آفتابنیوز : آفتاب: سایت گروه مجلات همشهری نوشت: یک ساعتی تا بازی با کره مانده بود، جواد با بچههای صداوسیما نشسته بود و البته کاغذهایش را دوبارهخوانی میکرد. بحث را باز کردیم تا جواد حرف بزند، یعنی بیشتر به او فرصت دادیم. خیابانی در همه این روزها حرف شنیده و خیلی کم حرف زده، برای همین بدون چهارچوب حرف زد، شمرده و سعی کرد بر حرفهایش مسلط باشد؛ «برای من این سفر هم مثل همه مسافرتهاست، همون حس، همون اتفاق، اینکه دوست دارم تیممون همیشه ببره، همون حسه، همون حسی که در ایران به تیم ملی دارم. شاید اینجا به خاطر غربت، این حس تشدید هم شود.» انتقادات بیرونی را به روی جواد میآوریم، سعی میکند جا نخورد، میخواهد نشان دهد که اتفاقی نیفتاده؛ «حتما اینطوری بوده که انتقاد میکنند، من از هیچ انتقادی فراری نیستم، الکی هم نمیگم کاش انتقادات سازنده بود، از همه ممنونم.» خیابانی مدل خاصی است، مدلی که انتقاد را اصلا نمیپسندد اما طوری نشان میدهد که بسیار آن را میپسندد، این در فرهنگ همه ما هست، میپرسیم شما درباره این افراد که از شما بد مینویسند چه فکر میکنید؟ «فکر نمیکنم کسی باشد که مخالف نداشته باشد، مطمئنم مخالف داریم. همین نشریه شما را مگر همه جای دنیا میخرند؟! به شما هم انتقاد وجود دارد. اما من چیز دیگری میگویم؛ الان تیم ملی برده، خیلی خوب هم برده، بیاییم کام مردم را با انتقاد از جواد خیابانی تلخ نکنیم، بگذاریم مردم لذت ببرند و شاد باشند.» هرچند درباره این موضوع آخری با هم به توافق نرسیدیم اما او به حرفهایش ادامه داد: «من کار خودم را میکنم، خبرنگارها هم کار خودشان را میکنند، همه هم به کار خودشان میرسند. هرکداممان کار خودمان را داریم و به هم نظر میدهیم. همه برای بهتر شدن توصیه میکنیم، من میگویم از توصیه همه استفاده میکنم، خیلیها اینطور نیستند اما من از همه ممنونم، واقعا ممنونم.»
من غرض ندارم انتقادات از جواد خیابانی برای حرفهایش در گزارشها تمامناشدنی است و تبدیل به سوژه روز در میان مردم شده اما نمیتوان این موضوع را برای جواد اثبات کرد؛ چراکه او میپرسد مرجع چیست. البته او از بازتاب گزارشهایش میتواند باخبر شود، همین که دختر 13سالهاش بعد از گزارش اول و نوشتههای مطبوعات به مدرسه نمیرود؛ یعنی بازتاب را به خوبی لمس میکند؛ «بله! به نظر من این حساسیت کار شما رسانهها و من خبرنگار را نشان میدهد، ما همکاریم. من نمیتوانم بدون غرض کسی را تخطئه کنم. این باعث ناراحتی میشود. هیچوقت ما در رسانه ملی این کار را نمیکنیم، اینجا رسانهای ملی است، آنها هم باید فکر کنند که رسانه ملی است، برای همه، من شخصا به آنها احترام میگذارم و مطمئنم که نوشتهها حتما تاثیرشان را میگذارند. خیلی وقتها مطالب در خانواده تاثیر میگذارد اما امیدوارم چیزی به عنوان دروغ هیچوقت وجود نداشته باشد.»
من باسوادم ماجرا دوباره فرسایشی شده، استاد جواب میدهد و خب باید پرسید.خیلیها نوشتهاند که گزارشهای خیابانی ناشی از «نخواندن» است، ناشی از فعالیتهای شرکت تبلیغاتیاش، ناشی از مطالعه بسیار کم، ناشی از نوعی بیتفاوتی اما خودش اصلا آنها را نمیپذیرد و دقیقا برعکس فکر میکند؛ «اینجارو ببین(به کاغذهایش اشاره میکند) سه تا لپتاپ و شش تا مجله اینجاست، من این همه نکته برداشتهام، یکی از مواردی که در دادگاه مطبوعات ایرانی از من انتقاد میشود این است که مطالعه نمیکنم، ببین! سه روز است در حال مطالعه هستم و اطلاعات جامعی از کره جمعآوری کردهام. در هر مسالهای من اطلاعات دارم اما شاید خیلی از آنها را به کار نبرم. اینها به نظر من یا غرض است یا بیسوادی، من درباره یوروم، همسر قطبی میگویم او اهل کره شمالی است، شما مینویسید خیابانی اطلاعات ندارد (برای خیابانی توضیح میدهم که میان ما و شما تفاوت است. شما نماینده مردم هستید اما ما دسته دیگر به عنوان خبرنگار نماینده رسانهها هستیم؛ برای همین نباید درباره ما خبرنگاران لفظ «شما» به عنوان همه به کار ببرید. همین بحث چند دقیقهای طول میکشد) یوروم اهل کره جنوبی است اما من اطلاعات دقیقی دارم، اینکه او زاده کره شمالی است و در کره جنوبی و هلند بزرگ شده است. خودم با قطبی حرف زدم اما شما مینویسید (باز هم برای او توضیح میدهم که نباید بگویی شما...) من سواد ندارم. من سواد ندارم حالا؟ خیابانی بیسواد است؟ هنوز هم میگویم یوروم اهل کره شمالی و بزرگ شده کره جنوبی و هلند است (دست کم در طول گپ زدن چهاربار این ماجرا را تکرار میکند!)» اما او باز هم نماینده مردم است و به آغوش آنها بازمیگردد! «من برای مردم گزارش میکنم، همیشه اولین حرفم این است که همه انتقاد کنند تا من بهتر شوم. من نمیتوانم در تلویزیون بگویم علیرغم مطلبی که در فلان روزنامه نوشته حرف من درست است! نسبت به کار خودم ارزش قائلم، در تلویزیون هرچیزی را که دلم بخواهد نمیگویم، آن چیزی را که جامعه میخواهد میگویم. مردم باید شاد باشند، چرا با گیر دادن باید شادی را از مردم ضایع کنیم؟» و بحث ما اینجا داغتر میشود، اینکه خیابانی شاید جامعه را نشناسد اما او زیربار نمیرود؛ «من ایراد دارم؟ پس گزارش نمیکنم، این خوب است؟ اما این راهش نیست.» البته نفهمیدیم چرا این راهش نیست! «این ایراد از فعالیت شماست، من همانی هستم که بیش از 3000 فوتبال را گزارش کردهام، اما به من بگو آیا مطبوعات آینه تمام قد جامعه است؟ جواب منو بده» توضیح ما برای او کارساز نیست، اینکه این قیاس هم معالفارق است، اینکه مطبوعات ضعیف شده اما تلویزیون تاثیرگذاری بسیاری دارد. اینکه از خیابانی انتقاد میشود پاسخگو کردن سیستمی است که انگار دوست ندارد پاسخگو باشد. قبول نمیکند؛ «پس چرا من را میزنید؟» توضیح میدهیم که بحث زدن نیست، بحث بهتر شدن سیستمی است که از مردم مالیات میگیرد تا برای آنها نمایش دهد. باید راههای بهتری باشد تا مخاطب به سمت تلویزیون کشیده شده و به آنها احترام گذاشته شود؛ولی خیابانی گفت: «ببین! احترام یعنی کیف من! یعنی اطلاعات!»
شخصیت من ایراد دارد؟ «گفتم مهدی رحمتی مثل یک سنگربان شجاع از دروازه تیم ملی محافظت کرد، این شده پتک! میگویند آقای خیابانی! انتظار داری مثل مهاجم باشد؟ من همونم که بازی ایران و استرالیا را گزارش کردم، آن روزها میگفتند گزارش بدی است اما حالا همه تعریف میکنند. خانمم میگوید تو این همه مطالعه میکنی، این همه پول، اینترنت، روزنامه، مجله و... میدی چرا میگن تو نمیدونی؟ منم خودم موندم والله» اینها حرفهای خیابانی است، همان گزارشگری که قضاوتهای بسیاری درباره او میشود اما خودش دلیل این انتقادات را چیز دیگری میداند؛ «به نظر من از نگاه خیلیها سبک گزارش من ایراد ندارد، این شخصیت من است که ایراد دارد.» و ما درباره این موضوع هیچگاه بحث نمیکنیم؛ «شما نمیتوانید نماینده همه مردم باشید، ما باید کنار هم باشیم نه روبهروی هم، من از اینجا برای فلان مطلب کامنت میگذارم اونوقت آنها مینویسند من به خبرنگار گفتم برو هرچی دلت میخواد بنویس. به خدا اینطور نیست.»
...و اعترافهای خیابانی جواد خیابانی خیلی حرفها زد که به رسم امانت قول دادیم ننویسیم، اینکه تحلیل او از اینکه بعضی از مردم دوستش ندارند چیست، اینکه چرا تا این میزان از او انتقاد میشود، اینکه چرا برخی اوقات منفور میشود و حرفهای او درباره این علت بسیار جنجالی و جذاب است. اما او اعترافهای جالبی هم داشت، اینکه آنقدر مغرور نیست تا اعتراف به اشتباهاتش نداشته باشد: «ببین! من هنوز از اینکه در برنامه 90در90 با حاجرضایی درباره قطبی چنان حرفهایی زدم و زده شد ناراحتم. انتقادات را میپذیرم، نباید آنطور برخورد میکردم. خودم که ادعا دارم باید همه چیز را خاکستری دید، چرا سیاه و سفید دیدم؟ بله! میپذیرم» یا در جایی دیگر گفت: «ببین! من قبول دارم که گفتم علیآبادی پدر ورزش ایران است، این لفظ اشتباه بود، نباید به کار میبردم اما به خدا پول آن روز مرا سازمان تربیتبدنی نمیداد اما اشتباه کردم، میپذیرم، اصلا هم بحثی درباره آن نیست.» خیابانی همین بود، مثل بازیکنی که موقعیت بسیار خوبی را خراب میکند و پاهایش را میگیرد، همان پا برای او «توجیه» میشود، زمانی میگوید «آسیب دیدگی»، زمانی میشود «طلسم»، زمانی «بدشانسی»، زمانی «تمرین زیاد» و زمانی هم تبدیل به عامل «مظلومیت»...هرچه هست خیابانی نشان داده که اصلاح نمیشود و انتقادات را به شخصیتش مرتبط میداند و البته چیزی که نمیتوان نوشت، به قول خودش «اگر مردم بدانند همه چیز حل است» اما مایی که میدانیم هم برایمان حل نشد!