آفتابنیوز : آفتاب- محمد مهاجری در خبر نوشت: کسی پارچهای را به مغازه خیاطی برد و از خیاط خواست برایش کت و شلوار بدوزد. پارچه را که روی میز گذاشت، با لحن تند و عصبانی خطاب به خیاط گفت: «هفته دیگه نیام بگی سوزنم شکست، چرخم خراب شد، حالم خوب نبود، برق نداشتیم و ... اصلاً فلان فلان شده پارچهام را بده نمیخوام برام کت و شلوار بدوزی.»
کسانی که حرفهای دیروز وزیر علوم را درباره کرسیهای آزاداندیشی شنیدهاند لابد آن را مصداق حکایت بالا یافتهاند. هنوز نه به دار است و نه به بار است، جناب وزیر خط و نشان میکشد که کرسی آزاداندیشی جای عناد با نظام نیست، معاندان نباید به اینگونه محافل راه پیدا کنند، مقررات انضباطی را قاطعانه اجرا میکنیم و ...
آقای وزیر که ظاهراً دوست ندارد این کرسیها _با وجود تاکید رهبر معظم انقلاب_ راه بیفتد و مخالفت صریح با آن را هم در حد خود نمیداند، با تهدیدهای غلاظ و شداد برخورد میکند که هیچ رئیس دانشگاهی جرات برگزاری چنین کرسیهایی را نکند. رئیس دانشگاهی که سرش درد نمیکند، چرا دستمال ببندد؟
آقای دکتر دانشجو تصور میکند، بزرگان نظام که از تاخیر یکی دو ساله برگزاری کرسیهای آزاداندیشی صریحاً ابراز نگرانی و گلایه کردهاند، نمیدانند هزینههای این کار چیست و چقدر است. قطعاً بزرگان به این موضوع، واقفتر از وزیر علوم هستند، اما هزینههای آن را در برابر منافع و برکاتش قابل اعتنا نمیدانند.
اینکه کرسیهای آزاد اندیشی ممکن است مورد سوءاستفاده قرار گیرد تردیدبردار نیست اما کدام آدم عاقلی، هوای پاک را بر خود حرام میکند، از ترس اینکه مبادا قدری گرد و غبار او را بیازارد؟
شاید جناب وزیر از اینکه در کرسیهای آزاداندیشی به نگرشها و عملکردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی دولت دهم و البته شخص ایشان نقدهای اساسی وارد شود نگران است و آن را عناد با نظام میداند. این نگرانی کاملاً قابل فهم است و آقای دکتر دانشجو حق دارد در برابر آن بایستد و با ابزار «برخورد انضباطی» با هر تفکر منتقدی مبارزه کند.
حتی اگر این فرض را هم قبول نکنیم و چنین بپنداریم که وزیر محترم علوم واقعا دغدغه عناد با نظام را دارد، کارش، خودکشی از ترس مرگ است نیست؟