آفتاب- محمد یزداندوست: اندک مدتی نیست که کتاب "امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای" که توسط دکتر حسن روحانی به رشته تحریر درآمده است چاپ دوم خود را روانه بازارکرده است؛ اتفاقی که در این آشفته بازارکتاب خوانی برای کمترکتابی ممکن است در این فرصت کوتاه رخ دهد. همین امرقابل توجه، و این نکته که صرفا یکی دو سایت مرتبط تاکنون به بیان مطالبی در مورد این کتاب پرداخته اند سبب شد تا ضرورت نقادی کتب تاریخی، چگونگی و چرایی آن مطمح نظر قرار گیرد تا در بوتهی نقد عالمان کشور، ابعاد این موضوع بیش از پیش شکوفا گردد.
قبل از هر چیز باید از ایشان قدردانی نمود که وقت بسیاری در نگاشت این کتاب گذارده، و در تاباندن نور به زوایای این تحول بزرگ علمی در کشور گامی بلند برداشتهاند. زیرا آنچه مهم است این واقعیت می باشد که تا کنون کمتر کسی توانایی کافی برای دفاع از پیشرفت هسته ای جمهوی اسلامی ایران و دستاوردهای علمی آن را داشته و دانش لازم برای این پرداختن به موضوع را؛ که اگر اینگونه بود تابحال کتب دیگری در این زمینه نگاشته میشد. لذا اینکه آقای روحانی در این شرائط حساس به این تشخیص رسیدهاند که دفاع تاریخی از دانش هستهای کشور و تحولات آن و ارتقاء آگاهی مردم نسبت نحوهی تعامل و کنش و درگیریهای دیپلماتیک، و حتی قهر و آشتیهای ضروری آن گامی بلند در تاریخ این کشور و قدمی استوار در بعد داخلی دیپلماسی عمومی نظام و در جهت ایجاد اعتماد بیشتر عموم مردم به مسئولان برای اتخاذ تصمیمات بسیار دقیق در شرائط حساس و در نهایت کسب نظر مقام معظم رهبری در استراتژی مذاکرات است، که نه تنها اعتماد و اتکای آنان به نظام و مسئولان آن را بیشتر خواهد کرد بلکه به این باور عمومی خواهد انجامید که از آنجا که مسئولین با این دقت در تعالی سرنوشت ملت عمل مینماید مردم هم می بایست در پشتیبانی از آنان از هیچ فداکاری دریغ ننمایند، خود امری ستودنی است.
بنابراین، اگرچه آقای روحانی، این هدف گرانسنگ را در بیان ضرورت نگاشتن کتاب در این مقطع زمانی و در بحبوحهی فشارها، در مقدمه کتاب خود ذکر نکردهاند، ولی از منظر یک ناقد بیرونی شاید بتوان گفت که نقش کتاب ایشان در پرکردن خلأ اصلی تعاملات هستهای که همان فقدان ارتقاء آگاهی ملی از مذاکرات سخت پنهان درجلسات بسته دیپلماتیک است، نقشی اساسی و غیرقابل انکارمی باشد. اینکه ایشان با این دقت به آگاهی بخشی به تودهی مردمی که از دیپلماسی و مباحث هستهای کمتر اطلاع دارند، پرداختهاند. دو راهبرد کلان را فراروی مسئولان وآگاهان حوزهی علم و عمل و رسانهها قرارخواهد داد:
یکی اینکه چون موضوع هسته ای، امری یکپارچه در کلیت نظام از زمان حضرت امام (ره) تا به امروز است ضرورت دارد به جای تکه پاره کردن اعتماد مردم و کاستن از باور آنان به پیمودن این راه دشوار و به تعبیر مقام معظم رهبری تا قله را درنوردیدن، با آگاهیبخشی درست و دقیق به آنان – آنگونه که تاکنون همه به این دقت و جامعیت کتاب آفرین گفتهاند – و با ایجاد یکپارچگی ملی، این راه دشوار را تا قله پیمود؛ و در واقع به این بعد اصلی دیپلماسی عمومی که ارتقاء اعتماد، وظیفه ای همگانی است جامه ی عمل پوشاند.
و دیگر آنکه بررسی نقاط قوت و ضعف تعاملات ملی – که به دقت در کتاب به آن پرداخته شده است – به عنوان واقعیاتی روشن از کنش های ارکان و نهادهای گوناگون رسمی و غیر رسمی نظام، می تواند چراغی را فراروی ما بیفروزد که هرچه شیب این راه ناهموار رسیدن به قله تندتر می گردد، دقت عمل و تعاملات ما همانند دوره ی قبلی می بایست با دقت بیشتر، اجماع روزافزون تر، و تحت نظارت و اشراف بیشتر مقام معظم رهبری همچون گذشته انجام پذیرد؛ تا همانگونه که ایشان روزگذشته فرمودند:" عبور موفقیتآمیز از پیچ های تند و گردنههای سخت در مسیرحرکت رو به جلو نظام اسلامی با حفظ ترکیب آرمانگرایی و واقعبینی و نگاه صحیح به تواناییها و ظرفیتهای کشور و ملت و تقویت روحیه امید و خودباوری به ویژه در میان جوانان" صورت پذیرد.
لذا شاید بتوان گفت که این کتاب، پاسخی علمی و از سرآگاهی به این خواست بوده که نشان داده شود چگونه ترکیب آرمانگرایی صلحآمیز هستهای و واقعبینی دیپلماتیک، توانست کشور را – آنگونه که در مقدمه کتاب آمده است – از تهدیدات نظامی و ارجاع پرونده هسته ای به شورای امنیت، ایجاد شکاف در جبهه غرب، و... رهانده، و به تثبیت حقوق ایران در زمینه فناوری صلحآمیز هستهای، و از همه مهمتر تکمیل فناوری هسته ای در بخشهای مختلف و... بینجامد. به واقع اگر مردم بدانند که کار شبانهروزی دانشمندان هستهای در زیر زمین نطنز در آن دوران پرالتهاب، ورای مذاکرات نفسگیر دیپلماتیک بود که دستاورد یازده هزار سانتریفیوژ امروز را فراهم آورد، آیا اعتمادشان به مسئولین دوچندان نخواهد شد؟ و یا اگر مردم بدانند که همهی تصمیمات با اجماع ملی مسئولین و نخبگان و با کسب نظر مقامات عالیرتبه نظام صورت گرفته است، اعتمادشان به آینده کار بیشتر نخواهد شد؟ آیا اگر مردم با گزارشات دقیق غیرقابل انکار بدانند که آنگونه که مقام معظم رهبری رهبری قبلا فرمودهاند: "ایران هیچگاه به دنبال سلاح هستهای نبوده و نخواهد بود و به دنیا نیز ثابت خواهد كرد كه سلاح هستهای اقتدارآفرین نیست بلكه یك ملت با اتكاء به استعدادها و ظرفیتهای بالای انسانی وطبیعی خود، توانایی شكستن اقتدارمتكی به سلاح هستهای را دارد" بیشتر به این سخن رهبری ایمان نخواهند آورد؟ یا آنکه هر روز چیز دیگری در پیچاپیچ زشتیهای سیاست بشنوند؟ و سخن نادرستی در لابلای سیاستبازیهای ناروا در این برههی حساس بخوانند؟
لذا بزرگترین حسن این کتاب، سخن با مردم از روی آگاهی و از زبان آگاهترین فرد در این زمینه و به تخصصیترین شکل و بدون اطنابهای غیرضرور اینکه UF6 چیست؟ و یا UF4 کدام است؟ میباشد؛ که امید میرود به سایر موارد و موضوعات مهم کشور در این دوران نیز با این دقت و آگاهی پرداخته شود.
تا با توجه به فضاي سياسي و بينالمللي درباره موضوع هستهاي جمهوري اسلامي ايران و همچنين سؤالات فراوان ميان مردم و قشر نخبه كشور، و نگاشتن کتب دیگری همچون کتاب خاطرات البرداعی، کتاب خاطرات یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق آلمان، و... حداقل در تصحیح افکار عمومی از یکسو و تاریخنگاری دقیق و صحیح از سویی دیگر اقدام قابل توجهی از سوي يك مقام ارشد در سطح رئيس تيم مذاكره كننده هستهاي، آن هم در زماني كه هنوز موضوع هستهاي جمهوري اسلامي ايران در صدر اخبار جهاني قرار دارد صورت پذیرفته باشد.
گذشته از این و از آنجا که در هر اثري، هرچند كه جامع و محققانه باشد، احتمال وجود نقاط ضعف و یا نانوشتن نکاتی مهم، امری طبیعی و بدیهی است، بيان اين نقاط ضعف و تلاش ناقدان نیز میتواند گامی در اصلاح و تكميل اثر بوده و جامعه را نسبت به صحت و سقم تاریخ خود مطمئنتر نماید. در این راستا، اگر چه تاکنون نقدی علمی و یا سخنی تاریخی در رد و یا انکار مطالب این کتاب حداقل در حوزهی عمومی و رسانهای نگاشته نشده و یا به بیان درنیامده است، که این خود میتواند صحت این مدعا باشد که کتاب با حداکثر دقت و متانت و درستی نوشته شده است، اما حداقل از منظری علمی نمیبایست با این داوری که ایشان مطلعترین فرد نسبت به این موضوع است از نقد آن روی گرداند. بنابراین و با توجه به یکی دو مقالهای که احتمالاً از سر همین درد نگاشته شده است، به نظر میرسد که مناسب باشد دوستان آگاهتر، به نقد و بررسی کتاب بپردازند، و یا کسانی که نامشان درکتاب ذکر شده و عضو تیم مذاکرهکننده و یا جلسات متعدد و فراوان این دوران بودهاند هم به نگاشتن خاطراتشان روی آورند تا در تضارب آراء و تلاقی نظرات، هم تاریخنگاری دقیق تحولات پس از انقلاب صورت گیرد و هم اعتماد مردم به تصمیمات نظام بیشتر گردد.
در این جهت و گذشته از برخی خلأهای موجود مانند نبود فهرستی ارجاعی به سایتهای علمی درخصوص اصطلاحات و مسائل فنی که خواننده در صورت لزوم به آنها مراجعه و نحوه دستیابی به چرخه سوخت هستهای و یا تعریف اصطلاحات و...را دریابد؛ در کنار ویژگیهای مثبت و خوبی همچون پرهیز از چاپ هرگونه عکس که میتواند معانی تبلیغاتی و غیرعلمی به خود بگیرد، و یا ابهامگويي ناگزیر! در بيان برخی اشخاص و مطالب به جهت مسائل امنیتی، و یا عدم اشاره به افراد و يا ستادهای انتخاباتی برای اجتناب از سیاسیکردن این موضوع ملی، و... که احتمالا میتوانست کتاب را به چند جلد و چندین هزار صفحه برساند و هدف اصلی آن حداقل در حوزهی دیپلماسی عمومی را خدشهدار نماید – و البته این امید و درخواست کماکان وجود دارد که ایشان در آینده، مجلدات دیگری بر این کتاب در مورد ناگفتههایشان آنگونه که در خود کتاب به آن اشاره میکنند بنگارند – همه و همه حکایت از این نکته دارد که پرداختن به این کتاب نه امری است آسان درحوزهی غیرعلمی، ونه ساده در زمینهی دانشی. چراکه چون این کتاب بر مباحث زیر استوار است، چگونگی و چرایی نقد علمی –تاریخی آن نیز میبایست در همان زمینه صورت پذیرد:
تفکیک تعاملات دیپلماتیک از باورهای خوشبينانهی بيمورد و بي جهت به غرب و نظام استكبار، و ضرورت گفتگو با دشمن، که بسیار سختتر از سخن ناگفتن با اوست؛ زیرا آنجا که به تعبیر کتاب:" در مسئله مهم هسته ای که به امنیت ملی و منافع ملی ما ارتباط دارد، این گونه تردیدها نباید مورد توجه قرار گیرد..."، می بایست درجبهه دیپلماسی آگاهانه و نه عاشقانه عمل کرد.
تحلیل نحوهی تداخلات و تعاملات درونکشوری اعم از مسائل اجتماعی و اقتصادی و... و تاثیرات آن برموضوعات ملی از منظر دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور؛ که نقد آن باید از سوی همان جریانات سیاسی اجتماعی و یا نهادهای اقتصادی با توجه به اطلاعاتشان صورت پذیرد مانند انتقاد علمی از عدم ظرفيت گروهها و این سخن محکم کتاب که: "ما به لحاظ ذهنی و تجربی به این چارچوب عادت نکردهایم، در نتیجه بحثها پس از چند جلسه به دعوا و تخاصم کشیده میشود، هر دو طرف به یکدیگر نسبت خیانت، سادهلوحی، انفعال، مرعوب بودن و افراطیگری و بیتدبیری میدهند و بساط بحث و مذاکره برچیده میشود و..."، یعنی دقیقا همان چیزی که مقام معظم رهبری سالها است از آن شکوه مینمایند و می بایست راهی برای رفع این معضل با نقد زمینههای آن انجام شود؛
ساختار تصمیمگیری و نحوه همکاری ارکان نظام در این زمینه که اصولا به لحاظ امر واقع قابل نقد نیست، و فقط میتواند ازمنظراصلاح سیستم مورد بررسی قرار گیرد؛
و اطلاعات دقیق از مذاکرات و جلسات و نظرات و مطالب افراد شرکتکننده با ذکر دقیق زمان و حتی در مواردی نحوهی ارائه احساسی آن و...، که صرفا میبایست از سوی همان افراد مورد بحث و بررسی و یا قبول و انکار قرار گیرد، و سخن و نقد دیگران در این باره چیزی از سر بیدانشی و یا عناد نخواهد بود.
و بالاخره اینکه نقد تاریخ از سخنپراکنی در سیاست جدا بوده و هرکدام را فضای خاصی است؛ یکی را دقت و صحت لازم است، و دیگری را تقوی و صفا. کتاب دیپلماسی هستهای، کتابی است در حوزهی تاریخ که اثرات آن در حوزهی دیپلماسی عمومی این روزها نیز حداقل آن چیزی است که در حوزهی سیاست میتواند داشته باشد. لذا نقد این کتاب از هرکدام از این دو منظر، نقدی متفاوت است و ملزومات گونهگونی دارد که منتقد باید آن را مد نظر قرار دهد.