کد خبر: ۱۵۳۷۳
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۸۴ - ۱۱:۳۴

خسرو پرویز با كودتا بر تخت نشست

آفتاب‌‌نیوز :  هرمزد چهارم پدر خسرو، به دست دو برادر زن خود زنداني و از دو چشم نابينا شد و پس از چندي نيز به قتل رسيد (590 م).
دكتر اردشير خداداديان، كارشناس تاريخ باستان‌ مي‌گويد: « قتل هرمزد به دستور يا رضايت ضمني پسرش خسرو پرويز بود. اما به هر حال خسرو دوم كه در هنگام خلع پدرش هرمزد در آذربايجان بود شتابان به تيسفون رفت و در 590 م به تخت نشست.»
دكتر تورج دريايي، متخصص تاريخ دوره ساساني، در اين باره مي‌گويد: «پيش از روي كار آمدن خسرو، بهرام چوبين از خاندان اشرافي اشكاني مهران، به دليل اتهاماتي كه هرمز چهارم، پدر خسرو، به او زده بود، به تيسفون لشكر كشيد. اين اولين بار بود كه فردي خارج از خاندان ساساني مدعي سلطنت شده بود و احتمالا" اين مسئله تكان شديدي به ساسانيان وارد كرد.»
به‌گفته دكتر خداداديان، بهرام چوبين حاضر نبود كه به فرمان پادشاه جديد در آيد. وي هدف بزرگي داشت و چون تبارنامه بلندتر و پرسابقه‌تري از ساسانيان داشت، مي‌خواست پادشاه شود و دودمان ساساني را براندازد لذا خود را شاهنشاه خواند.
اين كودتا مخصوصا از جانب كسي كه از خاندان ساساني نبود خيانت بزرگي محسوب مي‌شد و چون بهرام نيروي شگرفي در اختيار داشت خسرو از پيش وي گريخت و بهرام پيرزمندانه به تيسفون آمد و تاج شاهي بر سر گذاشت و به نام خود سكه زد.
خسرو دوم به روم گريخت و بهرام چوبين با وجود كوشش بسيار نتوانست به وي دست يابد. خسرو به راهنمايي يكي از شيوخ عرب به نام اياس از دجله گذشته به سرسيزيوم Circesium رسيد. ميزبان رومي با كمال احترام از وي پذيرايي نموده و قرار شد در هيراپوليس اقامت گزيند تا از طرف امپراطور دستور مقتضي برسد. موريس Mourice پس از مشاوره با امناي دولت خود به پادشاه فراري ايران نوشت كه حاضر است او را به فرزندي بپذيرد و نيرويي با وي همراه كند.
در غياب خسرو، بهرام چوبين به پادشاهي ايران رسيد. وي كه در تاريخ معروف به بهرام ششم است مخالفان زيادي در ميان بزرگان و موبدان داشت، ولي از عقيده توده مردم درباره وي اطلاع دقيقي در دست نيست.
خسرو با كمك دو دايي خود، ويستهم (گستهم) و وندوي (بندوي)، و قيصر روم توانست تخت سلطنت را به دست گيرد و بهرام چوبين را شكست دهد. ولي نكته‌ قابل توجه اين است كه موبدان از بازگشت خسرو كه در 591 م اتفاق افتاد چندان شادمان نشدند زيرا اين پادشاه نسبت به عقايد نصاري (مسيحي) ميلي پيدا كرده بود. به نقل از دكتر دريايي، همسر محبوب او شيرين در ادبيات حماسي و عاشقانه معروف است و نيز گفته شده كه مبلغ مسيحيت در ايران بوده است.
خسرو كه از لحاظ متصرفات بر شاهنشاهي هخامنشي نيز پيشي جسته بود، تبديل به پادشاهي منفور شد. دكتر دريايي سياست مذهبي او، به‌ويژه علاقه‌اش به مسيحيت را دليل محكوميت وي در منابع زردشتي ذكر مي‌كند.
خسرو در تيسفون دوباره به تخت نشست. چون مقام خود را متزلزل مي‌ديد، هزار تن از سپاهيان زبده رومي را نگه داشت و چون مظنون به قتل پدر شد، براي رفع شبه مردم در صدد برآمد تا قاتلان پدرش هرمزد را مجازات كند تا از اين راه در پيش مردم محبوب شود. خسرو پرويز از خاطر نمي‌برد كه دو دايي‌اش كه به او كمك كرده‌اند تا به تخت سلطنت بنشيند، پدرش هرمزد را كشته‌اند.
خسرو پرويز پس از انوشيروان معروف‌ترين پادشاه ساساني است. درباره كاخ‌ها ، حرمسراها ،‌ گنج‌ها و تجملات دربار او در تاريخ داستان‌ها روايت شده است. عده زنان حرم‌ او را مورخان تا به سه هزار نفر رسانده‌اند! علاوه بر آن چند هزار كنيزك براي خواندن و نواختن جزو حرمسراي او بودند. از اينجا مي‌توان دريافت كه هزينه دربار ايران در آن روزگار چه مقدار بوده است.
او به‌گفته خود موجودي خزانه ايران را چهار برابر كرد. اما جنگ‌هاي 27 ساله او با روم قواي ايران را تحليل برد و مردان آن را از دست داد و ايران را آماده هر گونه خطر احتمالي نظير قواي تازه‌نفس عرب كرد. فتوحات او بر اثر آشفتگي داخلي روم و لياقت سرداران او از قبيل شاهين و شهروراز بود نه شجاعت و تدبير او. بخت با او همراهي كرد ولي او نتوانست استفاده كند. بر اثر اين فتوحات، مواقعي پيش آمد كه او مي‌توانست منتي بر هراكليوس نهاده و صلح آبرومندي را بپذيرد. ولي اينقدر لجاجت كرد كه خود را به كشتن داد و يك ايران ناتوان و آشفته به يادگار گذارد.
گويا طبيعت هم بر ضد خسرو و كشور ايران قيام كرده بودند، زيرا طغيان‌هاي عظيم دجله نواحي حاصلخيز را به باتلاق تبديل كرد. در اواخر عهد خسرو پرويز در فرات و دجله طغيان‌هاي عظيم رخ داد و چند سد را در هم شكست. گويند خسرو پرويز كارگران را تشويق كرد تا يك روزه چهل سد ساختند اما اين كوشش بي‌فايده خسارات قطع نمي‌شد. چندي بعد بر اثر هجوم عرب كار مرمت سدها به كلي معطل ماند و مزارع پهناور مبدل به مرداب شد.
شكسته شدن سد بزرگ دجله كور يعني شعبه‌اي از شط‌العرب كه از مكان فعلي بصره مي‌گذشت و كوشش‌ها و مخارج هنگفت خسرو در ترميم آنها در اذهان مردم تاثير داشت. مقارن اين احوال قسمتي از ايوان كسري بر اثر زلزله ويران شد. بعدها مورخان اين حوادث را علايم سقوط سلسله ساساني و پيروزي اسلام شمرده‌اند. طبري مي‌نويسد كه: «خسرو ستم و بيداد را به جايي رسانيد كه به رئيس پاسداران خاص خود زادان فرخ فرمان داد تا همه زندانيان را كه شماره ايشان به سي‌ و شش هزار تن مي‌رسيد هلاك كند. زن محبوب خسرو، شيرين نام داشت. بعضي از مورخان او را يوناني دانسته‌اند.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین