کد خبر: ۱۶۳۷۴
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۸۴ - ۱۳:۱۴
ارگان انصار حزب الله :

دوره اعتمادسازى به پايان رسيده است

آفتاب‌‌نیوز : 27 سال پيش، شعار "نه شرقى، نه غربى" را از آن رو بر سر در وزارت‏خارجه جمهورى اسلامى ايران حك كردند كه اين شعار اصلى‏ترين ايده و آرمانى بود كه انقلاب اسلامى و سلسله جنبان آن يعنى امام خمينى(ره) در حوزه سياست خارجى مطرح نمودند.
اگر چه شعار "نه شرقى، نه غربى" در آن دوران - عصر تقسيم‏بندى جهان به دو بلوك شرق سوسياليستى و غرب سرمايه‏دارى - ناظر به نفى دو بلوك قدرت جهانى و استقلال ايران از آنها بود؛ اما خميرمايه اين شعار كه همان استقلال سياست خارجى ايران است، آرمانى هميشگى و مرتبط با همه اعصار و دوران‏هاست. 

يك بررسى اجمالى از تاريخ معاصر نشان مى‏دهد، هر جا ملت و سياسيون ايران با اتكا به ظرفيت‏هاى درونى خود، گام در راه انجام كارهاى بزرگ و تحول‏ساز گذاشته‏اند و نه تنها به قدرت‏هاى بيگانه تكيه نكرده بلكه به مبارزه با سلطه آنها نيز برخاسته‏اند، تحولات عظيم و سرنوشت‏سازى را رقم زده‏اند كه نتيجه آن رشد، تعالى و استقلال كشور بوده است. تجربه‏هاى گرانسنگى چون نهضت ملى شدن صنعت نفت و بويژه انقلاب اسلامى و حماسه بزرگ دفاع مقدس از اين قبيل به شمار مى‏آيند كه براى هميشه تاريخ از آنها به عنوان برگ‏هاى زرين افتخار ملت ايران ياد مى‏كند. 

در نهضت ملى شدن صنعت نفت، گر چه برخى سياسيون دخيل در موضوع - نظير دكتر مصدق - در صدد بودند تا با سياست "موازنه مثبت" از حمايت يك قدرت بزرگ - يعنى آمريكا - براى نفى قدرت استعمارى ديگر - يعنى انگليس - بهره گيرند، اما گذشت زمان نشان داد كه چنين سياستى تا چه اندازه سست و بى‏بنياد است و در مقابل، آنچه كه موجب به زانو درآمدن استبداد و استعمار و ملى‏شدن صنعت شد، ايستادگى و مبارزه بى‏امان ملت و جانفشانى بى‏دريغ مردم در حوادثى چون قيام بزرگ 30 تير بود كه به رهبرى بزرگان مذهبى بويژه آيت‏الله كاشانى به راه افتاد و مردم كفن‏پوش با دستان خالى و تنها با اتكا به خدا و عزم و اراده خود، توانستند طعم شكست را به دربار پهلوى و استعمار پير، انگليس بچشانند. 

انقلاب اسلامى نيز به عنوان بزرگ‏ترين انقلاب مردمى جهان در قرن بيستم، در سطحى بسيار بالاتر از نهضت ملى شدن نفت و با آرمان‏ها و اهدافى بسيار فراتر و كلان‏تر، با چنين منطقى به پيروزى رسيد. امام خمينى(ره) به عنوان پيشواى بزرگ نهضت اسلامى از همان ابتداى آغاز نهضت - شايد 15 سال قبل از پيروزى انقلاب - با فرياد رسا اعلام كردند كه: "آمريكإ؛ از شوروى بدتر، شوروى از آمريكا بدتر و انگليس از هر دوى اينها بدتر است." بدين ترتيب از بدو شروع انقلاب، كاملاً عيان بود كه اين حركت بزرگ و دوران‏ساز، هيچ حلقه پيوندى با قدرت‏هاى بزرگ ندارد و بلكه در مسير گسستن تمامى زنجيرهاى وابستگى به شرق و غرب طى طريق مى‏كند. سرانجام نيز، در حالى كه قدرت‏هاى بزرگ آن روزگار - چه بلوك سوسياليستى و چه بلوك سرمايه‏دارى - به هيچ وجه تمايل به سرنگونى رژيم شاه و روى كار آمدن يك حكومت مستقل و اسلامى در ايران نداشتند، در اوج ناباورى آنها، برج و با روى سلطنت نتوانست در برخى مشت‏هاى گره كرده و عزم‏هاى استوار ملت دوام آورد و در 22 بهمن 57 آن قلعه پوشالى بر پا مانده با ضرب و زور قدرت‏هاى استعمارى فرو ريخت و بيرق استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى و لواى "نه شرق و نه غربى" بر بام اين سراى كهن به اهتزاز درآمد. 

پيروزى انقلاب اسلامى و شعار "نه شرقى، نه غربى" ولوله‏اى در جهان آن روزگار افكند و راهى جديد فرا روى ملت‏ها نهاد؛ راهى كه براساس آن، يك ملت براى كسب استقلال و آزادى و حاكميت ملى و رهايى از چنگ يك قدرت استعمارى، نياز به توسل و كسب حمايت يك قدرت استعمارى ديگر - كه در حقيقت افتادن از چاله به چاه بود - نداشت. 

واكنش دو بلوك غرب و شرق به برافراشته شدن بيرق 
استقلال‏خواهى ايران، سخت خشمگينانه بود. اين خشم، در تحريك گروهك‏هاى وابسته و تلاش براى تجزيه ايران در نخستين ماه‏هاى پيروزى انقلاب ظهور و بروز پيدا كرد، اما مهم‏ترين نمود چنين عصبانيتى تحريك رژيم ددمنش بعث صدام براى حمله به ايران بود. 

رژيم صدام در آن مقطع مرام اشتراكى داشت و خود را مستظهر به پشتيبانى بلوك شرق مى‏دانست و از سوى ديگر چراغ سبز آمريكا و بلوك غرب و سيل حمايت‏هاى سياسى و تسليحاتى آنها را فرا روى خود ديد و بدين ترتيب با پشتيبانى هر دو بلوك قدرت شرق و غرب، رژيم بعث، جنگى 8 ساله را بر نظام نوپاى جمهورى اسلامى ايران تحميل كرد، تا به زعم ابرقدرت‏ها، بيرق شعار "نه شرقى، نه غربى" از دوش ايران اسلامى فرو افتد و خللى به نظام دوقطبى جهان وارد نيايد. 

اما اين بار نيز قدرت‏هاى جهان در محاسبه خود پيرامون ملت و نظام اسلامى ايران اشتباهات فراوانى مرتكب شدند و اندك زمانى از شروع جنگ تحميلى نگذشته بود كه معلوم شد چرتكه‏اندازى‏هاى مادى سران كاخ‏هاى سفيد و كرملين و سردار مفلوك قادسيه تا چه اندازه اشتباه و نادرست بوده است. آنها حساب اين را نكرده بودند كه اگر قرار بود، ملت ايران در برابر زور و تهاجم و تانك و مسلسل كوتاه بيايد و تسليم شود، رژيم شاه مى‏توانست با اين حربه‏ها، مردم ايران را به زانو در آورد و به تسليم وا دارد. همان‏گونه كه در روند انقلاب، خون بر شمشير پيروز شد؛ در روند جنگ تحميلى نيز، اراده ملت ايران براى دفاع از استقلال و عزت خود - كه در قالب "بسيج" ميليونى تبلور يافت - بر اراده قدرت‏ها غلبه يافت و چيزى نگذشت كه پيروزى‏هاى اوليه و تجاوزكارانه ارتش بعثى صدام، مبدل به شكست‏هاى پى در پى گرديد و سرانجام صدام عفلقى كه قرار بود سه روزه تهران را فتح كند، مجبور به عقب‏نشينى مفتضحانه از خاك ايران شد. جنگ تحميلى 8 ساله گرچه هزينه‏هاى فراوانى براى ملت ايران در بر داشت و خون پاك عزيزترين جوانان اين مرز و بوم نثار دفاع از اسلام و انقلاب و ميهن گرديد، اما اين ايستادگى و مقاومت جانانه به جهانيان - اعم از دوست و دشمن - ثابت كرد كه مردم ايران هيچ‏گاه از شعار استقلال دست بر نخواهد داشت و اگر همه عالم براى به زبونى كشيدن اين ملت متحد شوند، محال است كه ايران، تن به زبونى و خفت بدهد. 

اما اكنون سال‏ها پس از خلق آن حماسه بزرگ، ملت و نظام اسلامى ايران در بوته آزمايش بزرگ ديگرى قرار گرفته است. قدرت‏هاى استكبارى و در رأس آنها آمريكا به خيال آنكه شرايط بين‏المللى، زمينه استيلاى كامل آنها بر جهان تحت عنوان نظم نوين جهانى فراهم ساخته، به بهانه فعاليت‏هاى صلح‏آميز هسته‏اى ايران - كه دستاوردى بزرگ براى مردم ايران است - قصد دارند تا يك بار ديگر بخت خود را براى تحقير و خدشه‏دار نمودن استقلال ايران، آزمايش كنند. 

نظام اسلامى ايران تاكنون براى اعتمادسازى جهان و نشان دادن بى‏مايگى بهانه‏هاى غرب به ملت‏ها، نرمش‏ها و انعطاف‏هايى را در زمينه مسائل هسته‏اى نشان داده و برخى محدوديت‏ها را به خاطر شفاف‏سازى به صورت داوطلبانه پذيرفته است؛ اما به نظر مى‏رسد تداوم اين انعطاف‏ها موجب تجرى قدرت‏هاى غربى و تفسيرهاى غلط آنها از موضع ملت ايران خواهد شد. 

اكنون دوره اعتمادسازى به پايان رسيده و ايران نهايت حسن نيت خود را به دنيا نشان داده است. ديگر نوبت آن است كه جمهورى اسلامى با اتكا به عزم و اراده ملت و رجوع به تجربه‏هاى گرانسنگ گذشته، "استراتژى دفاع همه جانبه" را به طور جدى در دستور كار قرار دهد. 

متأسفانه سنت ناپسندى طى سال‏هاى گذشته از سوى برخى عناصر مسوول در پرونده هسته‏اى گذاشته شد و آن توسل به كشورهاى ديگر براى دفاع از موقعيت ايران در برابر هجمه‏هاى آمريكا بود. در مقطعى، گمان شد كه اروپايى‏ها با آمريكا اختلاف دارند و مى‏توان با استفاده از اين اختلاف، اروپا را در خصوص مسأله هسته‏اى ايران، در مقابل آمريكا قرار داد. گذشت زمان به خوبى ثابت كرد كه اين پندار، اگر سطح خود را از تاكتيك مقطعى به استراتژى ارتقا دهد، بسيار خام و كودكانه است. اصولاً چنين راهبردى كه در امتداد سياست "موازنه مثبت" است، با مبانى انقلاب و امام(ره) ناسازگار است. 

در اين ميان بعد از تغيير تيم مذاكره كنندگان هسته‏اى انتظار مى‏رفت كه اين نگاه تغيير كند، اما با كمال تأسف مشاهده شد كه همان رويكرد در قالبى ديگر با عنوان "فعال‏سازى محور شرق" مطرح شد و تلاش گرديد تا از طريق مذاكره با كشورهاى به اصطلاح شرق (چين، روسيه و هند)، جبهه‏اى در برابر غرب گشوده شود. ما مخالف مذاكره با ديگر كشورها و استفاده از پتانسيل‏هاى خارجى براى مقابله با فشارهاى غرب و نيز فعال شدن دستگاه ديپلماسى ايران در خصوص پرونده هسته‏اى مخالف نيستيم، اما قطعاً اتكا بر ظرفيت‏هاى نامطمئن و غيرقابل اعتماد خارجى براى دفاع از استقلال كشور، نه راهبرد درستى است و نه با مبانى انقلاب اسلامى و ميراث فكرى امام(ره) سازگار است. يك نگاه به تجربه‏هاى گذشته كافى است تا معلوم شود، آنچه موجب عبور سلامت جمهورى اسلامى از كوره راه‏هاى سخت شده، نه مذاكرات ديپلماتيك و توسل به كشورهاى خارجى بلكه تكيه بر عزم و اراده استوار ملت و فراخواندن فرزندان دلير اين مرز و بوم به ميدان دفاع و مبارزه بوده است. 

امروز نيز تنها راه مقابله با تهديدات دشمن، برافراشتن شعار "نه شرقى، نه غربى"، توكل به يارى خداوند متعال و اتكا به سرمايه‏هاى بزرگ و جاودانه اين مرز و بوم يعنى جوانان غيور و برومند است كه حاضرند براى دفاع از اسلام و كشور، همچون گذشته فداكارى و ايثار كنند و از ناموس ميهن در برابر تهديدات و تهاجمات دشمنان غدار حراست نمايند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین