آفتابنیوز : آفتاب: بيستوهفتمين نشست «عصر روشن» عصر ديروز (26 مردادماه) به مناسبت 72 سالگي محمود دولت آبادي در حالي برگزار شد كه به درخواست خود اين نويسنده، به دليل زلزلهي آذربايجان و داغدار بودن هموطنان ما، اسم جشن تولد در اين مراسم عنوان نشد.
به گزارش ايلنا، در اين نشست اسدالله امرايي؛ مترجم و نويسنده، در شروع صحبتهاي خود گفت: من بخشي از زندگي خود را براي معرفي چهرههاي كمتر شناخته شدهي ادبيات جهان گذاشتم و ترجمههايم هم به نوعي توليد به حساب ميآيند. تا چند سال پيش وقتي از اهالي بلوك شرق راجع به ادبيات ايران و اينكه از اين ادبيات چه خواندهاند سوال ميشد، جوابها تمامآ «شاهنامه» بود و داستانهاي «رستم و اسفنديار» يا «رستم و سهراب». همين سوال را غربيها با «شبهاي عربي» يا همان «هزار و يك شب» خودمان جواب ميدادند.
وي ادامه داد: اما چند ساليست كه اسامي جديدي از خارجيها در مورد ادبيات ايران ميشنويم. زماني با يكي از نويسندگان خارجي كه استاد دانشگاه بود صحبت ميكردم و همين سوال را از او پرسيدم و او در جواب به من گفت كه من آثار شهريار را ميشناسم. من گمان كردم منظور او محمد حسين بهجت است و به او گفتم شهريار شاعر است، اما سرانجام فهميديم كه منظور او شهريار مندنيپور است. ترجمهي آثار نويسندگان ديگري مثل اميرحسن چهلتن، عباس معروفي و شهرنوش پارسيپور و خيليهاي ديگر به زبانهاي خارجي، اين مساله را نشان ميدهد كه نويسندگان معاصر ايراني در جهان شناخته شدهاند و ديگر آن گمنامي به صورت سابق وجود ندارد.
امرايي در مورد شناخته شده بودن محمود دولت آبادي در سطح جهان گفت: من با نويسندهاي از كشور روسيه صحبت ميكردم و در خلال اين صحبتها از دولتآبادي اسم آورد و از او به عنوان نويسندهاي «نچرال» و كامل ياد كرد. وقتي من از او پرسيدم كه چه آثاري از دولتآبادي را خوانده جواب داد كه من چيزي از او نخواندهام، اما بسيار شنيدهام. من بسيار خوشحالم كه محمود دولتآبادي نويسندهاي بسيار شناخته شده است و نيازي به معرفي كردن ندارد و بيشتر كساني كه آثار او را خواندهاند شيفتهي او شدهاند.
اين نويسنده در مورد موفقيت جهاني دولت آبادي گفت: يكي از ويژگيهاي دولتآبادي اين است كه آثار او توسط مترجمان و نويسندگان ديگر به ساير زبانها ترجمه شده است. متاسفانه بايد در اينجا به يك حقيقت اشاره كنم زبان فارسي در سطح جهان، خرده فرهنگ محسوب ميشود. من به دلايل اين مساله كاري ندارم، اما اين زبان به خصوص در دو سدهي اخير در جهان ادبيات امروز حضور گستردهاي نداشته و چون خرده فرهنگ است، بسياري از نكات آن براي مترجمي كه به صرف دانستن يك زبان و آشنايي با بخشي از يك فرهنگ، اقدام به ترجمهي يك اثر ميكنند بسيار سخت و مشكل است. بيشتر كساني كه آثار دولت آبادي را ترجمه كردهاند ايراني بودند و توانستند ارتباط مناسبي با اين آثار برقرار كنند. نويسندهاي كه فرهنگ ما را بشناسد راحتتر ميتواند محتواي اثر را منتقل كند.
وي افزود: چند سال پيش كتابي به نام «در جستجوي حسن» از نويسندهاي آمريكايي به فارسي ترجمه شد. اين كتاب در مورد خانوادهاي آمريكايي است كه سالها قبل در ايران زندگي ميكردند و آشپزي به نام حسن داشتند و اكنون براي پيدا كردن او به ايران سفر كردهاند و از او فقط يك اسم ميدانند و نام روستايي در حوالي اصفهان. جذابيت اين كتاب براي من شرح سفر آنها به مناطق حاشيهي كوير است كه من به واسطهي شغلم در سازمان هواشناسي آنجا را ديدهام. در همين سفرها من روستاي زادگاه محمود دولتآبادي را هم ديدهام.
امرايي به ترجمهي آثار دولتآبادي به ساير زبانها اشاره كرد و افزود: آثار دولتآبادي يكي از ترجمهپذيرترين آثاريست كه در زبان ايراني نوشته شده است. يكي از دلايل اين مساله اين است كه دولتآبادي داستاننويسي ذاتي است. او به كلاسهاي داستاننويسي نرفته و به صورت آكادميك چيزي را فرا نگرفته است؛ او تمام مفاهيم داستاننويسي را خود خلق نموده است. بسياري از آثار او به زبانهاي آلماني، فرانسوي، هلندي، روسي و عبري ترجمه شده است.
اين مترجم ادامه داد: «زوال كلنل» اثري است كه براي اولين بار از غرب آسيا به جايزهي بوكر آسيايي راه يافت. اين اثر به قدري براي مسئولين اين اين جايزه اهميت داشت كه بعضي از قوانين راه يابي آثار را نيز زير پا گذاشتند؛ مثلآ كتاب بايد در كشور خود نويسنده چاپ شده باشد، ولي اين كتاب در ايران چاپ نشده بود. به هر حال اميدوارم مقدمات اين كتاب در ايران هم به چاپ برسد و مشكلات ناشر آن حل شود.
در ادامهي اين مراسم ساره دستاران؛ روزنامهنگار، متني را در مورد زندگي دولتآبادي خواند و بعد از آن خود محمود دولتآبادي به عنوان آخرين سخنران اين مراسم به صحبت پرداخت.
دولت آبادي در شروع صحبتهاي خود گفت: امروز من هم خرسند هستم و هم ناراحت.دو ماسك معروف در تئاتر وجود دارد كه يكي خندان و ديگري گريان است، وضعيت من چيزي بين اين دو است. : «ای غم بگو از دست تو، آخر کجا باید شدن».
وي افزود: اشك حافظ خرد و صبر به دريا انداخت/ چه كند سوز غم عشق نيارست نهفت. ديروز و امروز از برگزاركنندگان خواهش كردم با توجه به زلزلهي آذربايجان، مقولهي جشن تولد را عنوان نكنند. البته خود ايشان هم چنين نظري داشتند. پس اگر اكنون اينجا هستم، از جهت قولي است كه پيش از اين پذيرفتهام، و قطعهاي كه ميخوانم، اميدوارم همچون نشاني از همدلي و همدردي انگاشته بشود. اندوهگين؛ به حرمت آن آدمياني كه هماكنون از دل تجربههايي چنان سرد و سنگين در گذر هستند. آسيب ديدگان ما در آذربايجان؛ رنجهايتان را عميقآ درك ميكنيم. طاقت و تحمل شما در تلخترين روزگاران، همواره ستودني بوده است و هست؛ چنانچه هماكنون در موقعيتي چنين تلخ و سخت. اميدوارم مسؤولان مربوطه به وظايف خود عمل كنند؛ و يقين دارم كه همميهنان ما از جاي جاي كشور، شما مردمان كارآ و پرزحمت را تنها نخواهند گذاشت. شخصآ در مشابه اين حوادث همواره نسبت به بازماندگان اداي دين كردهام و اين انتظار از بقيه هم ميرود.
دولتآبادي ادامه داد: خوشبختانه در آثار من چهرهها و نمادهاي گوناگوني از اقوام مختلف ايراني وجود دارد. من قسمتي از رمان «رمان روزگارِ سپریشدهیِ مردمِ سالخورده» را با توجه به شباهت شخصيتهاي آن با هموطنان آذربايجانيمان برايتان ميخوانم.