آفتابنیوز : كاندوليزا رايس وزير خارجه آمريكا در سفر اروپايي اخير خود اعلام كرد كه ايران اكنون با يك جبهه متحد از آمريكا و اروپا روبه روست و بايد فعاليت غني سازي خود را متوقف كند. اما دكتر رايس تمايل اروپايي ها را براي بهبود رابطه با آمريكا از يك سو و بازداشتن ايران از فعاليت هاي هسته اي خود از سوي ديگر را با حمايت اين كشورها از رويكرد دولت بوش در مقابله با ايران اشتباه گرفته است.
اين يك نوع خوش خيالي است. تايم با اعلام اين كه آمريكا در پي رويارويي با ايران است اما اروپا چنين موضعي ندارد نوشت: واشنگتن اين بار در مقابله با ايران حتي از جنگ عراق هم كمتر متحد و هم پيمان خواهد داشت.
اروپايي ها نمي خواهند ايران هسته اي شود و فرانسه، آلمان و انگليس در رأس يك گروه كاري هدايت تلاش هاي ديپلماتيك براي اين منظور را به عهده گرفته اند تا تنها از راه ديپلماتيك به اين هدف برسند. انگيزه آنها فقط اين نيست كه از ظهور يك كشور مسلح به سلاح هسته اي ديگر بيم دارند، بلكه به اين خاطر هم هست كه از عواقب اقدام نظامي احتمالي آمريكا يا اسرائيل براي امنيت جهاني نگران هستند.
اروپايي ها پيگير مذاكرات هستند اما اين را هم تصريح كرده اند كه تا وقتي آمريكا به اين روند نپيوندد، ديپلماسي پاسخ نمي دهد.
اما رايس در جريان سفر اخيرش به اروپا بارها تأكيد كرد كه آمريكا قصد ندارد به اين تلاش ديپلماتيك بپيوندد. تندروهاي واشنگتن به دنبال تغيير رژيم در ايران هستند و اين با اساس تلاش هاي ديپلماتيك اروپا در تضاد است، چون اروپايي ها تلاش مي كنند تهران را متقاعد كنند كه تهديد استراتژيكي براي بقاي آنها وجود ندارد بنابراين دليلي براي هسته اي شدن هم در كار نيست.
تايم در ادامه اين مقاله با اشاره به بدگماني تندروهاي آمريكا نسبت به ايران مي نويسد، ايران به اين دليل مي خواهد هسته اي شود كه دشمنانش مسلح به سلاح هسته اي هستند و يك بازدارندگي هسته اي براي امنيت ملي ايران ضروري است. اسرائيل و آمريكا هر دو توان هسته اي دارند. پاكستان رقيب منطقه اي ايران هم، هسته اي است. تلاش هاي ايران براي دستيابي به توان هسته اي از دهه 1980، وقتي اين كشور مشغول جنگ با عراق بود شروع شد. عراقي كه رهبر آن آشكارا از تمايلاتش به دستيابي به سلاح هسته اي حرف مي زد. ايران دقيقاً از همان منطق استراتژيكي پيروي مي كند كه در نيم قرن گذشته انگيزه همه فعاليت هاي هسته اي در دنيا بوده است. شوروي به اين دليل هسته اي شد كه آمريكا به سلاح هسته اي دست يافته بود. فرانسه، انگليس و بعدها چين به توان هسته اي دست يافتند چون به دنبال استقلال استراتژيك از آمريكا و شوروي بودند. هند به دنبال سلاح هسته اي بود چون رقيب اصلي استراتژيك اش پاكستان نبود، بلكه چين مسلح به سلاح هسته اي بود. پاكستان هم به دنبال هسته اي شدن هند، به فكر دستيابي به توان هسته اي افتاد.
اگر ايران هسته اي شود هم عده اي از كشورهاي منطقه و از همه مهمتر عربستان كه روابط استراتژيك اش با آمريكا تيره شده، به فكر هسته اي شدن مي افتد. جهاني شدن باعث شده كه توان هسته اي به دست تعداد زيادي از كشورها بيفتد و دنياي چند قطبي هم انگيزه هاي اين كار را تقويت مي كند. منطق رژيم عدم تكثير هسته اي در حقيقت جلوگيري از گسترش تسليحات هسته اي به كشورهاي جديد است. اما اين كار در آينده نزديك ممكن نخواهد بود و اين رژيم موفقيتي به دست نمي آورد. به همين دليل است كه دولت بوش تحقيق درباره توليد نسل جديدي از تسليحات هسته اي براي حمله به سنگرهاي زيرزميني را آغاز كرده است. چون مي خواهد تسليحات هسته اي ديگر كشورها را در زير زمين نابود كند.
پس تعجبي ندارد كه كشورهاي خارج از كلوپ هسته اي با ديدن منافع استراتژيك داشتن توانايي هسته اي براي دشمنانشان، به فكر بازدارندگي استراتژيك براي خودشان بيفتند. البته دراين ميان استثناهايي هم وجود دارد، مثلاً در اواسط دهه 1990 آفريقاي جنوبي اولين كشوري بود كه اجازه داد زرادخانه هسته اي اش تحت نظارت بين المللي نابود شود. ليبي هم سال گذشته تأسيسات هسته اي خود را تسليم كرد.
اگر تلاش ديپلماتيك اروپا شكست بخورد، كشورهاي اروپايي آمريكا را مسئول اين شكست مي دانند. زماني كه شوراي امنيت نمي خواهد تحريم هاي موردنظر آمريكا را عليه ايران اعمال كند، شرايط را براي واشنگتن سخت تر كرده است. آژانس بين المللي انرژي هسته اي هيچ گاه ايران را به تلاش براي دستيابي به سلاح هسته متهم نكرده است. به همين دليل تلاش آمريكا براي ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت تا به حال با شكست رو به رو شده است.
حتي اگر آمريكا موفق شود اروپا را به حمايت از ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت ترغيب كند، بدون شك چين اين درخواست را وتو خواهد كرد. در اين صورت اگر تلاش ديپلماتيك اروپا شكست بخورد، دولت بوش دو راه خواهد داشت: يا اقدام نظامي و يا کنار آمدن با يك ايران هسته اي.
رايس در نشست با روشنفكران فرانسوي در پاريس از اين كه ديد و شنيد كه افكار عمومي اروپا و حتي بسياري از مقامات اروپايي تمايل دارند كه ايران هسته اي را به عنوان يك عامل اجتناب ناپذير بپذيرند، بسيار متعجب شده است.
شكي نيست دولت هاي اروپايي هم مانند آمريكا مخالف ظهور ايران هسته اي هستند. اما بين حمايت از جنگ و يا قبولي ايران هسته اي، گزينه دوم را برمي گزينند. آن دسته از صاحب نظران سياست خارجي فرانسه كه با رايس در پاريس ديدار كرده اند به او گوشزد كرده اند كه به عقيده آنها پاكستان هسته اي از ايران هسته اي به مراتب خطرناك تر است.
البته رايس اين نظر را قبول ندارد و اين تعجبي هم ندارد چون علي رغم تبديل شدن پاكستان به سوپرماركت مخفيانه هسته اي دنيا، اين كشور همچنان متحد آمريكاست. آن منطقي كه موجب شد دنيا هند و پاكستان هسته اي را در سال 1998 بپذيرد، ورود كشورهاي جديد به اين كلوپ را هم خواهد پذيرفت. تا وقتي كشورها به فكر رويارويي با يكديگر باشند، هر تكنولوژي جديد نظامي كه توازن استراتژيك را برهم بزند، رقبا را مجبور مي كند تا به سرعت توانايي معادل با آن به دست آورند. يك قرن پيش تصور مي شد، تانك و هواپيما تنها تجهيزات آمريكايي باقي مي ماند. اكنون سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا هم در ارزيابي هاي خود براي 15سال آينده پيش بيني كرده اند: تعدادي از كشورها به دنبال برنامه هاي هسته اي، شيميايي و بيولوژيك خواهند بود. كشورهاي هسته اي كنوني هم به دنبال بهبود توان و تجهيزات خود خواهند بود.
بنابراين بايد به اين وضعيت عادت كرد.