کد خبر: ۱۲۴۸۷۸
تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱۳۹۰ - ۰۸:۳۹

سخنان سید حسن خمینی درباره خوارج مکتب امام

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: سیدحسن خمینی ضمن تشریح تفکرات افراطی نسبت به روندی که منجر به شکل گیری بابیت و بهائیت شد هشدار داد. 

فرزند یادگار امام تاکید کرد: تفکر افراطی یعنی تفکری فراتر از قانون، وقتی حق مسلم مردم در اندیشه‌ای نادیده گرفته می‌شود، این تفکر افراطی است، چنان که وقتی حق شارع ‌رد می‌شود،‌تفکر افراطی است.

وی افزود: تفکرهای افراطی، ملی‌گرایی‌های سکولار و فاشیسم هر دو از یک آبشخور سیراب می‌شوند. البته طبیعی است که تفکر زمینه عملکردهای افراطی می‌شود. یکی از این تفکرات که امروز خطرناک است و توسط مراجع که اصلی‌ترین پایگاه حفظ دین هستند، نسبت به آن هشدارداده شده است، بسط دادن به عرفان‌های دروغین و ادعاهای واهی نسبت به ارتباط با مراکز غیبی از جمله حضرت بقیه‌الله‌الاعظم ارواحنا فدا و... است. شما جا دارد جدا به زمینه پیدایش بهائیت بیندیشید. پیدایش تفکر بابیت و بهائیت یک شبه پدید نیامده است. البته اندیشه شیخیه اعتقاد به رکن رابع و رابطه دروغین با امام زمان تحت عنوان «باب» یعنی در امام زمان رواج پیدا می‌کند ، بعد از زمینه پیدایش مکتب دروغین بهائیت فراهم می‌شود. هشدار عالمان دین نسبت به رواج خرافات، وعده ظهور و بروز یا خواب‌نما شدن‌ها و غیره نیست مگر با عنایت به آنچه از این خرافه پدید می‌آید. جا دارد در اینجا از مرحوم آیت‌الله توسلی هم یاد کنم که در این زمینه به موقع هشدار دادند.

تأکید من روی اندیشه امام و مکتب امام، احساسی نیست 

سید حسن خمینی که با ماهنامه مهرنامه گفت‌وگو کرده با بیان اینکه تأکید من روی اندیشه امام و مکتب امام، صرفاً یک امر احساسی نیست، از این جهت نیست که علقه پدری و فرزندی، مرا به چنین سخنی کشانده باشد.

سید حین خمینی افزود: البته به هرحال هرکسی پدرانش را دوست دارد و دوست دارد تذکار آنها در جامعه باقی بماند. ولی باور کنید تمام تلاش من آن است که حقیقت را بیشتر دوست بدارم و از همین منظر است که می‌گویم ما محتاج مکتب امام هستیم. امام به رحمت خدا رفته و محتاج من و شما نیست. ما و آینده محتاج این اندیشه و این پرچم هستیم.

وی با بیان اینکه امام نقطه تلاقی سه آرزوی تاریخی امروزی ملت ماست: دینداری، آزادی و استقلال است افزود: انقلاب اسلامی اگر به خاطر این سه پایه نبود پیروز نمی‌شد و اگر در هر یک از آنها خللی ایجاد شد، بقای آن با مشکل مواجه می‌شود؛‌ ضمن اینکه این دیگر مکتب دوم نیست. در جامعه دیندار ما و از نگاه ما که دین را و اسلام را عامل سعادت می‌دانیم، حرکت‌های دین ستیز هم، باطل هستند و هم محکوم به شکست. کما اینکه حرکت‌های گروهی که آزادی یا استقلال کشور را محدود می‌کند و از محدوه اسلامی آن را ضعیف‌تر می‌کند هم محکوم به شکست است و هم، از منظر دینی باطل است.

خوارج مکتب امام 

وی با بیان اینکه بحث درباره قسمت‌های مختلف اندیشه امام (ره) یا به تعبیر من، مکتب امام نیاز به بسط و توضیح بیشتر دارد تصریح کرد: آرای امام (ره) مثل آزادی‌های اجتماعی، آزادی‌های سیاسی، حق رأی مردم و دخالت آنها در نظام سیاسی از مسایلی هستند که می‌شود پاسخش را در مکتب امام (ره) یافت. با توجه به این نکته آنهایی هم که امروز آرای امام (ره) را نفی و یک طایفه نیستند، گروهی اصل دین و گروهی نیز حضور دین در عرصه اجتماع را نفی می‌کنند و معتقدند دین مربوط به روابط فرد با خداست و گروهی هم مکتب امام (ره) را نفی می‌کنند در حالی که به سکولاریسم هم معتقد نیستند. این دسته هم از مکتب امام خمینی (ره) خارج شده‌اند. درمکتب امام، نقش دین، نقش مردم ، نقش روحانیت، نقش اقشار سیاسی، نظامی، اقتصادی و... تعریف شده است. هرکه به قسمتی از آن بپردازد و قسمت دیگرش را نفی کند، به مکتب امام خمینی (ره) پشت کردن است. اعتراض من به برخی از برداشت‌های سال‌های اخیر، از همین منظر است که مصداق «نومن ببعض و نکفر ببعض» شده‌اند، به وجه‌های نفی سکولاریسم در اندیشه امام(ره) می‌پردازند ولی به وجهه‌های حق مردم اشاره نمی‌کنند.

انتظار امام (ره) از حوزه‌‌ها 

وی معتقد است: من بهتر می‌دانم از حوزه به عنوان نهاد روحانیت یاد کنم. از دیرباز در جامعه ما نهادی به نام روحانیت به وجود آمده که وقتی تشیع در جامعه، عام و فراگیر شد، این نهاد اهمیت بیشتر یافت و حق زیادی به گردن جامعه ایران دارد. در هر دوره‌ای کسانی قصد حذف این نهاد را داشته‌اند و تلاش‌هایی هم کردند چرا که فکر می‌کردند این نهاد قابل حذف است. در حالی که نهاد روحانیت به خاطر ریشه بسیار محکمی که در پایگاه اجتماعی و دینی داشت قابل حذف نبود و از این رو تلاش‌هایی هم که به صورت فرهنگی و هم غیرفرهنگی برای حذف آن سامان داده شد، به نتیجه نرسید.

حوزه‌های علمیه پس از انقلاب 

سید حسن خمینی تاکید کرد: مطمئن باشید نهاد روحانیت که یکی از پایگاه‌های مولد و مؤسسش حوزه علمیه است این نقش را ادامه می‌دهد. اما نکته‌ای که امروز در صحبت‌های مراجع مطرح است این است که نهاد روحانیت باید مستقل ازدولت‌ها بوده و زیرنظر دولت واقع نشود البته من به جد معتقدم حوزه علمیه و نهاد روحانیت از دولت مستقل است و اگر احیاناً دغدغه‌ای و ابراز نگرانی وجود دارد برای این است که دولتی نشود نه اینکه دولتی شده‌اند. حوزه‌های علمیه همیشه با چیزی که نمی‌خواهند و نمی‌پسندند کمترین همکاری را دارند. پس انتظار از دیدگاه مکتب امام(ره) این است که نهاد روحانیت به عنوان سخنگوی مردم حقوق مردم را مطالبه کند؛ هم حقوق دینی و حقوق دنیوی که البته دین برای روحانیت تعریف کرده، اتفاقاً این موردی است که نهاد روحانیت را تأثیرگذار کرده است.

وی با اشاره به اینکه نهاد روحانیت به برخی ظواهر حساسیت دارد به این دلیل است که زاویه نگاهش زاویه دینی است افزود: این انتظار که نهاد روحانیت نسبت به ظواهر شرع حساسیت نداشته باشد انتظار بیجایی است؛ البته نباید به ظواهر شرع بسنده شود، اما این بدان معنی نیست که به ظواهر شرعی توجه نداشته باشد که به اعتقاد من تا نقطه مطلوب فاصله داریم اما نمی‌توانیم بگوییم مجموعه حوزه و نهاد روحانیت درمسیر گمراه شده‌ای قرار دارد و به گمراهی افتاده؛ چرا که اینگونه نیست. به اعتقاد من حوزه علمیه با همه فراز و فرودی که داشته نه تنها دولتی نشده بلکه به شدت هم نسبت به این مسئله حساسیت و مقاومت دارد و در این میان نقش ممتاز مراجع تقلید تعیین کننده است. علاوه بر این عامه روحانیون مشکلات مردم را هم می‌دانند و هم به عینه لمس می‌کنند چرا که در میان مردم زندکی می‌کنند و به خوبی می‌دانند حیاتشان در گرو این است که زبان و مطالبه کننده خواسته‌های مردم باشند.

آفت‌های نهاد روحانیت 

سید حسن خمینی می گوید: از آفتهایی که ممکن است نهاد روحانیت را با مشکل مواجه کند سنت‌های غیردینی جامعه است که با ارزش‌های دینی اشتباه گرفته می‌شود و بر پایه این اشتباه هرچیز جدیدی با مقاومت جدی از سوی متدینین مواجه می‌شود و این سؤال مطرح نمی‌شود که آیا این پدیده‌ مقوله‌ای دینی یا امری دینی هست یا نه؟ اشتباه گرفتن این امر باعث می‌شود دین‌داران با ابزار دین به دفاع از سنت بپردازند در حالی که اصلاً لزومی ندارد.وظیفه روحانیت دفاع از دین است، نه سنت. البته به‌حمدلله سنت‌گراها هم قدرت دارند، هم تریبون و جای دفاع و خود باید از خود دفاع کنند که البته به شوخی بگویم ما می‌بینیم که بزرگ‌ترین مدافعین سنت‌گرایی خود در قلب مدرنیسم نشسته‌اند. بنده بسیاری از ارزش‌های سنتی جامعه خودمان را دوست دارم. به واقع این سنت‌ها آنقدر برای ما عزیز است که قطعاً بدون آنها نمی‌توانم زندگی کنم. اما این نکته مهم است که ما به عنوان نهاد دین ونهاد روحانیت مدافع سنت‌های غیر دینی جامعه نیستیم، مگر اینکه احساس کنیم اینها خاکریزهایی هستند که از بین رفتن آنها از بین رفتن ارزش‌های دینی را دنبال دارد. ارزش‌های دینی می‌توانند در قالب‌ سنت‌های جامعه ایران یا جامعه مالزی، لبنان یا عراق هم شکل بگیرند. اینکه دینداران به جای دفاع از ارزش‌های دینی، پاسدار سنت‌های غیردینی شوند مسئله‌ساز شده و روحانیت به این متهم می‌شود که توانایی ارتباط با دنیای جدید را ندارد، توانایی پیشرفت و پذیرش چیزهای جدید را ندارد و این اتهامات پایه‌ای می‌شود تا بر مبنای آن بگویند دوره حضور روحانیت و جامعه دیندار به سر آمده اما نمی‌دانند اگر متدینین در این جایگاه نبودند چه مقدار مشکل به ویژه در ذهنیت جامعه دیندار پدید می‌آ‌مد. البته اینکه بخواهیم تمام آنچه را که در 30 سال گذشته اتفاق افتاده موردبررسی قرار دهیم بحث مفصلی پیش می‌آید و سؤال پرتنشی است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین