آفتابنیوز : آفتاب- سرویس بینالملل: کنگره 112 آمریکا با دستاوردهای قابل ملاحظه از سوی جمهوریخواهان در حالی آغاز بهکارکرد که کسب اکثریت مجلس نمایندگان توسط جمهوریخواهان و حضور پر شمار افراد با نفوذ از این حزب، میزان تأثیرپذیری سیاست خارجی دولت اوباما از ترکیب جدید کنگره را به پرسشی پر اهمیت تبدیل کرده است.
با وجود آنکه بسیار گفته میشود که نتایج انتخابات میان دورهای کنگره، اوباما را ناچار به توجه و تمرکز بیشتر بر سیاست خارجی خواهد کرد، برخی دیگر معتقدند که این انتخابات نمیتواند تأثیر چندانی بر سیاست خارجی ایالات متحده داشته باشد و به عبارت دیگر کنگره نمیتواند رئیس جمهور را در سیاست خارجی ملزم به انجام یا منع از اقدام در جهت سیاستی کلان نماید اما از سوی دیگر خود رئیس جمهور نیز در حوزه سیاستهای خارجی با موانع و محدودیتهایی مواجه است.
شاخه اجرایی در آمریکا قدرت اصلی را در حوزه سیاست خارجی در دست دارد و اوباما همچنان فرمانده کل قوا است و منصوبینش در وزارت دفاع، خارجه، خزانهداری و آژانسهای اطلاعاتی عهدهدار مسئولیت میباشند. همچنین با توجه به اینکه مجلس سنا هنوز در دست دموکراتهاست کنگره عملاً نمیتواند رئیس جمهور را وادار به اتخاذ سیاستی نماید که وی تمایل به انجام آن ندارد. هر چند کنگره میتواند در تصویب بودجه، ابتکارات و سیاستهای اوباما در حوزه سیاست خارجی را متأثر سازد اما همین امر نیز مشمول محدودیت تکرار خواهد بود. بنابراین طیف گستردهای از مقولات سیاست خارجی همچنان در کاخ سفید باقی خواهد ماند.
ماهیت برخی معضلات بینالمللی بهگونهای است که حل و فصل آنها غالباً بسیار دشوار است. در واقع حل و فصل مشکلات ریشهدار جهانی از این دست بیشتر به ماهیت آنها باز میگردد تا به موازنه قدرت در کنگره آمریکا. بنابراین نمیتوان انتظار داشت که انتخابات کنگره آمریکا نهایتاً بسترساز اتفاقات بزرگ در سیاست خارجی گردد و به عنوان مثال طالبان پرچم سفید صلح برافرازد یا دولت افغانستان فساد مالی و اداری را کنار گذارد یا ایران را وادار به سازش با غرب نماید. به عبارت دیگر نه کنگره میتواند رئیس جمهور را به گونهای در سیاست خارجی راهبری کند که چنین رخدادهایی حاصل آید و نه اوباما که به نظر میرسد بعد از انتخابات بیشتر بر سیاست خارجی متمرکز خواهد شد توان یا ابزار این کار را خواهد داشت.
با موفقیت جمهوریخواهان در کسب اکثریت در مجلس نمایندگان این احتمال قوت مییابد که در مواردی از سیاست خارجی، نمایندگان بتوانند رئیس جمهور را در شرایط همراهی با خواست خود قرار دهند، از جمله تصویب قوانینی که رئیس جمهور را ملزم به اعمال تحریمهای شدیدتر علیه ایران بهمنظور مهار برنامه هستهای کشور کند بسیار محتمل است.
با این حال همچنان طیف وسیعی از مقولات سیاست خارجی در دست دولت باقی خواهد ماند و کنگره نمیتواند رئیس جمهور را ملزم به انجام یا منع از اقدام در تصمیمی مشخص در حوزه سیاست خارجی نماید و به گفته استفن والت "اگر عدهای تصور میکنند که این انتخابات میتواند احتمال جنگ علیه ایران را افزایش یا هر اندیشه غیر خردمندانه مشابه آن را به بار آورد، بهتر است دوباره تفکر و تأمل کنند" به نظر میرسد حتی با وجود ترکیب جدید کنگره و حضور بیشتر جمهوری خواهان بر کرسیهای مجالس و در مجموع افزایش فشارها، سختتر شدن مواضع و اجماع بیشتر علیه ایران، احتمال کاربست گزینه نظامی علیه ایران همچنان ضعیف باقی بماند. باراک اوباما به دو دلیل عمده از این گزینه اجتناب خواهد داشت:
1) ضعف بنیانهای استدلالی
2) بروز پیامدهای مخرب
در واقع دولت اوباما برای آغاز عملیات نظامی، از ادله محکم و شواهد مؤید اتهامات وارده علیه ایران برخوردار نیست. فقدان پایههای مشروعیت بخش به چنین اقدامی، در وهله اول عقلانی بودن و موفقیتآمیز بودن آن را با ابهامات جدی همراه میکند. به دنبال ضعف مشروعیت موجود در این گزینه، احتمال حمایت افکار عمومی جهان و ایالات متحده و همچنین همراهی متحدین کاهش مییابد.
از سوی دیگر تبعات منفی و پیامدهای نامشخص چنین اقدامی بهمثابه یک عامل قومی بازدارنده عمل میکند. تبعات منفی که میتواند از نارضایتیهای داخلی و خارجی علیه آمریکا گرفته تا تأثیر منفی بر اقتصاد و شکست در انتخابات ریاست جمهوری آتی برای اوباما را شامل شود و همچنین پیامدهای نامشخص که میتواند از چگونگی واکنش و مقابله به مثل ایران تا طیفی از مقولات مرتبط با منافع منطقهای و امنیت ملی آمریکا را دربرگیرد، جملگی از موانع غیر قابل اغماض در اجرایی شدن گزینه حمله نظامی علیه ایران در دولت اوباما حتی در شرایط فشار از سوی کنگره جدید محسوب میشود.
بنابراین باید گفت که دولت اوباما نه از پشتوانه قانونی و نه از حمایت بینالمللی برای آغاز یک جنگ جدید در خاورمیانه برخوردار است. جنگی که میتواند نتایج فاجعهباری هم برای امنیت منطقهای و هم برای اقتصاد جهانی به همراه داشته باشد.
در نگاهی کلی به سیاست آمریکا در قبال ایران در دوره زمامداری اوباما، آشکارا روندی صعودی در افزایش فشارها و تهدیدها قابل مشاهده است. هر چند در ابتدای به قدرت رسیدن اوباما، هم در لحن و هم در عمل، نوعی مصالحهجویی وجود داشت اما به تدریج ادبیات تندتر و اقدامات سختتر علیه ایران قوت بیشتری یافت.
واضح است که در این روند هر دو دولت مؤثر بودند اما پرسش این است که با توجه به اینکه روند فشارها علیه ایران در دوران اوباما به تدریج رو به افزایش بوده است، آیا پیروزی قابل ملاحظه جمهوریخواهان در انتخابات کنگره بر سرعت این روند خواهد افزود؟ به نظر میرسد که اعضاء جمهوریخواه و جنبش تیپارتی راه یافته به کنگره، سرعت روندی را که پیش از انتخابات آغاز شده است، در حالت خوشبینانه حفظ و در حالت واقعبینانه بیشتر خواهند کرد.
در واقع روندی که در زمان همسویی دولت و کنگره و حضور غالب دموکراتها، شیب صعودی را در پیش گرفت، در زمان فتح اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان از سوی جمهوریخواهان برگشتپذیر نمینماید و دو وضعیت باقی ماندن بر روند فعلی و یا سرعت بخشی بدان قابل تصور خواهد بود.