آفتابنیوز : حريري در ميان مردمان اين سرزمين، فراتر از يك سياستمدار زيرك ميلياردر خود ساخته اي بود كه در اوج دوران جنگ هاي داخلي ثروت انبوه خود را كه از مقاطعه كاري و اجراي پروژه هاي عمراني در عربستان سعودي گرد آورده بود، صرف ياري رساندن به آوارگاني مي كرد كه هرگز نه نامشان را مي پرسيد و نه مذهبشان را چرا كه بر اين باور بود هر انساني، فارغ از باورهاي مذهبي و سياسي، به حكم انسان بودن حق زيستن و برخورداري از حداقل هاي لازم براي تداوم حيات خود را دارد.
بنيادهاي خيريه متعددي كه حريري در دوران جنگ داخلي بنا نهاد، امروز هم چنان به فعاليت هاي عام المنفعه خود ادامه مي دهند، حتي اگر در جنگ و آوارگي جز خاطره اي تيره و تار، نشان ديگري باقي نمانده باشد.
حضور حريري در صحنه سياسي لبنان به سال 1992 بازمي گردد. سالي كه براي نخستين بار، پس از پايان جنگ داخلي و امضاي موافقتنامه 1989 قرار بود براساس راهكار جديد، نخست وزير لبنان انتخاب شود. در توافق 1989 پيش بيني شده بود كه مناصب سياسي ميان مذاهب مختلف براساس تركيب جمعيتي آنان تقسيم شود. بدين ترتيب رياست جمهوري در اختيار مسيحيان قرار گرفته بود، نخست وزيري به مسلمانان سني داده شده و رياست مجلس به شيعيان مي رسيد. ميلياردر لبناني كه نشريه فوربس در سال 2003 ثروت او را بالغ بر 8/3 ميليارد دلار تخمين مي زد، در نخستين حضور جدي خود در عرصه سياسي موفق شد عنوان نخست وزيري را از رقباي نيرومندتر خود بربايد. حريري در طي دوره نخست حضور خود دراين پست كه تا سال 1998 به طول انجاميد، بازسازي اقتصاد بحران زده و فروافتاده لبنان از يك سو و حذف بوروكراسي دست و پاگير دولتي از سوي ديگر را هدف نخست خود و دولتش اعلام كرده بود.
مبارزه پيگير او در اين راه، هرچند باعث شد مردمان لبنان او را «معمار اقتصاد نوين» خود بدانند اما دشمنان بسياري براي او ايجاد كرد. سيستم فاسد حاكم بر دستگاه هاي دولتي لبنان، مانند بسياري از كشورهاي ديگر باعث شده بود تا بسياري از قبل آن منتفع گردند و قطع اين ريسمان انتفاع و قطع انحصارها و امتيازات پيشين خشم آنها را برانگيزد. حريري اما بي واهمه از اين مخالفت ها روندي را آغاز كرد كه در نهايت به اصلاحات اقتصادي گسترده در لبنان منتهي گرديد.
رفيق حريري اما اصلاحات خود را تنها در جنبه اقتصادي محدود نمي دانست. او كه درگيري هاي خونبار قومي و مذهبي را عامل بدبختي و فلاكت هموطنانش مي دانست بر تقويت اقوام و مذاهب بيش از هر چيز تكيه داشت و همين رويكرد بود كه باعث شد به مخالفت با حضور پررنگ سياسي و نظامي سوريه دراين كشور بپردازد. حريري بر اين باور بود كه حضور سوري ها علي رغم كمك هاي بسياري كه در دوران اشغال جنوب لبنان توسط اشغالگران داشته اند، درنهايت به نفع شهروندان لبناني نيست چرا كه حضور پررنگ سوريه در لبنان باعث مي شود سياستمداران لبناني بيش از آن چشم به درون و حمايت مردم داشته باشند، دل نگران جلب رضايت دولتي بيگانه باشند كه الزاماً نبايد منافعش با منافع لبنان در يك راستا باشد.
چنين رويكردي باعث شد تا نزاعي دائمي و جدي ميان حريري و اميل لحود، رئيس جمهور مسيحي لبنان درگيرد. لحود كه از حمايت همه جانبه سوريه بهره مي گرفت به اين باور رسيده بود كه حضور حريري مخالف سوريه در رأس دولت لبنان، منافع او را به شدت دچار تهديد مي كند. اختلاف ميان دو سياستمدار ارشد لبناني به تدريج از پرده بيرون افتاده و هر دو طرف لب به انتقاد صريح از يكديگر گشودند. اوج اختلاف ميان حريري و لحود در فاصله سال هاي 1997 و 98 آشكار شد، زماني كه هر دو به صراحت در نشريات لبناني از يكديگر انتقاد مي كردند و هر يك ديگري را باعث ناكامي هاي اقتصادي و سياسي مي دانستند.
دومين دور حضور حريري در پست نخست وزيري به سال 2000 ميلادي بازمي گردد. سياستمدار سني لبنان، اين بار با درس گرفتن از آنچه كه در نهايت به دوري دو ساله او از عرصه سياست انجاميده بود، قصد داشت اصلاحات سياسي و اقتصادي مد نظر خود را با عمقي بيشتر پيگيري كند. خروج رژيم صهيونيستي از جنوب لبنان و شكست نظاميان اشغالگر در برابر مبارزان حزب الله هم اوضاع را براي نخست وزير مساعدتر مي كرد تا فارغ از دغدغه هاي گذشته به اعمال سياست هاي خود بپردازد.
حريري در دور دوم حضور خود توانسته بود چهره يك سياستمدار منطقي و عقل گرا از خود به نمايش بگذارد به نحوي كه حتي دولتمردان ارشد غربي را هم كه معمولاً ترجيح مي دادند در قبال لبنان رويكردي خصمانه داشته باشند به مذاكره با خود وادار كند.
به قدرت رسيدن شيراك، يار ديرين حريري نيز در اين ميان باعث دلگرمي هرچه بيشتر نخست وزير مي شد.
شيراك مي توانست پل ورود حريري به دنيايي باشد كه بسياري از حوادث منطقه در تعاملات آن رقم مي خورد. شيراك اما تنها پل ارتباطي حريري با غرب نبود. نخست وزير لبنان در سال 2002 به ديدار جورج بوش رئيس جمهوري ايالات متحده دعوت شد، ديداري كه در جريان آن تلاش كرد تا سياستمدار آمريكايي را قانع كند با نگاهي ديگر و رويكردي واقع بينانه تر به حوادث لبنان بنگرد، نگاهي فراتر از القائات لابي صهيونيستي. حاصل اين ديدار هرچه كه بود، بوش و تيم رياست جمهوري وي هرچند هرگز از ادبيات خشن خود عليه مبارزان حزب الله فاصله نگرفتند اما از اعمال فشار بر دولت اين كشور كاستند.
درگيري مجدد حريري و لحود، رئيس جمهوري كه به تدريج روياي حضور مادام العمر بر مسند قدرت را در ذهن مي پروراند، به زماني بازمي گردد كه لحود با اعمال فشار بر پارلمان خواستار تهديد دوران رياست جمهوري خود و اصلاح قانون شده بود. اقدام لحود با اعتراض جامعه جهاني رو به رو شد و شوراي امنيت قطعنامه اي را در رد اين روند صادر كرد. حريري كه مي دانست حضور مجدد لحود به معناي تداوم حضور پررنگ سوريه و سياستمداران مورد حمايت اين كشور است، بناي مخالفت گذاشت و به رئيس جمهوري هشدار داد كه تغيير قانون به نفع شخص، نه در شأن او است و نه به اصلاح ملت لبنان. لحود، اما مست از روياي رياست جمهوري مادام العمر، سرانجام موفق شد تا حضور خود در كاخ رياست جمهوري را علي رغم مخالفت داخلي و خارجي بار ديگر تمديد كند. حامي رئيس جمهوري مسيحي لبنان، اين بار هم سوريه بود. سوري ها كه لبنان را «حيات خلوت» خود مي دانند، حاضر نبودند حضور سياستمداري همراستا با خود را به كار گذاشته و ريسك به قدرت رسيدن چهره اي جديد با گرايشي ناشناخته را بپذيرند.
حريري پس از تمديد رياست جمهوري لحود، ديگر توان تحمل اوضاع را نداشت پس در اكتبر سال گذشته ميلادي رسماً استعفاي خود را تقديم رئيس جمهوري كرد كه حتي در ظاهر هم نمي توانست شادي خود را از حذف رقيب جدي اش پنهان كند.
ترك پست نخست وزيري، اما به معناي پايان حيات سياسي حريري نبود. احزاب مخالف دولت در پارلمان، با تلاش بسيار او را متقاعد به بازگشت مجدد به صحنه سياسي كردند. رفيق حريري بار ديگر به ميدان بازگشت، اين بار در چهره رهبر مخالفان و به صراحت از حضور نظامي سوريه در خاك لبنان انتقاد كرد. او كه خود را براي انتخابات ارديبهشت (مي) سال آينده آماده مي كرد براين باور بود كه با آگاه كردن مردم نسبت به لزوم تشكيل دولتي مستقل و «لبناني» مي تواند در مجلس با بهره گيري از ابزارهاي قانوني نه تنها جلو سوءاستفاده از قوانين و يا اعمال فشار بر مجلس را بگيرد بلكه نفوذ بيگانگان را هم كاهش دهد، جدي تر از پيش زبان به انتقاد از لحود گشود.
حضور حريري در پارلمان لبنان قطعاً مي توانست فضا را براي فعاليت لحود بيش از پيش كاهش دهد. رئيس جمهور لبنان، شايد بسيار خوش شانس بود كه حادثه اي تروريستي كه هيچ گروهي مسؤوليت آن را برعهده نگرفته است جدي ترين مخالف او را از ميان برد.
ترور حريري، پرسشي جدي و فراروي بيگانه قرار داده است: طراحان و عاملان اين حادثه تروريستي چه افراد يا گروه هايي هستند؟
در مرحله نخست انگشت اتهام بسياري به سوي اميل لحود نشانه مي رود. رئيس جمهوري لبنان، اما علي رغم اختلافات بسيار و عميق با نخست وزير سابق خود، بسيار زيرك تر از آن است كه با طراحي ترور او، خطر شعله ور شدن جنگي داخلي و خونبار را بپذيرد. ميزان محبوبيت و نفوذ حريري در ميان شهروندان لبناني به ويژه سنيان لبنان آنچنان بوده و هست كه چنين اقدامي حاصلي جز حذف هميشگي لحود از صحنه سياسي لبنان در بر نخواهد داشت. از سوي ديگر در شرايطي كه دولت لبنان براي حفظ امنيت خود هم چنان نيازمند حضور نظاميان سوري است، طراحي چنين حمله تروريستي، با چنين دقت و ابعاد گسترده اي از سوي گروه هاي داخلي، درون يا بيرون دولت، غيرممكن به نظر مي رسد. تحليلگران سياسي جهان از همان بدو انتشار خبر براين باورند كه عاملان اين حادثه را نه در ميان لبناني ها كه مدعيان آژانس هاي امنيتي و سرويس هاي اطلاعاتي كارآمد جهان بايد جست. لحود شايد با حذف حريري روزهاي راحت تري را بيش رو داشته باشد، اما نمي تواند عامل انجام اين حمله تروريستي باشد.
سوريه به عنوان دومين عامل ترور حريري، از سوي بسياري از تحليلگران غربي درنظر گرفته مي شود. اشتراكات فرهنگي و اجتماعي سوريه و لبنان و نزديكي مردمان اين دو كشور به حدي است كه حتي نخست وزير سابق لبنان هم هرگز منكر آن نمي شد. حريري در حالي كه خواهان خروج نظاميان سودي از لبنان مي شد بارها بر اشتراكات فرهنگي، قومي و تاريخي دو كشور تأكيد مي كرد. دولت بشاراسد نيز هرگز حاضر به پذيرش ريسك چنين اقدامي نيست. بشار جوان كه هم اكنون به شدت تحت فشار ايالات متحده قرار دارد تا به روند صلح خاورميانه بپيوندد، ترجيح مي دهد از هر اقدامي كه به تشديد فشارها وخامت موضع اين كشور منتهي مي شود خودداري كند، ضمن اينكه حريري در كوتاه مدت نمي توانست منافع سوريه را دچار تهديدي جدي كند.
اسرائيل، از سوي برخي تحليلگران مستقل غربي و غالب تحليلگران منطقه به عنوان متهم اصلي معرفي شده است.
سابقه اقدامات تروريستي اين رژيم در قتل عام رهبران سياسي، حتي رهبران سياسي و مبارز لبناني از يك سو به همراه توانايي سازمان اطلاعات اين كشور «موساد» از سوي ديگر باعث مي شود تا اين كشور به عنوان متهمي با توانايي لازم جهت هدايت و اجراي اين حادثه تروريستي تلقي شود. شرايط ويژه منطقه و افزايش فشار ايالات متحده بر هر دو كشور لبنان و سوريه نيز در اين ميان مي تواند اوضاع را به نفع اسرائيل رقم بزند. رژيم صهيونيستي قطعاً در صورتي كه سوريه يا شخص لحود به عنوان عامل اصلي ترور حريري معرفي شوند، سود فراواني را نصيب خود خواهد كرد. اگر افكارعمومي لحود را به عنوان قاتل حريري باور كنند، جنگ داخلي و يا تشديد اختلافات به طور جدي باعث مي شود لبنان تضعيف شود. لبنان تضعيف شده بدين ترتيب نه مي تواند برسر راه صلح خاورميانه مشكلي ايجاد كند و نه تاب تحمل فشار آمريكا براي پيوستن به روند صلح را دارد.
سوريه نيز در صورتي كه به عنوان عامل طراح و اجراگر سناريوي ترور حريري معرفي شود، رژيم صهيونيستي بازهم منافع بسياري را نصيب خود خواهد كرد. شكستن اتحاد سياسي ميان لبنان و سوريه براي بيرون راندن رژيم صهيونيستي از مناطق مورد مناقشه از يك سو، اعمال فشار بيشتر از سوي ايالات متحده بر هر دو كشور و به طور خاص تحت فشار قراردادن هرچه بيشتر دولت اسد جوان و در نهايت ايجاد خصومت ميان دو كشور مسلمان همسايه و مخالف رژيم صهيونيستي و تضعيف اردوگاه مخالفان روند مذاكرات صلح از جمله مواردي است كه مي تواند منافع صهيونيست ها را محقق سازد. از سوي ديگر هر نوع درگيري احتمالي ميان دو كشور، در شرايطي كه موازنه قواي نظامي كاملاً به سود سوريه است، مي تواند باعث شود ايالات متحده يا ساير همراهان اين كشور به نفع لبنان كه اكثريت آن با شهروندان مسيحي است، وارد عمل شده و نوعي رودررويي مستقيم با سوريه شكل گيرد. اين رودررويي مستقيم نيز مي تواند به بهترين نحو منافع رژيم صهيونيستي را محقق كند. بدين ترتيب شايد بتوان رژيم صهيونيستي را به عنوان تنها متهمي كه داراي توان و ابزار لازم براي سازماندهي و اجراي عمليات ترور نخست وزير لبنان بوده و همزمان از اين حادثه منافع بسياري نيز براي خود متصور است، در نظر گرفت. سابقه اقدامات غيرانساني اين رژيم در ترور و به شهادت رساندن مخالفان نشان مي دهد كه سران آن براي رسيدن به اهداف شوم خود از هيچ جنايتي ابايي ندارند.
ترور حريري در چنين شرايطي پيش از آنكه ناشي از رقابت هاي سياسي درون مرزي يا برون مرزي باشد، بخشي از طرح شومي است كه خواهان پايان بخشيدن به خيزش مردمي فلسطين عليه رژيم صهيونيستي و تحميل طرح نقشه راه يا در واقع سازش با رژيم صهيونيستي است.