آفتابنیوز : آفتاب- میثم غلامپور: ساعتهای پایانی روز عید فطر سال ۱۳۸۲ بود که آیتالله محمدصادق خلخالی آخرین نفسهای عمر ۷۷ سالهاش را کشید و از دنیا رفت. آن سال عید فطر روز چهارشنبه بود و خیلی از نشریات هم پنجشنبه منتشر نشدند تا بیشترین حجم بازتاب این اتفاق در روزنامهها به هفته بعد از آن بیافتد.
میزان و نحوه بازتابها البته به شدت متفاوت بود. برخلاف روزنامههایی مثل ایران و اطلاعات که تنها به ذکر اخبار مربوط به فوت و به خاکسپاری و مراسم یادبود آیتالله و پیامهای تسلیت اکتفا کردند، در بعضی دیگر از روزنامهها بازتاب این خبر قابل ملاحظهتر بود.
روزنامه اعتماد روز شنبه هشتم آذرماه عکس بزرگی از آیتالله خلخالی را بدون عمامه در نیمصفحه نخست خود کار کرد و در کنار آن گروه سیاسی این روزنامه ترجیح داد بخشهایی از آخرین مصاحبه اعتماد با آیتالله در بهمن ۸۱ را حالا به مناسبت درگذشت او، بار دیگر چاپ کند. تیتر «من هنوز همان خلخالی هستم» که برای این مطلب انتخاب شد هم تیتر همان مصاحبه بود.
در بخشهایی از برگزیده مصاحبه خلخالی که اعتماد پس از درگذشت او دوباره آن را چاپ کرد، آمده: «... چرا من نمیتوانم با همه سوابقم اکنون خوب ابراز وجود کنم؟ چرا به گوشهای از قم خزیدهام؟ به این علت که دارم میبینم که یک عده تازه کار هستند که وارد کار و عمل شدهاند در حالی که سابقا عملی (مبارزهای) از آنها سر نزده است. علت این امر سادهلوحی اینها (یاران انقلاب) و زرنگی آنها (فرصتطلبان) است، هنگامی که این دو تا (سادهلوحی یاران انقلاب و زرنگی فرصتطلبان) با هم قاطی شود، همین از داخلش درمیآید که اکنون میبینید... ما میخواهیم انقلاب همیشه تازه بماند و از کهنگی درآید، نگذاریم انقلاب منحرف شود... باید به این نکته اشاره شود که ممکن است گذر سالها و اتفاق صدها حادثه انسان را عوض کند. اما من از اساس آن کارهایی که اول انقلاب انجام دادهام، راضی هستم. حتی در فرعیات هم تجدیدنظر نکردهام. به طور مثال قضیه هویدا و حکم وی را مطرح میکنم. امروز و دیروز فرقی نمیکند...»
روایت فرزند از پدر روزنامه کیهان پس از فوت شیخ صادق خلخالی در روز پنجشنبه سیزدهم آذرماه به بهانه هفتمین روز درگذشت او گفتوگویی اختصاصی با محمد، فرزند آیتالله ترتیب داد. در این گفتوگو محمد صادقی (خلخالی) از محاکمات پدر گفت: «او در طول تصدی مسئولیت حاکم شرع از جانب امام، هیچ کس را به صورت مخفی محاکمه نکرد. تمام محاکمات ایشان علنی بود و پروندههای آن نیز موجود است. آیتالله خلخالی اصرار داشت تا در دادگاه متهمینی که مجرم بودن آنان از نظر همگان روشن بود، تمامی شهود و مدارک لازم برای رسیدن به حکم عادلانه وجود داشته باشد... وی به دلیل «توصیهناپذیری» در دوران تصدی سمت حاکم شرع در خصوص برخی متهمان دادگاهها، بسیاری از دوستان خود را از دست داد. آیتالله خلخالی حتی در محاکمه کسانی که قبلا از سوی وجدان عمومی جامعه محکوم شده بودند و مردم به هیچ روی حاضر نبودند آنان یک روز بیشتر زنده بمانند، جانب عدالت را فروگذار نمیکرد و این امر بعضا اعتراض خانوادههای شهیدان را نسبت به تاخیر در حکم اعدام کسانی که فرزندان آنان را به شهادت رساندهاند، برمیانگیخت... ایشان معتقد بود که اگر بنا بود ملاک ما برای ارزیابی صحت تصمیمات و اقداماتمان، داوری رادیوهای بیگانه و گروهکهای ضدانقلاب باشد، اساسا دلیلی نداشت که انقلاب کنیم...» در این گفتوگو همچنین محمد خلخالی به مقام علمی پدر پرداخت و در کنار اشاره به مباحثه علمی او با کسانی مثل شهید سیدمصطفی خمینی، آیتالله فاضل لنکرانی و استاد جلالالدین آشتیانی گفت: «... سالها پس از این موضوع، حضرت امام وی را به سمتی منصوب کردند که لازمه آن اجتهاد است. به علاوه، مطالعات فقهی و علمی ایشان تا روزهای پایانی عمرشان ادامه داشت و آثار منتشر شدهاش عمق این مطالعات را نشان میدهد.»
آخرین صحبتهای محمد خلخالی هم درباره خصوصیات اخلاقی پدر بود: «... ایشان در دوران تبعید سعی در جذب همه مردم حتی ماموران ساواک داشت و با اخلاق حمیده خود توانست دوستی برخی از آنان را جلب کند که تا پس از پیروزی انقلاب هم ادامه یافت... هرگاه برای دیدار ایشان به تبعیدگاههای مختلفی که در آن بود میرفتم و با او در اماکن عمومی قدم میزدم جلوههای متفاوت و متعددی از علاقه و احترام عامه مردم نسبت به ایشان را میدیدم... در سالهای اول انقلاب تدبیری اندیشیده شده بود که به محافظین شخصیتهای انقلاب ـ که انصافا بضاعتی هم نداشتند ـ زمین تعلق بگیرد و یکی از محافظین حاج آقا هم رفته بود و ثبت نام کرده بود. ایشان به محض اطلاع آن فرد را خواستند و به او گفتند: فورا برو و درخواستت را پس بگیر، هر وقت من صاحب زمین شدم تو هم برو بگیر...»
اما در میان خبرهای کیهان درباره فوت آیتالله خلخالی صحبتهای اسدالله کیانارثی، داماد آیتالله و نماینده فریدونشهر و فریدن، در صحن مجلس جلب توجه میکند. کیانارثی در میان صحبتهایش از دلسوزیهای مهدی کروبی تقدیر کرد: «کسی که در طول مدت بیش از یک دهه هیچگاه از حال خلخالی غفلت نکرد و از این خسته تن با نشاط و روح یادآوری میکرد، غیر از سنگ صبور انقلاب حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین کروبی [رییس مجلس وقت] که در تمام حالات از آن مبارز خستگیناپذیر دلسوزی میکرد، نبود...» و البته از برخی هم گلایه داشت: «هنوز چند ساعتی از تدفین آیتالله خلخالی نگذشته بود، کسی که علاقهمند نبود از کاروان جوزدگان عقب بماند با رسانه اجنبی مصاحبه میکند و میگوید که کارهای خلخالی مسوولش خود اوست و کسی که او را نصب کرده است. عجیب است که چرا که زیر این سقف و در همین جایگاه شاهد بودیم شهید بزرگوار مبارز بینالمللی شهید محمد منتظری خطاب به یکی از بزرگان جوزده آن روز گفت: ما هستیم که آمریکا شما را قبول دارد. اگر ما نباشیم یک لحظه شما را تحمل نمیکند ...»
انتقاد از کیهان
روزنامه اصلاحطلب آفتابیزد پس از فوت شیخ محمدصادق خلخالی، روز شنبه هشتم آذر یادداشت انتقادی خیلی کوتاهی در صفحه دوم خود با نام «عبرتهای روزگار» چاپ کرد که در آن آمده: «"آیتالله شیخ محمدصادق خلخالی پس از سالها مجاهده در راه پاسداری از شریعت محمدی به رحمت ایزدی پیوست." جمله فوق لید خبری است که در روزنامه کیهان پنجشنبه گذشته چاپ شد. اما جالب است که به یاد آوریم همین فردی که "سالها در راه پاسداری از شریعت محمدی مجاهده کرده" در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی و دوره دوم مجلس خبرگان از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد و دوستانی که در ترکیه و تونس... به دنبال دفاع از حقوق مروه کاواکچی و راشد الغنوشی بودند، ترجیح دادند در همین جا و در مقابل چشم مردم، کلمهای از حقوق شهروندی "یک مجاهد در راه پاسداری از شریعت محمدی" دم نزنند. این قضای روزگار است که عملکردها دیگر پوشاندنی نیست و از همه چیز میتوان عبرت گرفت ...»
آفتابیزد آن ایام در روزهای شنبه صفحهای با عنوان «یک هفته با سیاست» داشت که در آن اتفاقات سیاسی هفته گذشته بررسی میشد. طبیعی است که با توجه به خبرهای مربوط به فوت آیتالله خلخالی، روز شنبه پانزدهم آذر نام او هم به این صفحه راه پیدا کند. در مطلب مربوط به آیتالله با عنوان «نخستین حاکم شرع و جابهجایی طرفداران» بار دیگر به همان موضوع مورد اشاره در یادداشت «عبرتهای روزگار» پرداخته شد و حتی در ادامه این مطلب متن آن یادداشت هم دوباره چاپ شد! در این نوشته آمده: «مرگ خاموش آیتالله صادق خلخالی که روزگاری نام او لرزه بر اندام بسیاری از افراد میانداخت، از جهات مختلف عبرتآموز بود. اگر چه شخصیتهای عالیرتبه اصلاحطلب از جمله رییسجمهور و رییس مجلس علاوه بر اعزام نماینده به مراسم تشییع جنازه خلخالی، شخصا در مجلس فاتحه او شرکت کردند، اما بسیاری از روزنامههای دوم خردادی و گروههای فعال جبهه اصلاحات ترجیح دادند از کنار این حادثه بگذرند، اما مطبوعات و افرادی که در سالهای گذشته، نه تنها ارادتی به خلخالی و تفکر سیاسی او از خود نشان نداده بودند، بلکه عنداللزوم او و همفکرانش را به روشهای مخصوص خویش مورد تفقد! قرار میدادند، در رثای او از هیچ مدیحهسرایی دریغ نکردند. روزنامه مشهور منتقد اصلاحطلبان [اینجا در حالی نامی از روزنامه برده نمیشود که در یادداشت عبرتهای روزگار نام کیهان ذکر شده] در همین راستا نوشت: "آیتالله شیخ صادق خلخالی، پس از سالها مجاهده در راه پاسداری از شریعت محمدی به رحمت ایزدی پیوست." تجلیل دور از انتظار این روزنامه، یکی از روزنامههای اصلاحطلب [یعنی خود آفتاب یزد!] را چنین به واکنش وادار کرد...» از اینجا به بعد هم همان یادداشت عبرتهای روزگار تکرار شده است.
موافقان و مخالفان شیخ یادداشتها و مطالب آفتاب یزد به مناسبت درگذشت شیخ محمدصادق خلخالی البته محدود به اینها نبود. چهار روز پس از درگذشت او «عماد یاسینی» در یادداشتی با عنوان «پایان ایام انزوا» به طور شسته رفته زندگی اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب را مرور کرده و در بخشی از آن به موافقان و مخالفان او پرداخته: «نکته جالب توجه در مورد منتقدان و مخالفان خلخالی در آن زمان این است که جبهه مخالفان او همچون جبهه موافقان از تنوع فراوانی بهره میبرد. چهرههایی مانند مرحوم مهندس بازرگان و برخی اعضای کابینه او، افرادی از شورای انقلاب، تعداد زیادی از اعضای جناح راست فعلی و جامعه مدرسین، انجمن حجتیه، برخی گروههای مسلح و غیرمسلح مخالف نظام، حزب خلق مسلمان (طرفداران آیتالله شریعتمداری) و... در آن روزها مخالف او و عملکردش بودند. در عین حال شخصیتهایی چون شهید بهشتی هم حضور داشتند که با صدور سریع احکام اعدام مخالف بودند. در آن زمان البته برخی گروههای تندرو هم از مدافعان جدی عملکرد دادگاههای انقلاب و آیتالله خلخالی بودند و همواره از وی حمایت میکردند. از سوی دیگر خلخالی در میان عموم مردم نیز موافقان و مخالفانی داشت. آیتالله طالقانی درباره عملکرد خلخالی و نظر افکار عمومی میگوید: «من خلخالی را فینفسه آدم متدین و معتمدی میدانم، ولی مردم قدری از محاکمات او در مورد سران رژیم سابق ناراضی بودند... مردم میگویند هویدا و روسای ساواک میتوانستند اسرار زیادی را فاش سازند. اگر دیرتر به سزای اعمال کثیفشان میرسیدند، بهتر بود، زیرا دنیا متوجه میشد که اینها با ملت چه کردهاند.» (طلوع و غروب دولت موقت صفحه ۱۲۹) در عین حال نمیتوان تردید داشت در آن دوران فعالیتهای او در میان عامه مردم بیشتر از نارضایتی با استقبال عمومی همراه بود. مردمی که خود را سالها تحت ستم و تحقیر رژیم شاه میدیدند و به دنبال جبران مافات بودند. موقعیت مردمی او در همان روزها به گونهای بود که نه تنها خود در انتخابات اولین دوره مجلس حائز آرای (۹/۷۸ درصد) مردم قم شد که برادرش غفور صادقی خلخالی هم از شهر خلخال به مجلس راه یافت.»
اما روزنامه جمهوری اسلامی در ایام پس از کوچ آیتالله خلخالی از این دنیا، چیز دندانگیری در این باره ارایه نکرد. البته خبری در ستون «جهت اطلاع» این روزنامه در روز دوشنبه دهم آذرماه جلب توجه میکند: «رادیو دولتی انگلیس، طی گزارشی بر بیتوجهی برخی از سیاسیون ایرانی به فوت آیتالله خلخالی تاکید نموده و از دوگانگی رفتار اصلاحطلبان در قبال درگذشت وی اظهار تعجب کرد. این رادیو تلاش کرد به بهانه بررسی عملکرد آیتالله خلخالی و اثبات این فرضیه که اصلاحطلبان در قبال شخصیت و عملکرد اولین دادستان نظام جمهوری اسلامی دچار دوگانگی شدهاند به نحوی شیطنتآمیز سیاست نظام جمهوری اسلامی در دهه اول انقلاب و به نحوی شاخصتر رویه حکومتی امام خمینی(ره) را زیر سوال ببرد. این رادیو افزود: مشکل بزرگ اصلاحطلبان این است که در ظاهر همچنان میخواهند خود را پیرو سیاستهای جمهوری اسلامی در ده سال اول انقلاب نشان دهند، در حالی که اکنون بسیاری به آن دوره روی خوش نشان نمیدهند. برخی از مدعیان اصلاحطلبی که تا زمان زنده بودن آیتالله خلخالی تلاش میکردند از وی استفاده ابزاری کنند در مراسم تشییع و ترحیم وی به علت دور ماندن از انتقادهای بیگانگان شرکت نکردند.»
دعوت به انصاف
مجید انصاری، عضو مجمع روحانیون مبارز عصر روز یکشنبه نهم آذر در مراسم یادبود شیخ محمدصادق خلخالی صحبتهایی کرد که فردای آن روز در روزنامههایی مثل مردمسالاری و رسالت بازتاب داشت. رسالت روز دوشنبه از قول انصاری نوشت: «... اصحاب قلم باید حرمت اطلاعرسانی شرعی و امانتداری را به جا آورند. اگر امروز بعد از گذشت ۲۵ سال، بدون توجه به مقتضیات زمان، خواست مردم و مشکلات، بخواهیم عملکرد امام (ره) و یاران او را در فضایی انتزاعی و امروزی بدون توضیح ارایه کنیم، رعایت انصاف را نکردهایم. چرا وقتی مینویسند آقای خلخالی دستور اعدام ۲۰ نفر را در پاوه داد، نمیگویند آن افراد پوست سر مردم را میکندند و کشور را در معرض تجزیه قرار داده بودند؟ در کجای دنیا، در پای برانداز و نوکر بیگانه قربانی میکنند و در کجای دنیا با کسانی که اسلحه به دست گرفتهاند با رافتی که امام(ره) و انقلاب برخورد کرد، مواجه میشوند؟ چرا جفا میشود؟... امروز انقلابی بودن نه تنها خطری ندارد که عنوان هم دارد. اما در شرایطی که جو رعب و وحشت حاکم بود و سکوتی مرگبار، خلخالی نام امام (ره) را به عظمت میبرد و جامعه را به کانون انقلاب متوجه میکرد...»
مقایسه خلخالی با مصدق در همین روز (دوشنبه ده آذر) متن سرمقاله رسالت هم درباره آیتالله خلخالی بود. در این سرمقاله با عنوان «ارزش کار خلخالی»، محمدکاظم انبارلویی تحلیلی از حوادث پس از قیام ۳۰ تیر ارایه کرده و از کوتاهیهای محمد مصدق مثلاً در مجازات عاملین کشتار مردم در روز ۳۰ تیر نوشته و این طور ادامه میدهد: «... همانهایی که قرار بود به دار مجازات آویخته شوند توسط دولت تازه تاسیس محصول قیام تاریخی ملت در راس مقامات دولتی باقی ماندند...» بعد هم انبارلویی با کشاندن داستان به دوره پیروزی انقلاب اسلامی دست به مقایسه فضای پس از انقلاب با آن ایام میزند: «... با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار دولت موقت فضایی حاکم شد که گویی قرار است آن انتصابات و بیمهریها به مردم و فرار مسببین کشتار مردم از مجازات در نهضت ملی دوباره تکرار شود. دولتمردان فاسد و فاسق و نیز رهبران ساواک امیدوار بودند مصدقی پیدا شود تا به فریاد امثال قوامها برسد و دوباره مقدمات بازگشت استبداد و استعمار فراهم شود.» از اینجا به بعد است که نویسنده پای آیتالله خلخالی را به نوشتهاش باز میکند: «آیتالله صادق خلخالی اولین حاکم شرع جمهوری اسلامی ایران بود که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ۵۰ تن از چهرههای شاخص سیاسی، نظامی، اجرایی و امنیتی رژیم شاه را به جوخه اعدام سپرد. در شماری از آنها جمعی از امیران ارتش شاهنشاهی بودند که مردم را در خیابانها به گلوله بستند و فجایعی چون ۱۷ شهریور را به وجود آوردند... ارزش کار خلخالی را در مجازات عمال رژیم شاه و وابستگان اجانب وقتی درک میکنیم که تاملی در نهضت ملی در دهه ۳۰ داشته باشیم. وقتی رهبران ملی مجازات مسببین ۳۰ تیر را نادیده گرفتند و عناصر خائن را بر مقدرات کشور حاکم کردند نتیجه آن شد که ظرف یک سال تمام دستاوردهای یک قیام ملی و عظیم به تاراج رود و مقدمات بازگشت استبداد و استعمار با یک کودتا فراهم شود. اکنون ۲۵ سال از عمر پر برکت انقلاب اسلامی میگذرد. اگر انقلاب از برخی گزندها مصون بوده به دلیل آن است که با خائنین ملت مماشات نکرد. اگر امروز شاهد برخی آسیبها هستیم از همین ناحیه است که برخی بنا دارند راه مصدق را بروند و دوباره آن خیانتها را بازسازی کنند. نام آیتالله خلخالی در تاریخ ایران خواهد ماند علیرغم انتقاداتی که ممکن است به عملکرد وی و زندگی سیاسی وی مطرح باشد، هیچ کس نمیتواند ارزش کار او را نادیده بگیرد.»
درگذشت شیخ تنها اما در آن ایام مفصلترین مطالب درباره آیتالله خلخالی در روزنامه شرق کار شد؛ شرقی که آن زمان تازه ۴ ـ ۳ ماه از انتشار نخستین شمارهاش میگذشت. محمد قوچانی در شماره روز شنبه هشتم آذر ماه این روزنامه به شکلی مبسوط به «زندگی سیاسی آیتالله خلخالی» پرداخت. قوچانی در مطلب «درگذشت شیخ تنها» بیشتر تکیه بر کتاب خاطرات خلخالی داشته و بارها از آن کتاب نقل قول کرده است. سردبیر وقت روزنامه شرق در مرور زندگی آیتالله خلخالی به جنبههای مختلفی از زندگی او پرداخته؛ از ارتباط با امام(ره) در قبل و بعد از انقلاب و اقدامات پر بازتاب شیخ پس از پیروزی انقلاب اسلامی گرفته تا اختلافات و مجادلات با مهدی بازرگان و ابوالحسن بنیصدر و رویارویی با انجمن حجتیه یا حتی داستان رد صلاحیتش، شرکت در مراسم تشییع جنازه بازرگان و در نهایت هم تنهایی و انزوا در ۱۰ سال پایانی عمر.
خلخالی و اصلاحطلبی مطلب قوچانی تنها مطلب روزنامه شرق در آن زمان درباره شیخ محمدصادق خلخالی نبود و نزدیک به دو هفته بعد از آن خلخالی موضوع مقالهای دیگر این بار به قلم صادق زیباکلام شد؛ مطلبی با عنوان «آیتالله خلخالی و دوم خردادیها» که روز پنجشنبه بیستم آذر در روزنامه شرق به چاپ رسید. زیباکلام در این مطلب به قول خودش چند نکته را بازگو میکند. ابتدا از حافظهاش کمک میگیرد و درباره سه نفر از افرادی سخن میگوید که سال ۵۸ در کردستان مورد اتهام آیتالله قرار گرفتند و خود صادق زیباکلام هم البته یکی از آنها بود! بعد هم به تلاشهای برخی از اعضای شورای انقلاب و دولت موقت برای جلوگیری از محاکمات اشاره میکند و در نکته سوم مینویسد: «... قوچانی درست میگوید که «شیخ تنها» ماند. اما نمینویسد که ریشههای انزوای خلخالی چگونه و از کجا شکل گرفت. کشتن، قتل، اعدام و انتقام جایی در انقلاب اسلامی نداشت.» زیباکلام در نهایت اشارهای کوتاه به نسبت شیخ محمدصادق خلخالی و دوم خردادیها میکند و با اشاره به تجلیل و بزرگداشت آیتالله خلخالی در پیامهای تسلیت سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی (رییسجمهور و رییس مجلس وقت) نوشتهاش را با یک سوال به قول خودش «بالاخص از آقای خاتمی» به پایان میرساند و این طور میپرسد: «... محاکمات و اعدامهای مرحوم آیتالله خلخالی با کدام یک از شعارهای دوم خردادی و اصلاحطلبی که شما ظرف شش سال گذشته دادهاید همچون، جامعه مدنی، کرامت انسانی، قانونگرایی، قانونمندی، احترام به حقوق مدنی انسانها، آزادگی، حقوق بشر، حقوق شهروندی و... انطباق مییابد؟»
نوشته زیباکلام البته بیجواب نماند و محمد فرزند آیتالله خلخالی پاسخی به آن نوشت که روز پنجشنبه بیست و هفتم آذر یعنی یک هفته بعد از مطلب زیباکلام در شرق به چاپ رسید. یادداشت محمد خلخالی شامل نکات مختلفی بود و در سطرهای پایانی آن در پاسخ به سخنان زیباکلام درباره نسبت آیتالله خلخالی و دوم خردادیها آمده: «... تجلیل شخصیتهای اصلاحطلب و شمار کثیری از سروران و پیشکسوتان از خلخالی نه تنها آنان را در معرض اتهام مخالفت با جریان اصلاحات قرار نمیدهد که حتی حاکی از پایبندی آنان به اصول و معرفت سیاسی است، اقدامات مرحوم خلخالی در واپسین سالهای عمر در جهت حمایت از اصلاحات و جریان اصلاحطلبی نیز در این راستا نه تنها غریب و غیر متعارف نیست که حاکی از صداقت و افتادگی اوست و اگر مرحوم مهندس بازرگان بر این باور بود که «گذشته چراغ راه آینده است» مدعیان و پویندگان طریق او نمیتوانند با انکار گذشته انقلاب، رژیم پهلوی را تطهیر کنند و انکارکنندگان شعور جمعی و انتخاب گذشته یک ملت با توسل به هر ترفند و دسیسهای در عداد اصلاحطلبان قرار نمیگیرند. این حقیر ناچیز به شعور جمعی و انتخاب مردم ایمان دارم و آن را یگانه راه مطمئن اصلاحات میدانم و اطمینان دارم آنها که قصد فراموش کردن عمدی گذشته خویش را با جعل خاطرات مرحوم دارند به انتخاب مردم توهین میکنند و توهینکنندگان به شعور جمعی از مردم فاصله خواهند گرفت و منزوی خواهند شد، انزوایی عمیق به وسعت تاریخ.»
هنگام مرور روزنامهها در ایام پس از درگذشت شیخ محمدصادق خلخالی چیزی که بیش از همه به چشم میآید اختلاف نظرهای عمیق نسبت به او و برداشتهای متفاوت درباره اقدامات اوست. بعضی او را به چشم یک قهرمان نگاه میکنند و برخی هم برعکس. ما با معجونی از نگاهها و نظرات مختلف روبرو هستیم. بر سر شیخ دعواست. داستان او را هر کسی از ظن خود مینویسد.