آفتاب(روزنامه جمهوری اسلامی): سخنان فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به مناسبت روز پاسدار در مورد موضوعات مختلف اظهارنظر کرده بود، با واکنشهای وسیعی مواجه شد. از آنجا که موضوع ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مسائل سیاسی مدتهاست که مورد مناقشه است و به یکی از موضوعات مهم و مورد توجه تبدیل شده، لازم است در این زمینه با تکیه بر مبانی و دور از تعصبات گروهی و جناحی نظر داده شود تا کسانی که اهل انجام وظیفه قانونی و شرعی براساس پایبندی به مبانی هستند برای همیشه تکلیف خود را بدانند.
متأسفانه اظهارنظرهائی که درباره موضوع مهم و حساس ورود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مسائل سیاسی میشود، عموماً فاقد استدلالهای مبنائی و جدا کردن موضوعات از همدیگر است. این نقصان، در هر دو طرف وجود دارد و دامنگیر معترضان و مدافعان میشود و به همین دلیل است که این منازعات راه به جائی نمیبرد. برخورد اصولی با این موضوع ایجاب میکند اولاً به مبانی مراجعه شود و ثانیاً در جداسازی موضوعات از همدیگر دقت لازم اعمال گردد.
در مورد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بطور کلی نیروهای مسلح، دو مرجع قابل اتکا وجود دارد که باید از آنها به عنوان مبانی این مبحث نام برد و با اتکا به آنها تکلیف این موضوع را روشن کرد. این دو مرجع عبارتند از قانون اساسی و نقطهنظر بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه در وصیت نامه ایشان.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مبحث دوم از فصل نهم، اصول 143 تا 151 را به "ارتش و سپاه پاسداران" اختصاص داده و محورهای اصلی مربوط به این دو ارگان و نهاد نظامی را بیان کرده است. نکته جالب و قابل توجه و تأمل اینست که در معرفی ارتش و سپاه و بیان وظایف آنها مشابهتهائی در قانون اساسی وجود دارد که نشان دهنده هوش سیاسی بسیار بالای تدوینکنندگان این قانون است، کما اینکه در بیان امور محوری مربوط به نیروهای مسلح نیز ظرافتهائی بکار رفته که همین نکته را تداعی میکند.
اصل 143 قانون اساسی میگوید: "ارتش جمهوری اسلامی ایران، پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی کشور را برعهده دارد"
همانگونه که ملاحظه میشود، تعبیر "پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی کشور" با صراحت به عنوان وظیفه یا وظایف ارتش جمهوری اسلامی ایران در این اصل آمده است. با توجه به همین نکته، اکنون اگر این اصل را در کنار اصل 150 که به بیان وظایف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخته است قرار دهیم به نتیجه روشنی میرسیم. اصل 150 میگوید: "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پا بر جا میماند. حدود وظایف و قلمرو مسئولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسئولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آنها بوسیله قانون تعیین میشود"
همانگونه که ملاحظه میشود، تعبیر "نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن" که در اصل 150 برای بیان وظیفه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آمده، با آنچه در اصل 143 در مورد ارتش جمهوری اسلامی ذکر شده، علیرغم تفاوت در الفاظ، از نظر محتوا هر دو در یک جهت و مسیر قرار دارند. دستاوردهای انقلاب اسلامی عبارتند از "استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی" که عیناً در اصل مربوط به ارتش آمدهاند. آنچه باقی میماند دو تعبیر بظاهر متفاوت "انقلاب اسلامی" و "نظام جمهوری اسلامی" است که دومی محصول و نتیجه اولی است و نگهبانی از هر یک از آنها نگهبانی از آن دیگری نیز هست. اگر به ظرافت تعبیر "این سپاه" که در اصل 150 در مورد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بکار رفته است توجه شود این واقعیت نیز روشن خواهد شد که مقصود اینست که سپاه هم مثل ارتش و سایر نیروهای مسلح یک مجموعه نظامی است و طبعاً مقررات مربوط به آنها نیز همانند است کما اینکه عبارت "در رابطه با وظایف و قلمرو مسئولیت نیروهای مسلح دیگر" که در ادامه آمده همین نکته را تأیید میکند.
آنچه در ذیل اصل 150 آمده که تعیین حدود وظایف و قلمرو مسئولیت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده قانون میگذارد نیز با این تأکید همراه است که باید میان این سپاه و نیروهای مسلح دیگر "همکاری و هماهنگی برادرانه" وجود داشته باشد. طبعاً یکی از نکاتی که از این عبارت فهمیده میشود اینست که میان وظایف این سپاه و نیروهای مسلح دیگر تجانس و مشابهت وجود دارد. بنابر این، میتوان نتیجه گرفت که قانون اساسی جمهوری اسلامی درصدد بیان تفاوت خاصی میان سپاه و ارتش نیست و برای همه نیروهای مسلح، پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی به عنوان وظیفه ذاتی در نظر گرفته شده است.
این نکته نیز روشن است که بیان جداگانه وظایف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اصل 150 به دلیل تازه تأسیس بودن آن بود. تأکید بر ادامه حیات سپاه با عبارت "پا برجا میماند" در همین اصل با این هدف صورت گرفته که برخلاف زمزمههای عدهای که در زمان تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی از عدم ضرورت استمرار حیات سپاه و کمیته سخن به میان میآوردند و میگفتند این نهادها برای کمک به استقرار انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، تأسیس شدهاند و بعد از استقرار دیگر نیازی به وجود آنها نیست، بر لزوم بقاء سپاه تأکید شود.
قانون اساسی جمهوری اسلامی، علاوه بر آنچه در اصول 143 و 150 درباره وظایف ذاتی ارتش و سپاه مقرر نموده، در اصل 147 نیز میدانهائی را برشمرده که نیروهای مسلح میتوانند وارد آنها شوند. متن اصل 147 چنین است: "دولت باید در زمان صلح، از افراد و تجهیزات فنی ارتش در کارهای امدادی، آموزشی، تولیدی و جهادسازندگی با رعایت کامل موازین عدل اسلامی استفاده کند در حدی که به آمادگی رزمی آسیبی وارد نیاید".
روشن است که این اصل با توجه به وجوه مشترک ارتش و سپاه، اختصاصی به ارتش ندارد و مربوط به کلیه نیروهای مسلح است و شامل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز میشود. بنابر این، ورود سپاه به عرصههائی از قبیل محرومیتزدائی که در اظهارات فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آمده و هر کار دیگری که با موارد ذکر شده در اصل 147 قانون اساسی متناسب است بلااشکال میباشد، البته همانطور که در ذیل همین اصل آمده "رعایت کامل موازین عدل اسلامی" لازم است. ضمناً از مفاد این اصل کاملاً استفاده میشود که نیروهای مسلح فقط باید طبق برنامهای که برای آنها در نظر گرفته میشود عمل کنند و اینطور نیست که خود، کارآفرین و کارفرما باشند. منظور از دولت نیز این است که قوه مجریه تصمیم گیرنده در این زمینه است، بلکه تصمیم گیرنده فرمانده کل قواست و علت تصریح عنوان دولت در این اصل اینست که انجام کارهای یاد شده در اصل 147 برعهده قوه مجریه است و منظور اینست که ورود نیروهای مسلح به کارهای عمرانی و تولیدی و سازندگی در چارچوبهای مرتبط با قوه مجریه بلااشکال است و بدیهی است که این اقدامات نباید برای آنها یک شغل اقتصادی محسوب شود.
تا اینجا با توجه به مبنای اول یعنی قانون اساسی، وضعیت بخشی از مسائل مربوط به ورود سپاه به کارهای غیرمرتبط با وظایف ذاتی خود روشن شد. بررسی مبنای دوم و تکلیف مسائل سیاسی را در بخش دوم این مقاله پی خواهیم گرفت.