دیاکو عزیزی- اول نوامبر، روز جهانی گیاهخواری است؛ روزی که بسیاری از دوستداران طبیعت و سلامت آن را بهعنوان نماد مهربانی با زمین و حیوانات گرامی میدارند. اما در پسِ این تصویر سبز و صلحآمیز، واقعیتهایی نهفته است که گاه از دید ما پنهان میماند.
بیتردید گیاهخواری میتواند به کاهش مصرف گوشت و در نتیجه کاهش گازهای گلخانهای، حفظ منابع آبی و بهبود سلامت عمومی کمک کند؛ اما پرسش اینجاست: آیا صرف حذف گوشت از سفرهها بهمعنای نجات زمین است؟ بسیاری از محصولات گیاهی که امروزه جایگزین گوشت شدهاند، خود حاصل کشاورزی صنعتی، مصرف بیرویه آب، استفاده از کود و سموم و تغییر کاربری گسترده زمینها هستند. وقتی برای تولید یک همبرگر گیاهی، مواد اولیه از هزاران کیلومتر فاصله جابهجا میشود، دیگر چندان «سبز» به نظر نمیرسد.
علاوه بر این، بخشی از جنبش گیاهخواری تلاش میکند با تاکید بر تصاویر و روایتهای احساسی، عذابوجدان نسبت به کشتار حیوانات ایجاد کند—رویکردی که گاه بیشتر جنبهٔ تبلیغاتی و احساسی دارد تا تبیینی علمی و راهبردی. این تاکتیک میتواند دو نتیجهٔ متضاد داشته باشد: برخی را به تغییر رفتار واقعی وادارد، و بعضی دیگر را تنها عاصی یا دورتر کند؛ زیرا احساس گناهِ تحمیلی بدون ارائهٔ راههای عملی و قابلدسترس برای تغییر، معمولاً پایدار نیست.
از سوی دیگر، جنبش در برخی جوامع بهویژه در قالب سبک زندگی لوکس و تبلیغات تجاری از فلسفهٔ اصلی خود فاصله گرفته است. در حالی که ریشهٔ این جنبش در احترام به طبیعت و سادگی زیست است، امروز در ویترین فروشگاهها و شبکههای اجتماعی بیشتر شبیه یک برند پرزرقوبرق دیده میشود.
شاید زمان آن رسیده که بهجای «شعارِ گیاهخواری» یا «ایجاد عذابوجدان»، از «رفتارِ مسئولانهٔ غذایی» سخن بگوییم؛ یعنی کاهش اسراف، حمایت از کشاورزی بومی و کوچک، انتخاب محصولاتی با ردپای محیطزیستی کمتر، و فرهنگسازی مبتنی بر اطلاعات دقیق و سیاستگذاریهای ساختاری. نجات زمین از بشقاب آغاز میشود، اما نه با افراط و تحمیل احساس گناه، بلکه با تعادل، خرد و فراهم کردن گزینههای واقعی و در دسترس برای همه.