آفتابنیوز : از نگاه شما منشاء و خاستگاه قوانین بین المللی چیست؟ اساس قوانین بین المللی معاصر، منشور سازمان ملل است که به صورتی آشکار تهدید یا استفاده از نیروی نظامی را به استثنای دو مورد ممنوع می شمارد. این دو مورد مستثنی شده عبارتند از: 1) مجوز شورای امنیت 2) دفاع از خود در برابر «حمله مسلحانه». بدیهی است که در اینجا دامنه به کارگیری نیروی نظامی بسیار محدود و مضیق است. در شرایط حاضر نه مورد (1) و نه مورد (2) محقق نشده است. این تنها باور من نیست. به این تناقض توجه کنید که قانونگذاران همواره درصدد یافتن راه هایی هوشمندانه برای دور زدن این موارد هستند. برای مثال، مایکل گلنون، استاد حقوق بین الملل در دانشکده حقوق و دیپلماسی دانشگاه تافتس معتقد است که ایالات متحده همواره قوانین بین المللی را نقض می کند، با این وجود وی بر این باور است که واشنگتن حق دارد که این قوانین را نقض کند چرا که فضای پیرامونی «ملتهب» است و ایالات متحده نباید در تکیه به نیروی نظامی خود را دچار محدودیت هایی چون منشور سازمان ملل و یا قوانین بین الملل کند.
آیا ایالات متحده با توجه به قوانین و عرف جاری بین الملل، حق قانونی برای نبرد با عراق را دارا بود؟ قطعا خیر. این جنگ، نبردی تهاجمی و کاملا ناقض قوانین بین الملل بود. شما می توانید انبوهی از توجیهات برای این موضوع بیابید، اما واقعیت این است که برای هر چیزی می توان بهانه ای یافت. در شرایط فعلی، در بریتانیا بحران عظیمی آغاز شده و ادامه دارد، چرا که انتشار اطلاعات و شواهد جدید نشان می دهد که مشاور قانونی دولت آقای بلر به او هشدار داده بود که این جنگ «غیرقانونی» است، اما وی در نهایت تحت فشارهای وارد آمده مجبور به عقب نشینی از ایده خود و یافتن دستاویزی برای توجیه این نبرد شد. به هر حال باید توجه داشت که.
اگر توجیهات آمریکا برای جنگ عراق را «قانونی» در نظر بگیرید، تصور می کنید چه عوامل موثری دیگری باعث شد تا این جنگ آغاز شود؟ این عوامل چه تاثیری بر آن «توجیهات قانونی» داشته اند؟ هیچ توجیه قانونی وجود ندارد، بنابراین اصل سؤال شما منتفی است. اما به هر حال چند دلیل و علت اصلی برای این جنگ وجود دارد؛ دلایلی کاملا آشکار: عراق دارای دومین ذخایر بزرگ نفت در جهان است و آمریکا می خواهد مطمئن شود که هیچ کس دیگر کنترل آنها را در دست نگیرد – با توجه به اینکه روسیه و فرانسه تا پیش از شروع جنگ عملا کنترل ذخایر نفتی عراق را در دست داشتند -، ایالات متحده هم اکنون در تلاش برای شکل دهی به یک دولت دست نشانده است که هر چند «اقتداری نمادین» دارد اما با توجه به حضور پررنگ دیپلماتیک آمریکا در عراق، انبوه پایگاه های نظامی و توان این کشور برای حصول اطمینان از تبعیت این دولت از خواسته های واشنگتن، ایالات متحده در عمل کنترل مخازن عظیم انرژی در خلیج فارس را در دست خواهد داشت.
از سوی دیگر، با توجه به نبرد افغانستان، ایالات متحده اکنون دارای پایگاه های متعددی در افغانستان، ازبکستان و سایر کشورهای آسیای مرکزی است. دولت ازبکستان اعلام کرده است که قرار است به آمریکا مجوز احداث پایگاه دائمی بدهد. تمامی این موارد را باید در متن بازی بزرگ و پیچیده قدرتها در جهان بر سر کنترل منابع انرژی جهان تحلیل کرد. مناقشه فعلی در سیاست بین الملل بر سر مسیر خطوط لوله و کنترل آنهاست. این موضوع از دوران پس از جنگ جهانی دوم اهمیت به سزایی داشته است. اعمال قدرت و سلطه بر جهان تا حد بسیار زیادی مبتنی بر نحوه کنترل این منابع است.
دلیل دیگر برای حمله به عراق را باید در استراتژی امنیت ملی دولت بوش یافت. بوش باید کاری می کرد تا مردم آمریکا استراتژی وی را جدی بگیرند. او می توانست با به کارگیری نیروهای نظامی اندک به کنگوی شرقی رفته و قتل عام مردم بی گناه در این منطقه را متوقف کند. اما تصور میکنید این موضوع چه نفعی عاید او می کرد؟ او می خواست در جایی خود را درگیر کند که پاداشی چشمگیر هم در مقابل دریافت کند.
آیا به باور شما ایالات متحده «حقی اخلاقی» برای آغاز جنگ با عراق داشت؟ این «حق اخلاقی» تا چه حد بر عرف و قوانین بین الملل تاثیرگذار است؟ ایالات متحده به همان میزان برای نبرد با عراق «حق اخلاقی» داشت که عراق حق داشت به خاطر ظلم اسرائیل نسبت به فلسطینیان به این رژیم حمله کند. هیچ حق اخلاقی نمی تواند استفاده از نیروی نظامی برای دخالت در امور دیگران توجیه کند. اگر شهروندان عراقی از ایالات متحده خواسته بودند که در امور این کشور دخالت کند، شاید اوضاع متفاوت بود. برای مثال در آفریقای جنوبی، مردم این کشور خواستار رها شدن از شر رژیم آپارتاید بودند، اگر مردم این کشور از غرب می خواستند که به کشورشان حمله کند، آنگاه شاید می توانستیم بگوییم که «حقی اخلاقی» وجود دارد. اما واقعیت خلاف این فرضیات است. دولت ها اصولا دارای اهداف اخلاقی نیستند. بلکه این انسان ها هستند که حق اخلاقی دارند. نوع بشر را می توان «عامل اخلاقی» دانست. ما کاری را انجام می دهیم، چرا که تصور می کنیم این اقدام «درست» یا «غلط» است. دولت ها فقط نهادهایی بزرگ و قدرتمند هستند که برای ارضای منافع مراکز داخلی قدرت عمل می کنند. آنها هر چند گاه از «درست» و «غلط» صحبت می کنند، اما این مفاهیم برای آنان عملا هیچ ارزشی ندارد.
جنگ عراق چه عواقب و اثراتی بر قوانین بین المللی داشته است؟ دولت آمریکا امیدوار بود که این جنگ همان اثرات مورد نظر کسینجر را بر جای بگذارد و به عبارت بهتر بقایای قوانین بین المللی را درهم شکسته، مفهوم دولت های مستقل را نابود کرده و به ایالات متحده مجوز استفاده از نیروی نظامی را بدون هیچ توجیه معتبر یا کسب مجوز، تنها با هدف تعقیب و ارضای منافع داخلی خود اعطا کند. اما همانگونه که کسینجر اشاره کرده است این «حق» نباید هرگز تبدیل با یک «اصل جهانی» شده و باید تنها منحصر به ایالات متحده گردد. این همان موضوعی است که قطعا هیتلر هم موافق آن بود.
آیا عراق یک مورد منحصر به فرد است یا اولین مورد از انبوه اهدافی است که ایالات متحده قصد دارد در لوای «قوانین جدید بین الملل» تعقیب کند؟ من پیشتر باور داشتم که ایالات متحده ممکن است به نواحی آند و یا برخی از کشورها و مناطق در خاورمیانه حمله کند، اما این موضوع هنوز روی نداده است و دلیل آن را هم باید در شکست مفتضحانه «اشغال گری» دانست. این شکست مفتضحانه واقعا حیرت آور است، در حالی که پیش از این تصور می شد یکی از «ساده ترین» و «سهل الوصول ترین» موارد اشغال در تاریخ را شاهد خواهیم بود. این اشغال به تحریم هایی که یک کشور را به سمت نابودی برده بود خاتمه داده و دیکتاتوری را که مردمانش در صورت عدم وجود این تحریم ها بسیار زودتر سرنگون می کردند،از قدرت ساقط کرد. مردمان عراق توانایی سرنگون کردن صدام حسین را بدون حمایت معقول و منطقی از «مقاومت نظامی» خود نداشتند. ایالات متحده دارای این مزیت منحصر به فرد است که به انبوهی از منابع دسترسی دارد. شاید به همین دلیل بود که به نظر می رسید امکان شکست «اشغال» وجود ندارد. اما اکنون مواجهه با واقعیت شکست «اشغال» واقعا تکان دهنده است. من مدتی پیش با یکی از مسؤولان مجرب و بلندپایه یکی از NGOهای حاضر در بغداد که سابقه حضور در بسیاری از نقاط بحران زده جهان را نیز دارا بود، صحبت کردم. او می گفت هرگز چنین معجون منحوسی از «بی اطلاعی، خشونت و عدم تطابق پذیری» را مشاهده نکرده است. او و همکارانش حتی توانایی انجام کوچکترین فعالیتی را در عراق نداشتند. حاصل چنین شرایطی چند پاره شدن و تشدید شرایط وخیم در عراق است. شرایطی که احتمال اقدامات مشابه از سوی ایالات متحده را دور از ذهن می نمایاند.