کد خبر: ۱۱۸۱۴۵
تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۳۸۹ - ۰۱:۱۳

ورزش با طعم مطلقه

فروزان آصف‌نخعی
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب- فروزان آصف‌نخعی: چرا ورزش در دوره گذار کشورهای توسعه نیافته ماهیتی گاه ضدآزادی و در کشورهای توسعه یافته ماهیتی آزادی‌بخش دارد؟ این سوالی است که منتقدان اجتماعی را به خود مشغول کرده است. درجهان دوقطبی عناصر ایدئولوژیک، برای ورزش از جمله فوتبال ویژگی استعماری قایل بودند. 

از نظر آنان فوتبال توطئه‌ای است برای مشغول کردن افکارعمومی به موضوعاتی که مسأله اصلی تلقی نمی‌شدند. اما درجهان مدرن دمکراتیک ورزش به ابزاری برای رفع تبعیض به‌ویژه رفع تبعیض نژادی تبدیل شده بود. مثلا سیاهان بسکتبال را در آمریکا ابتدا در جامعه و سپس در حوزه ورزش از آن خود کردند. محله‌های سیاه‌پوستان محل بازی آنان بود. ورزش‌هایی چون گلف، کریکت، بسکتبال و تنیس و راگبی( فوتبال آمریکایی) به‌تدریج موضوع افکار عمومی سیاهان شد، البته الیت حاکم و عناصر ایدئولوژیک ناشی از تبعیض نژادی همچنان به کوره نجاست رنگین‌پوستان می‌دمیدند.
 
اگر آنان در اتوبوس نشسته بودند باید در مقابل یک سفید بلندمی شدند و جای خود را به او می‌دادند. سیاهان حق نداشتند از آب‌خوری سفیدها استفاده کنند. خدا هم به خدای سیاهان و خدای سفید‌ها تقسیم شده بود. از این رو خدای سیاهان تنها در کلیسای سیاهان و خدای سفیدها تنها درکلیسای سفیدها حضور می‌یافت و به این ترتیب سفید‌ها در کلیسای خود و سیاهان درکلیسای مخصوص به خود باید حضور می‌یافتند. در انگلستان تنها سیاهانی می‌توانستند به تیم‌های فوتبال سرشناس راه پیدا کنند که دورگه باشند. در تیم‌های لیدز یونایتد، آرسنال، دربی کانتی، منچستر یونایتد، لیورپول، تاتنهام، هیچ سیاه‌پوستی راه نداشت.
 
امروزه تعداد فوتبالیست رنگین‌پوست دراین تیم‌ها اگر بیشتر از سفید پوستان نباشد کمتر نیست. در دهه هفتاد میلادی اگر یک غیر انگلیسی در یکی از تیم های فوتبال این کشورحضور داشت، برای آن تیم کاهش منزلت و نوعی تابو تلقی می‌شد. شاید این امر تحت آموزه ملی‌گرایی افراطی معنا می‌شد. اما اکنون در تیم‌های مطرحی چون چلسی و ارسنال حتی یک بازیکن انگلیسی حضور ندارد. در این میان بازی کریکت در آفریقای جنوبی یک استثنا ء است. در آفریقای جنوبی، مبارزه علیه آپارتاید با ورزش کریکت معنا می‌یافت. به عبارت دیگر تیم ماندلا دریافته بودند که ورزش دارای آموزه های رقابت و همکاری جمعی بسیار قدرتمندی است و قادر است در انسجام مشی ضد آپارتاید و تقویت روحیه کارجمعی تاثیر به‌سزایی داشته باشد. 

اما ورزش در اکثر کشورهای جهان سوم برخلاف راهی که آفریقای جنوبی طی کرده، با یک موضوع درگیر است، و آن حاکمیت دولت‌های مطلقه بر ورزش است. " فرآیند پیدایش دولت مطلقه و تمرکز قدرت تحت تاثیر وجود شهرهای مستقل و رشد بورژوازی، جنبش اصلاح دین یا پروستانتیسم و نضج و گسترش ناسیونالیسم در اروپا شتاب گرفت. "( وحید سنایی – 31) سه رکن اصلی دولت‌های مطلقه عبارتند از دربار، دیوان‌سالاری و ارتش. 

در کشورهای درحال توسعه، دولت مطلقه، دولت انتقالی میان دو دولت سنتی و دولت مدرن دمکراتیک تلقی می‌شود. به‌زعم وحید سنایی دولت مطلقه نخستین شکل دولت مدرن است که در فاصله زوال و حدوث دنیای قدیم و جدید ایجاد شده است." اگر این سخن روبرت نیزبت را آویزه گوشمان کنیم که رابطه مطالعات در باره دگرگونی و تاریخ ناگسستنی هستند، آن‌گاه " مهمترین ویژگی‌های دولت مطلقه که آن را از دولت‌های ماقبل خود متمایز می‌کند شامل استقلال نسبی از طبقات اجتماعی، ایفای نقش اساسی درانتقال به عصر سرمایه‌داری، نوسازی و تمرکز منابع قدرت" ( شامل منزلت، قدرت، ثروت و اطلاعات ) ( وحید سنایی – 14) از اهمیت دو چندانی برخوردار می شوند. درک این ویژگی ها قادر هستند ما را در یافتن پاسخ برای چرایی ایفای نقش استبدادی ورزش در جوامع با حکومت مطلقه و تفاوت نقش آزادی بخش آن در جوامع مدرن یاری کند. 

نباید از این امر غافل شویم ارتباط میان آن دسته از جنبش‌های اجتماعی که قادربوده اند اصول آزادیبخش خود را در جامعه نهادینه سازند، و آن دسته از جنبش‌هایی که به شکست منتهی شده اند ارتباط وثیقی با ماهیت دولت مستقر، و ورزش دارد. 

تمایز اساسی میان ورزش در حکومت‌های مطلقه با ورزش درحکومت‌های مدرن دمکراتیک در آن است که درحکومت‌های مطلقه مشارکت در امر ورزش همانند مشارکت طبقاتی بدون نمایندگی تحقق می‌یابد. به عبارت دیگررابطه میان دنیای ورزش با قدرت تمرکز‌گرا یک رابطه عمودی و غیرانتقادی است. اما ماهیت ورزش در حکومت‌های دمکراتیک و مدرن، ماهیتی افقی بوده و دارای روح انتقادی، رقابت و همکاری متقابل و ایجاد منابع رفتاری نهادمند است. 

برخلاف ورزش در حکومت مطلقه که اغلب دارای ماهیتی صرفا سرگرم کننده، گذرا، غیرانباشتی و غیرتجربی بوده و بیشتر در راستای حفظ منابع مشروعیت ساز حکومت مطلقه ایفای نقش می‌کند. در این دسته ازحکومت‌ها ورزش با رقابت فردی اقبال بیشتری داشته و قادر است با موفقیت بیشتری همراه باشد. برعکس ورزش‌های تیمی به دلیل ماهیت زوال‌پذیر و فساد‌پذیر ناشی از رانت درست به مانند آن چه در حاکمیت مطلقه به واسطه رانت‌های قدرت وجود دارد، در معرض پسرفت و اضمحلال قرار دارند. 

تبعیت بی‌چون و چرا و کنترل مطلق از طریق سازمان‌های نظارتی، بازرسی، نگهبانی از تمرکز و وفاداری به آن از مواردی است که در حکومت‌های مطلقه با نهادهای امنیتی و نظامی خود به‌ویژه در حوزه ورزش همراه می‌شوند. از این‌رو " شکل‌گیری دولت مطلقه و به انجام رساندن کارویژه‌های آن، در همه جا، نیازمند ایجاد ارتش نوین است. ارتش‌های نوین از ارتش‌های سنتی با خصوصیاتی چون دایمی بودن، برخورداری از سازمان و فرماندهی سلسله مراتبی و منضبط، مبانی عقلانی – بوروکراتیک، انحصار تسلیحاتی، تجهیزات و لباس متحدالشکل، اشراف، کنترل و قدرت و دولت مرکزی بر آن‌ها، وجود میزان بالایی از تخصص و آموزش‌های جدید و علمی متمایز می‌شوند. در واقع همین ویژگی‌ها نیز مداخله سازمان یافته نظامیان و ارتش‌های جدید را در سیاست ممکن و تسهیل می‌کند." ( سنایی – 14) 

ولی نکته این جاست که نظامیان در دولت های مطلقه به دلیل ساخت عمودی و سلسله مراتبی خود، همواره به این گرایش داشته‌اند که از حضور نیروی حرفه‌ای به عنوان یک طبقه در جامعه که بتواند به عنوان طبقه متوسط در تاریخ و جامعه نقش موتور محرکه را ایفا کنند جلوگیری به عمل آورده‌اند. طبقه متوسط که نقش تحولات را بردوش می‌گیرد، قادر است ماهیت ورزش را از ورزش استعماری که به قول شریعتی یک توپ با 24 بازیکن برای سرگرمی میلیون‌ها آدم به‌کار می‌آید به موضوعی انتقادی و اصلاح گر مبدل شود. یک شاخص اساسی طبقه متوسط کار تیمی مبتنی‌برعلم و شایسته‌سالاری است. در هر کجا کار تیمی به نقصان می‌رود باید به دنبال رگه‌های اضمحلال طبقه متوسط از طریق ارتباط رانت با قدرت بود. ارتباطی که منجر به پذیرش بازیکن با رشوه‌های کلان به باشگاه منجر می‌شود. به عبارت دیگر بازیکن به باشگاه رشوه می‌دهد تا مورد پذیرش واقع شده و درتیم عضو شود و اگر امکان داشت از این طریق پله‌های ترقی را طی کند. تردیدی در آن نیست که خیل عظیم "ندارها " از این غافله عقب می‌مانند. به عبارت دیگر نقش مثبت یا منفی ورزش را باید همواره در قدرت یا ضعف طبقه متوسط شاهد بود. 

این طبقه پس از قدرت‌گیری خواهان آن است که دولت مطلقه مدرن به دولت مدرن دمکراتیک تبدیل شده و مشارکت با نمایندگی را به عنوان روش و هدف پیگیری کند. به همین دلیل مشارکت در ورزش در حکومت مطلقه مدرن بدون نمایندگی است چون قادر نیست نقش تبعیض‌زدایی را در فرآیند اصلاحی به عهده بگیرد.
 
ولی ورزش در حکومت مدرن دمکراتیک به دلیل مشارکت با نقش نمایندگی قادر به تبعیض زدایی و تامین حقوق از جمله حقوق اساسی بشربا تکیه به طبقه مولد و به‌ویژه طبقه متوسط شهری شامل دانشجویان، دانشگاهیان، معلمان، کارمندان و....است. جیمز آلن بیل در کتاب سیاست در ایران صفحه‌های 243 و 244 به این موضوع به درستی اشاره می‌کند." ماده چهاردهم از قانون انتخابات مصوب سال 1286 بیان می‌کند که شش طبقه در نظارت بر رویه‌های انتخابات ملی نظارت دارند.
 
این طبقات عبارتند از روحانیون، اشراف، زمین‌داران، کسبه، تجار، و کشاورزان. نبود طبقه‌ای حرفه‌ای ( کارمندان دارای تخصص حرفه‌ای و ....) در بین آن‌ها تعجب‌برانگیز نیست. زیرا در آن زمان چنین طبقه‌ای وجود نداشت. اما با افتتاح این برنامه ( انقلاب سفید) شش ماده‌ای‌، در سال 1341 اشراف و زمین‌داران از این فهرست حذف شدند و جای خود را به کارگران و کشاورزان دادند. (در این برنامه) هیچ اشاره‌ای صورت نگرفت که طبقه متوسط حرفه‌ای را نیز وارد سازند. این حذف نشان‌دهنده موضع نخبگان سیاسی درخصوص روشنفکران بود و جهت‌گیری انقلاب سفید را نشان می‌داد." حذف این بخش از جامعه، به دنبال خود حاکمیت ارتشبد‌ها را بر ساختار ورزش به دنبال داشت. فدراسیون‌ها، از جمله فدراسیون دو میدانی گرفته تا دیگر فدراسیون فوتبال و والیبال زیرنظر امیران ارتش قرار گرفت. 

دخالت و ورد نظامیان در دهه 40 و 50 به حوزه سیاست و ورزش در ایران بیانگر چه مسأله‌ای است؟ به‌زعم هانتینگتون "دخالت نظامیان در سیاست نه با ویژگی اجتماعی نظامیان و سازمان نظامی آن‌‌ها، بلکه با ساختار سیاسی و نهادی جامعه ارتباط دارد." پیامد این دخالت ساخت نیافتگی در حوزه عمومی و پوپولیسم فراگیر در ساخت سیاسی است. از این رو سیاست ماهیت اصلاحی خود را از دست داده و تبدیل به انسداد تحجرآمیزی می‌شود که جز با انقلاب راه دیگری برای حل منازعات حاصل از آن پیش روی دیگران باقی نمی‌ماند. 

جامعه از یک ساخت مدنی سنتی به یک بی‌سامانی دخالت نظامیان تغییر صورت می‌دهد. از منظری دیگر ورزش درساخت نهادی خود قادر نیست نوسازی علمی را براساس توانایی‌های مبتنی‌بر توسعه، هدف و روش خود قرار دهد. زیرا" مداخله نظامیان در سیاست در این دسته از کشورها تنها یکی از جلوه‌های سیاست زدگی همه نیروها و نهادهای اجتماعی به‌شمار می‌آید. در این جوامع سیاست از استقلال، پیچیدگی، انسجام، و تطبیق‌پذیری بی‌بهره است. همه گونه نیروها و گروه‌های اجتماعی مستقیما به درون صحنه سیاست کشیده می شوند. 

کشورهایی که ارتش سیاسی دارند، روحانیت سیاسی، دانشگاه های سیاسی ، دیوان سالاری سیاسی، اتحادیه‌های کارگری سیاسی و شرکت‌های سیاسی نیز دارند. در این جوامع نه نظامیان و نه هیچ یک از گروه‌های اجتماعی سرجای خود قرارندارند، نه تنها نهادهای سیاسی کارآمد، بلکه روش‌های مشروع و معتبر برای رفع کشمکش‌های گروهی نیز وجود ندارد. در غیاب نهادهای سیاسی کارآمد، قدرت پاره‌پاره، و در فقدان روش‌های مشروع و معتبر، برای رفع کشمکش‌های گروهی، روش‌هایی امکان حضور می‌یابند که ماهیت و ظرفیت ویژه هر گروه را منعکس می‌کنند. در چنین شرایطی روش دخالت نظامی با روش‌های دیگر تنها این تفاوت را دارد که چشمگیرتر و موثرتر از آن‌ها است." ( سنایی- 45) این به منزله آن است که ورزش خارج از ساخت خود، دارای پتانسیل سیاست زدگی دارد ، و درنهایت کنترل عمودی بهترین راه چاره برای انبوهه خلق‌هایی که از جمعیت‌های ورزشی حاصل می‌شود، مهمترین شیوه کنترل به‌شمار می‌رود.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین