آفتابنیوز : 
27 سال پيش، شعار "نه شرقى، نه غربى" را از آن رو بر سر در وزارتخارجه جمهورى اسلامى ايران حك كردند كه اين شعار اصلىترين ايده و آرمانى بود كه انقلاب اسلامى و سلسله جنبان آن يعنى امام خمينى(ره) در حوزه سياست خارجى مطرح نمودند.
اگر چه شعار "نه شرقى، نه غربى" در آن دوران - عصر تقسيمبندى جهان به دو بلوك شرق سوسياليستى و غرب سرمايهدارى - ناظر به نفى دو بلوك قدرت جهانى و استقلال ايران از آنها بود؛ اما خميرمايه اين شعار كه همان استقلال سياست خارجى ايران است، آرمانى هميشگى و مرتبط با همه اعصار و دورانهاست.
يك بررسى اجمالى از تاريخ معاصر نشان مىدهد، هر جا ملت و سياسيون ايران با اتكا به ظرفيتهاى درونى خود، گام در راه انجام كارهاى بزرگ و تحولساز گذاشتهاند و نه تنها به قدرتهاى بيگانه تكيه نكرده بلكه به مبارزه با سلطه آنها نيز برخاستهاند، تحولات عظيم و سرنوشتسازى را رقم زدهاند كه نتيجه آن رشد، تعالى و استقلال كشور بوده است. تجربههاى گرانسنگى چون نهضت ملى شدن صنعت نفت و بويژه انقلاب اسلامى و حماسه بزرگ دفاع مقدس از اين قبيل به شمار مىآيند كه براى هميشه تاريخ از آنها به عنوان برگهاى زرين افتخار ملت ايران ياد مىكند.
در نهضت ملى شدن صنعت نفت، گر چه برخى سياسيون دخيل در موضوع - نظير دكتر مصدق - در صدد بودند تا با سياست "موازنه مثبت" از حمايت يك قدرت بزرگ - يعنى آمريكا - براى نفى قدرت استعمارى ديگر - يعنى انگليس - بهره گيرند، اما گذشت زمان نشان داد كه چنين سياستى تا چه اندازه سست و بىبنياد است و در مقابل، آنچه كه موجب به زانو درآمدن استبداد و استعمار و ملىشدن صنعت شد، ايستادگى و مبارزه بىامان ملت و جانفشانى بىدريغ مردم در حوادثى چون قيام بزرگ 30 تير بود كه به رهبرى بزرگان مذهبى بويژه آيتالله كاشانى به راه افتاد و مردم كفنپوش با دستان خالى و تنها با اتكا به خدا و عزم و اراده خود، توانستند طعم شكست را به دربار پهلوى و استعمار پير، انگليس بچشانند.
انقلاب اسلامى نيز به عنوان بزرگترين انقلاب مردمى جهان در قرن بيستم، در سطحى بسيار بالاتر از نهضت ملى شدن نفت و با آرمانها و اهدافى بسيار فراتر و كلانتر، با چنين منطقى به پيروزى رسيد. امام خمينى(ره) به عنوان پيشواى بزرگ نهضت اسلامى از همان ابتداى آغاز نهضت - شايد 15 سال قبل از پيروزى انقلاب - با فرياد رسا اعلام كردند كه: "آمريكإ؛ از شوروى بدتر، شوروى از آمريكا بدتر و انگليس از هر دوى اينها بدتر است." بدين ترتيب از بدو شروع انقلاب، كاملاً عيان بود كه اين حركت بزرگ و دورانساز، هيچ حلقه پيوندى با قدرتهاى بزرگ ندارد و بلكه در مسير گسستن تمامى زنجيرهاى وابستگى به شرق و غرب طى طريق مىكند. سرانجام نيز، در حالى كه قدرتهاى بزرگ آن روزگار - چه بلوك سوسياليستى و چه بلوك سرمايهدارى - به هيچ وجه تمايل به سرنگونى رژيم شاه و روى كار آمدن يك حكومت مستقل و اسلامى در ايران نداشتند، در اوج ناباورى آنها، برج و با روى سلطنت نتوانست در برخى مشتهاى گره كرده و عزمهاى استوار ملت دوام آورد و در 22 بهمن 57 آن قلعه پوشالى بر پا مانده با ضرب و زور قدرتهاى استعمارى فرو ريخت و بيرق استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى و لواى "نه شرق و نه غربى" بر بام اين سراى كهن به اهتزاز درآمد.
پيروزى انقلاب اسلامى و شعار "نه شرقى، نه غربى" ولولهاى در جهان آن روزگار افكند و راهى جديد فرا روى ملتها نهاد؛ راهى كه براساس آن، يك ملت براى كسب استقلال و آزادى و حاكميت ملى و رهايى از چنگ يك قدرت استعمارى، نياز به توسل و كسب حمايت يك قدرت استعمارى ديگر - كه در حقيقت افتادن از چاله به چاه بود - نداشت.
واكنش دو بلوك غرب و شرق به برافراشته شدن بيرق
استقلالخواهى ايران، سخت خشمگينانه بود. اين خشم، در تحريك گروهكهاى وابسته و تلاش براى تجزيه ايران در نخستين ماههاى پيروزى انقلاب ظهور و بروز پيدا كرد، اما مهمترين نمود چنين عصبانيتى تحريك رژيم ددمنش بعث صدام براى حمله به ايران بود.
رژيم صدام در آن مقطع مرام اشتراكى داشت و خود را مستظهر به پشتيبانى بلوك شرق مىدانست و از سوى ديگر چراغ سبز آمريكا و بلوك غرب و سيل حمايتهاى سياسى و تسليحاتى آنها را فرا روى خود ديد و بدين ترتيب با پشتيبانى هر دو بلوك قدرت شرق و غرب، رژيم بعث، جنگى 8 ساله را بر نظام نوپاى جمهورى اسلامى ايران تحميل كرد، تا به زعم ابرقدرتها، بيرق شعار "نه شرقى، نه غربى" از دوش ايران اسلامى فرو افتد و خللى به نظام دوقطبى جهان وارد نيايد.
اما اين بار نيز قدرتهاى جهان در محاسبه خود پيرامون ملت و نظام اسلامى ايران اشتباهات فراوانى مرتكب شدند و اندك زمانى از شروع جنگ تحميلى نگذشته بود كه معلوم شد چرتكهاندازىهاى مادى سران كاخهاى سفيد و كرملين و سردار مفلوك قادسيه تا چه اندازه اشتباه و نادرست بوده است. آنها حساب اين را نكرده بودند كه اگر قرار بود، ملت ايران در برابر زور و تهاجم و تانك و مسلسل كوتاه بيايد و تسليم شود، رژيم شاه مىتوانست با اين حربهها، مردم ايران را به زانو در آورد و به تسليم وا دارد. همانگونه كه در روند انقلاب، خون بر شمشير پيروز شد؛ در روند جنگ تحميلى نيز، اراده ملت ايران براى دفاع از استقلال و عزت خود - كه در قالب "بسيج" ميليونى تبلور يافت - بر اراده قدرتها غلبه يافت و چيزى نگذشت كه پيروزىهاى اوليه و تجاوزكارانه ارتش بعثى صدام، مبدل به شكستهاى پى در پى گرديد و سرانجام صدام عفلقى كه قرار بود سه روزه تهران را فتح كند، مجبور به عقبنشينى مفتضحانه از خاك ايران شد. جنگ تحميلى 8 ساله گرچه هزينههاى فراوانى براى ملت ايران در بر داشت و خون پاك عزيزترين جوانان اين مرز و بوم نثار دفاع از اسلام و انقلاب و ميهن گرديد، اما اين ايستادگى و مقاومت جانانه به جهانيان - اعم از دوست و دشمن - ثابت كرد كه مردم ايران هيچگاه از شعار استقلال دست بر نخواهد داشت و اگر همه عالم براى به زبونى كشيدن اين ملت متحد شوند، محال است كه ايران، تن به زبونى و خفت بدهد.
اما اكنون سالها پس از خلق آن حماسه بزرگ، ملت و نظام اسلامى ايران در بوته آزمايش بزرگ ديگرى قرار گرفته است. قدرتهاى استكبارى و در رأس آنها آمريكا به خيال آنكه شرايط بينالمللى، زمينه استيلاى كامل آنها بر جهان تحت عنوان نظم نوين جهانى فراهم ساخته، به بهانه فعاليتهاى صلحآميز هستهاى ايران - كه دستاوردى بزرگ براى مردم ايران است - قصد دارند تا يك بار ديگر بخت خود را براى تحقير و خدشهدار نمودن استقلال ايران، آزمايش كنند.
نظام اسلامى ايران تاكنون براى اعتمادسازى جهان و نشان دادن بىمايگى بهانههاى غرب به ملتها، نرمشها و انعطافهايى را در زمينه مسائل هستهاى نشان داده و برخى محدوديتها را به خاطر شفافسازى به صورت داوطلبانه پذيرفته است؛ اما به نظر مىرسد تداوم اين انعطافها موجب تجرى قدرتهاى غربى و تفسيرهاى غلط آنها از موضع ملت ايران خواهد شد.
اكنون دوره اعتمادسازى به پايان رسيده و ايران نهايت حسن نيت خود را به دنيا نشان داده است. ديگر نوبت آن است كه جمهورى اسلامى با اتكا به عزم و اراده ملت و رجوع به تجربههاى گرانسنگ گذشته، "استراتژى دفاع همه جانبه" را به طور جدى در دستور كار قرار دهد.
متأسفانه سنت ناپسندى طى سالهاى گذشته از سوى برخى عناصر مسوول در پرونده هستهاى گذاشته شد و آن توسل به كشورهاى ديگر براى دفاع از موقعيت ايران در برابر هجمههاى آمريكا بود. در مقطعى، گمان شد كه اروپايىها با آمريكا اختلاف دارند و مىتوان با استفاده از اين اختلاف، اروپا را در خصوص مسأله هستهاى ايران، در مقابل آمريكا قرار داد. گذشت زمان به خوبى ثابت كرد كه اين پندار، اگر سطح خود را از تاكتيك مقطعى به استراتژى ارتقا دهد، بسيار خام و كودكانه است. اصولاً چنين راهبردى كه در امتداد سياست "موازنه مثبت" است، با مبانى انقلاب و امام(ره) ناسازگار است.
در اين ميان بعد از تغيير تيم مذاكره كنندگان هستهاى انتظار مىرفت كه اين نگاه تغيير كند، اما با كمال تأسف مشاهده شد كه همان رويكرد در قالبى ديگر با عنوان "فعالسازى محور شرق" مطرح شد و تلاش گرديد تا از طريق مذاكره با كشورهاى به اصطلاح شرق (چين، روسيه و هند)، جبههاى در برابر غرب گشوده شود. ما مخالف مذاكره با ديگر كشورها و استفاده از پتانسيلهاى خارجى براى مقابله با فشارهاى غرب و نيز فعال شدن دستگاه ديپلماسى ايران در خصوص پرونده هستهاى مخالف نيستيم، اما قطعاً اتكا بر ظرفيتهاى نامطمئن و غيرقابل اعتماد خارجى براى دفاع از استقلال كشور، نه راهبرد درستى است و نه با مبانى انقلاب اسلامى و ميراث فكرى امام(ره) سازگار است. يك نگاه به تجربههاى گذشته كافى است تا معلوم شود، آنچه موجب عبور سلامت جمهورى اسلامى از كوره راههاى سخت شده، نه مذاكرات ديپلماتيك و توسل به كشورهاى خارجى بلكه تكيه بر عزم و اراده استوار ملت و فراخواندن فرزندان دلير اين مرز و بوم به ميدان دفاع و مبارزه بوده است.
امروز نيز تنها راه مقابله با تهديدات دشمن، برافراشتن شعار "نه شرقى، نه غربى"، توكل به يارى خداوند متعال و اتكا به سرمايههاى بزرگ و جاودانه اين مرز و بوم يعنى جوانان غيور و برومند است كه حاضرند براى دفاع از اسلام و كشور، همچون گذشته فداكارى و ايثار كنند و از ناموس ميهن در برابر تهديدات و تهاجمات دشمنان غدار حراست نمايند.