کد خبر: ۱۷۱۰۰۲
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۳۹۱ - ۲۰:۲۱
گوشه ای از ويژگي هاي معنوي حضرت امام صادق‏ عليه السلام

عالمان مسئول گناه جاهلان

گفتاری از حضرت آیت الله یثربی مدظله
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: مالك‏ابن انس معروف به فقيه اهل مدينه، در رابطه با حضرت امام صادق عليه السلام مى‏گويد: 

كان عليه السلام رجلاً لا يخلوا من إحدى ثلاث خصال: إمّا صائماً، وإمّا قائماً وإمّا ذاكراً، وكان من عظماء العبّاد وأكابر الزهّاد الّذين يخشون اللَّه ‏عزّوجلّ وكان كثير الحديث، طيّب المجالسة، كثير الفوائد؛امام صادق عليه السلام از سه حال خارج نبودند، يا روزه بودند، يا نماز مى‏خواندند و يا ذكر مى‏گفتند، عابدى بزرگ و زاهدى والا مرتبه‏ بودند، كه از خداوند مى‏ترسيدند، فراوان سخن مى‏گفتند [درسهاى‏ علمى] خوش مجلس بودند و به اطرافيان منفعت و سود مى‏رساندند. 

فإذا قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم اخضرّ مرّة واصفرّ اُخرى حتّى ينكره من‏كان يعرّفه؛ هنگامى‏ كه نام رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم را به زبان جارى مى‏نمودند رنگ ‏چهره شان تغيير مى‏كرد و سبز و زرد مى‏شدند به گونه‏اى كه ديگر او را نمى‏شناختيم. ولقد حججت معه سنة فلمّا استوت به راحلته عند الإحرام كان كلّما همّ ‏بالتلبية انقطع الصوت في حلقه وكاد أن يخرّ من راحلته، فقلت: قل يا ابن‏ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم ولابدّ لك من أن تقول، سالى با او به حجّ رفتم هنگامى ‏كه احرام كرديم ايشان را ديدم كه‏ نمى‏توانند لبيك گويند و هر بار كه سعى مى‏نمودند صدا در گلويشان‏ قطع مى‏شد و نزديك بود كه از مركب به زمين افتند. به ‏ايشان عرض كردم: اى فرزند رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم بايد لبيك بگوييد. فقال: يا ابن عامر كيف أجسر أن أقول: لبّيك اللهمّ لبّيك وأخشي أن يقول‏اللَّه عزّوجلّ لي: لا لبّيك ولا سعديك». ايشان فرمودند: اى فرزند عامر چگونه به خود اجازه دهم كه بگويم:لبّيك اللّهم لبيك، حال آنكه مى‏ترسم خداوند متعال در پاسخ من‏بگويد: لا لبّيك ولا سعديك. 

انس بن مالك نقل مى‏كند : امام صادق عليه‏السلام در ميان زهّاد و علماء نظير نداشت.
روزى امام صادق عليه السلام به نماز ايستاده بودند كه يك باره بى هوش شدند، از ايشان سبب آن را پرسيدند، در پاسخ فرمودند: «ما زلت أردّد إيّاك نعبد حتّى سمعتها من قائلها» (23). آن قدر (ايّاك نعبد) را در نماز تكرار كردم كه آن را از گوينده‏اش‏ شنيدم. 

هنگامى ‏كه در حالات روحى امام صادق عليه السلام می خوانیم ‏ايشان هنگامى‏كه نام مبارك جدّشان را مى‏شنوند به گونه‏اى رنگ صورتشان ‏متغيّر مى‏شود كه شناخته نمى‏شوند و يا موقع احرام و تلبيه، منقلب مى‏شوند و يا هنگام خواندن نماز بى‏هوش، در مى‏يابيم روح آن حضرت‏عليه السلام با ارواح ديگران‏ متفاوت‏است، روح ايشان در ملأ اعلى و در عوالم ملكوت است و منقطع الى اللَّه مى‏باشد. 

ترسيم موقعيّت موجود در زمان امام صادق عليه‏السلام ؛
يكى ديگر از ويژگيهاى امام صادق عليه‏السلام زمان‏شناسى و درايت ايشان در مقابل دشمنان براى حفظ جان مسلمين است . به نمونه هايى از اين زمان‏شناسى حضرت توجّه كنيد . 

1 ـ ابو مسلم و امام صادق عليه‏السلام
وقتى ابو مسلم خراسانى با بنى عباس درگير شد به امام صادق عليه‏السلام نامه نوشت كه من مردم را به سوى شما دعوت كرده‏ام و آنها اعلام آمادگى كرده‏اند ، اكنون شايسته است كه شما حكومت را بپذيريد . حضرت عليه‏السلام در جواب فرمودند : « ما أنت من رجالي ولا الزمان زماني » . نه تو از ياران واصحاب من هستى ونه اينكه زمان، زمان مناسبى است. به لحاظ شخصيّتى ابو مسلم با حجّاج بن يوسف تفاوتى ندارد . او نيزانسان‏هاى بى‏گناه زيادى را به قتل رسانيد . در بعضى از تواريخ نقل شده كه 6 هزار انسان را به قتل رسانيد . اين شخص از امام عليه‏السلام دعوت به حكومت مى‏كند . آن زمان براى امام صادق عليه‏السلام بدترين شرايط فرهنگى و سياسى را به وجود آورده بود . حضرت 10 خليفه بنى اميّه و بنى مروان (از عبدالملك مروان تا مروان حمار كه آخرين خليفه بود) را درك فرمودند . حضرت عليه‏السلام تمام اين مدّت را با خون دل خوردن صبر كردند . در سال 147 هجرى قمرى كه سال آخر عمر امام عليه‏السلام است منصور دوانيقى از محبوبيّت امام صادق عليه‏السلام به خود لرزيد ؛ لذا به مدينه آمد و امام عليه‏السلام را احضار كرد و با لحن تندى با امام صحبت كرد و گفت :« يا عدوّ اللّه‏ ! إتخذك أهل العراق إماما يجبون إليك زكاة أموالهم وتلحّد في سلطاني وتبغي الغوائل قتلني اللّه‏ إن لم أقتلك » . اى دشمن خدا !! مردم عراق تو را امام مى‏پندارند و به تو زكات مى‏دهند و به حكومت من پشت كرده‏اند . و عليه من آشوب مى‏كنى خدا مرا بكشد اگر تو را نكشم . و در ادامه كلمات زشت و اهانت‏آميزى را نسبت به امام عليه‏السلام بر زبان آورد .. 

2 ـ ابن مهاجر و امام صادق عليه‏السلام
منصور براى اينكه بتواند نقطه ضعفى از امام عليه‏السلام به دست بياورد شخص زيركى به نام ابن مهاجر را اجير كرد و به او پول زيادى تحويل داد كه به مدينه برود و به عنوان دوستدار و شيعه مخلص پولها را بين سادات فرزندان پيامبر پخش كند و بگويد : اين حقّ شما است كه من برايتان آورده‏ام . همچنين به او دستور داد كه بعد از سفر گزارش اين كار را به او بدهد . اين شخص در مدينه خدمت امام عليه‏السلام رسيد ولى امام صادق عليه‏السلام پولها را نپذيرفتند و فرمودند : ما به پول تو نيازى نداريم . با اينكه اين شخص با عنوان شيعه خاص خدمت حضرت عليه‏السلام رفته بود ولى امام عليه‏السلام با علم امامت حيله او را دريافتند و نقشه او را نقش بر آب كردند. ابن مهاجر كه در مقابل امام عليه‏السلام كارى از پيش نبرده بود ، پولها را بين عدّه‏اى تقسيم كرد . امام عليه‏السلام وقتى از اين مطلب مطلع شدند او را طلبيدند و به او فرمودند :
إتّق اللّه‏ ولا تغرّ أهل بيت محمّد [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم] فانّهم قريبوا العهد بدولة بني مروان وكلّهم محتاج ؛تقواى خدا را پيشه كن و اهل بيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را فريب نده به درستى كه آنها هم عصر دولت بنى مروان بوده‏اند و همه محتاج هستند .ابن مهاجر مى‏گويد اين گزارش را به منصور تحويل دادم ، ناگهان رنگ از رخسار منصور پريد و به دانش سرشار امام اذعان کرد بعد هم به ابن مهاجر گفت : حق ندارى اين سخنان را در جايى مطرح كنى و گر نه جان خود را از دست مى‏دهى . او هم تا پايان حيات منصور جرأت افشاى ماجرا را نيافت . 

اقدامات عملى حضرت امام صادق عليه‏السلام
اين نوع حكومت بر مردم و شرايط حاكم بر جامعه، در زمان حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام نيز وجود داشت و مردم در جهل و نادانى به سر مى‏بردند. در اين شرايط، حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام در شهر مدينه، كرسى‏هاى تدريس فراوانى ايجاد كردند كه حاصل آن، تربيت چهار هزار شاگرد بود.با تلاش‏هاى فراوان حضرت امام جعفرصادق عليه‏السلام، وضعيت جامعه از نظر علمى، بهبود پيدا كرد و ايشان عليه‏السلام، جامعه‏ى جاهل و ناتوان را به مقام هدايت و رشادت آشنايى دادند. يكى از بزرگترين خدمات امام صادق عليه‏السلام تربيت بزرگانى در زمينه فقه ، كلام ،علوم طبیعی و ساير علوم بود . افرادى مانند زراره ، محمّد بن مسلم ، و معاوية بن وهب همه از شاگردان امام صادق عليه‏السلام بودند .حدود صد هزار روايت در كتب فقهى ، كلامى ، اعتقادى و اخلاقى شيعه جمع آورى شده كه حدود سه چهارم اين روايات به نقل از حضرت امام صادق و حضرت امام باقر عليهما‏السلام مى‏باشد .در يكى از جلسات، ايشان عليه‏السلام خطاب به علما مى‏فرمايند:«لأحملنّ ذنوب سفهائكم على علمائكم مايمنعكم إذا بلغكم عن الرجل منكم ماتكرهونه، ممّا يدخل به علينا الأذى أن تأتوه، فتؤنّبوه وتعظوه وتقولوا له قولاً بليغاً؟» وقال له بعض أصحابه: «إذا لايقبل منّا؟». قال عليه‏السلام: «اُهجروه واجتنبوا مُجالَسَتَهُ» . هر آينه گناهانِ جاهلان شما را به حساب علماى شما مى‏گذارم. چه چيز مانع از آن مى‏شود كه شما هر گاه خبرى از كسى دريافت كرديد كه شما را ناخوشايند مى‏آيد و به ما آزار مى‏رساند، نزد او برويد و او را نكوهش و سرزنش و موعظه كنيد و با او سخن بليغ و رسا بگوييد؟ يكى از اصحاب حضرت عليه‏السلام گفت: اگر سخن ما را نپذيرفت، چه؟ حضرت عليه‏السلام فرمودند: شما هم او را ترك كنيد واز مجالست‏اش كناره گيريد. با توجه به اين روايت، ارشاد و هدايت مردم جامعه، وظيفه‏ى عالمان آن جامعه مى‏باشد و حضور يافتن علما در جلسات يا دورى كردن علما از مجالست مردم، بايد داراى آثار اجتماعى باشد؛ به عبارت ديگر، حضور علما در جلسه‏هايى كه براى نصيحت و هدايت مردم باشد، موجب افزايش سطح معنوى و آگاهى جامعه مى‏شود و از سوى ديگر، اگر علما از مجالسى كه در آن، ارتكاب اعمال حرام صورت مى‏گيرد دورى گزينند، موجب روى گردانى ديگر افراد از اين نوع جلسات مى‏شود. 

آتش زدن بيت امام صادق عليه السلام:
هنگامى كه منصور (لعنة اللَّه عليه) دستور داد خانه امام صادق عليه السلام را به‏آتش بكشند، امام عليه السلام در ميان شعله‏ها قدم مى‏زدند و مى‏فرمودند: «أنا إبن أعراق الثرى، أنا ابن إبراهيم خليل اللَّه»(28). من فرزند كسى هستم كه ريشه در زمين دارد [حضرت‏ اسماعيل‏ عليه السلام] ، من فرزند ابراهيم خليل اللَّه‏عليه السلام هستم.آتش براى حضرت ابراهيم عليه السلام گلستان شد، چگونه امام صادق عليه السلام‏نتوانند در ميان شعله‏ها گام نهند؟
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین