آفتابنیوز : سخت و پرفراز و نشيب كه تا مقصد بسيار بايد سنجيده عمل كنند. آنان در سه جبهه ناچار به مبارزه، رقابت و امتناع هستند. بايد با مخالفين فكري خود كه با تمام توان آمده اند سكان رياست جمهوري را به دست بگيرند، مبارزه كنند. به همين خاطر نيز مشاركت به دنبال آن است كه در اولين قدم به بازسازي افسانه قديمي «ديو و دلبر» همت گمارد. رقيب را «ديو» پندارد و معرفي نمايد و خود را «دلبر». در عين حال ضمن آن كه به اين رفتار مشغول مي باشد، تلاشش بر آن است كه كانديداي خود را از سد بي منفذ شوراي نگهبان عبور دهد. احمد جنتي، دبير شوراي نگهبان، در خطبه هاي اين هفته سخناني درباره انتخابات گفت كه بسياري آن را پيام به مشاركت خواندند. او شرايط رياست جمهوري را گفت و خط قرمزها را براي كساني كه در اين وادي قدم مي گذارند روشن كرد. اما سخنگوي شوراي نگهبان يك قدم جلوتر از او آمد. وي گفت كساني كه در مجلس و انتخابات هفتم تأييد صلاحيت نشدند، در اينجا نيز تأييد نخواهند شد. سخنان غلامحسين الهام يك روز بعد از آن كه محمدرضا خاتمي به عنوان معاون اول دكتر معين در كابينه احتمالي معرفي شده بود، بيان شد. امروز (20/11/84) جنتي سخنان ديگري نيز گفته است كه مي توان دو تفسير از آن داشت.
او گفته است: «قوانين انتخاباتي، محدوديت هايي براي ما ايجاد كرده كه ممكن است به خاطر آن و يا به هر دليل ديگري، افرادي براي انتخابات رياست جمهوري تأييد شوند. ولي مردم نبايد به هر كسي رأي دهند. آيا اين سخنان، دكتر معين را مدنظر قرار داده است؟ يا هاشمي رفسنجاني را؟ به باور ما هاشمي منظور است اما عده اي گمانشان بر معين استوار است و دليل مي آورند كه فشارهاي خارجي، احمد جنتي را امروز به اين نتيجه و سخن رسانده است.
با اين حال مشاركت، در ميان رقيبان فكري خود، كساني را دارد كه در تلاش هستند «به هر قيمتي» سكان هدايت كشور را به دست بگيرند و فرمانده كاخ رياست جمهوري شوند. مشاركت مي داند كه راه سخت است و طعم تلخ آن را در اسفند 82 در جريان انتخابات مجلس هفتم چشيده است. پس چندان بايد راه برود و چندان بايد سخن بگويد و عمل كند كه بتواند رقيب را مهار كند. آيا اسب سركش راست، رام شدني است؟
در ميان دوستان هم جبهه اي نيز، عده اي مشاركت را براي اجماع به نتيجه نرسيده است. زيرا مجموعه مجمع روحانيون مبارز، بر كانديداتوري مهدي كروبي نظر دارند. دو طرف تلاش بر اين دارند كه عليه يكديگر سخن نگويند و به گونه اي رفتار نكنند كه رقيبان راستگرا از آن استفاده تبليغاتي ببرند.
به همين خاطر نيز در پشت پرده بيشترين سخن ها، اعتراضات، انتقادات و حتي مشورت ها به يكديگر داده مي شود و نهايتاً نتيجه اي حاصل نمي شود. مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب مي دانند كه بي اجماع، راه برايشان دشوارتر خواهد بود. پس اگر دل به ماجراي نظرسنجي در ميان دو كانديدا مي دهند، پس اگر تلاش مي كنند كه دوستان مجمع اقناع شوند كه از مهدي كروبي به خاطر معين چشم پوشي شود، بدين دليل است كه بتوانند راه را هموارتر طي كنند.
دو كانديداي چپ در ميان يك كانديداي راستگرا، تنها شانس بنيادگرايان را افزايش خواهد داد. نه حاصلي خواهد داشت، نه دستاوردي دارد و نه افتخاري در كا رنامه محسوب مي شود. به همين خاطر است كه مي بينيم وقتي مشاركت و سازمان مجاهدين، مقابل نظر سرسختانه مهدي كروبي قرار مي گيرند كه تأكيد دارد اعتقادي به نظرسنجي ندارد و آمده است تا در انتخابات شركت كند، ناگهان محمدرضا خاتمي را به عنوان معاون اول خود، معرفي مي كنند. اگر مهدي كروبي دبيركل مجمع روحانيون است، رضا خاتمي نيز دبيركل حزب مشاركت است. حزبي كه توانسته بيشترين تأثيرگذاري را در حوزه سياست در چندسال اخير داشته باشد، اگر مهدي كروبي رئيس مجلس ششم بود، رضا خاتمي نيز نايب رئيس اين مجلس و بسياري از جلسات آن در غياب كروبي بود. اگر مهدي كروبي پايي در نظام و اركان آن دارد، رضا خاتمي نيز به واسطه برادرش توانسته است اين مشروعيت را براي خود به دست آورد. وجه تمايز آن دو نيز در نظرگاه مردم اين است كه رضا خاتمي داراي كارايزماست و از محبوبيت برادر بهره مي برد.
پس معرفي او در قامت معاون اول بي دليل نيست. گرچه قدرت ريسك پذيري آنها را نيز بالا برد و آنها را ناگهان به چالش كشيد. زيرا رضا خاتمي و انديشه هاي جبهه مشاركت براي اعضاي شوراي نگهبان قابل قبول نيست. اين نظر در انتخابات مجلس هفتم عملاً به اطلاع آنها رسيد. با اين حال مشاركت مي پذيرد كه در ميدان نبايد رنگ باخت را به خود گرفت. نبايد ترسيده قدم برداشت. بايد پرتوان آمد و برد. بسياري از مردان ميدان بوده اند كه با دست خالي آمده اند اما با رجزخواني پيروز ميدان شدند و دل حريفان خود را تهي كرده اند.
اما مرحله سوم براي مشاركت بسيار از دو مرحله ديگر سخت تر است.
و آن اقناع مردم است. توده اي كه در هشت سال گذشته هرجا لازم بود، با رأي خود به مشاركت و اصلاح طلبان دل داد اما چيزي عايدش نشد. در واقع اگر مشاركت و سازمان بتوانند بر رقيبان مخالف راستگرهاي خود و نيز همفكران درون جناحي فايق آيند، سخت بتوانند دل مردم را به چنگ آرند. اینرا خود نيز مي دانند. به همين دليل است كه امروز در فكر فردا هستند. امروز به رأي مردم مي انديشند و تلاش دوچندان مي كنند كه توضيح دهند چرا نتوانستند به مطالبات مردم پاسخ دهند، چرا نتوانستند قدمي از قدم بردارند و چرا همانجايي ايستاده اند كه هشت سال پيش قرار گرفتند. اما همين توضيحات، سؤالات ديگري براي مردم پديد مي آورد كه اگر شما «نتوانستيد»، اگر «نگذاشتند» و اگر رقيب سرسخت خود را مي شناسيد كه از تمام اهرم ها و امكانات بر ضد شما استفاده مي كند، چرا در صدد شركت در ميداني هستيد كه چهار سال يا هشت سال بعد در همان جايي باشيد كه 16 سال پيش بوديد و اين چه دستاورد قابل ملموسي براي ما خواهد داشت؟
امروز مشاركت بر آن است براين سؤالات و آن مشكلات فائق آيد. بر آن است تا يكبار ديگر اقتدار حزبي خود را به رخ رقيبان بكشد و از تمام توان مايه مي گذارد تا معين را خاتمي دوم معرفي كند.
تا دوران طلايي دوم خرداد يكبار ديگر تكرار شود اما تراژدي آنجاست كه وقايع بزرگ يكبار رخ مي دهند و بس. تكرار دوباره آن طنزي بيش نيست. فتوكپي از اصل است. كاريكاتوري از يك واقعه، راه مشاركت بسيار ناهموار است و خود نيز اين را مي دانند. شايد به همين دليل است كه برخي از بلند پايگان كشور كه علاقه زايد الوصفي نيز به مشاركت دارند اين روزها در پس پرده از «كس» ديگري حمايت و حضور او را در انتخابات طلب مي كنند.
«هاشمي رفسنجاني»، مردي كه اگر براي مشاركت، آسايش نياورد اما آرامش مي اورد تا در پناه اين آرامش، به بازسازي خود مشغول شوند و چهارسال بعد بهتر، اميدوارتر و با يك ادبيات جديدتر به ميدان بيايند.