکه در طول مدتی که آتش در جنگل های کشور افتاده، ما رسانهها، توجه چندانی بدان نکردهایم که خود این، هشداری است مبنیبر اینکه مقولهای به نام محیط زیست در کشور ما همچنان غریب ومهجور است که اگر سکوت خطبا و صاحبان تریبون و مسئولان را هم بدان بیفزاییم، عمق فاجعه بیشتر عیان میشود.
مروری بر سخنان مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس، ائمه جمعه، رسانهها و … طی یک ماه گذشته نشان میدهد که درباره مسایل غیرضروری کشور، مانند دعوای دو شخص سیاسی یا فلان جمله یک مقام مسئول، هزاران بار سخن گفته شده، موضعگیریهای آتشین شده و بگو و مگو برپا گردیده اما برای جنگلهایی که دارند میسوزند و از بین میروند، سکوتی مرگبار با چاشنی چند عکس و تیتر برپا شده است.