آفتابنیوز : آفتاب: مالكابن انس معروف به فقيه اهل مدينه، در رابطه با حضرت امام صادق عليه السلام مىگويد:
كان عليه السلام رجلاً لا يخلوا من إحدى ثلاث خصال: إمّا صائماً، وإمّا قائماً وإمّا ذاكراً، وكان من عظماء العبّاد وأكابر الزهّاد الّذين يخشون اللَّه عزّوجلّ وكان كثير الحديث، طيّب المجالسة، كثير الفوائد؛امام صادق عليه السلام از سه حال خارج نبودند، يا روزه بودند، يا نماز مىخواندند و يا ذكر مىگفتند، عابدى بزرگ و زاهدى والا مرتبه بودند، كه از خداوند مىترسيدند، فراوان سخن مىگفتند [درسهاى علمى] خوش مجلس بودند و به اطرافيان منفعت و سود مىرساندند.
فإذا قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم اخضرّ مرّة واصفرّ اُخرى حتّى ينكره منكان يعرّفه؛ هنگامى كه نام رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم را به زبان جارى مىنمودند رنگ چهره شان تغيير مىكرد و سبز و زرد مىشدند به گونهاى كه ديگر او را نمىشناختيم. ولقد حججت معه سنة فلمّا استوت به راحلته عند الإحرام كان كلّما همّ بالتلبية انقطع الصوت في حلقه وكاد أن يخرّ من راحلته، فقلت: قل يا ابن رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم ولابدّ لك من أن تقول، سالى با او به حجّ رفتم هنگامى كه احرام كرديم ايشان را ديدم كه نمىتوانند لبيك گويند و هر بار كه سعى مىنمودند صدا در گلويشان قطع مىشد و نزديك بود كه از مركب به زمين افتند. به ايشان عرض كردم: اى فرزند رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم بايد لبيك بگوييد. فقال: يا ابن عامر كيف أجسر أن أقول: لبّيك اللهمّ لبّيك وأخشي أن يقولاللَّه عزّوجلّ لي: لا لبّيك ولا سعديك». ايشان فرمودند: اى فرزند عامر چگونه به خود اجازه دهم كه بگويم:لبّيك اللّهم لبيك، حال آنكه مىترسم خداوند متعال در پاسخ منبگويد: لا لبّيك ولا سعديك.
انس بن مالك نقل مىكند : امام صادق عليهالسلام در ميان زهّاد و علماء نظير نداشت.
روزى امام صادق عليه السلام به نماز ايستاده بودند كه يك باره بى هوش شدند، از ايشان سبب آن را پرسيدند، در پاسخ فرمودند: «ما زلت أردّد إيّاك نعبد حتّى سمعتها من قائلها» (23). آن قدر (ايّاك نعبد) را در نماز تكرار كردم كه آن را از گويندهاش شنيدم.
هنگامى كه در حالات روحى امام صادق عليه السلام می خوانیم ايشان هنگامىكه نام مبارك جدّشان را مىشنوند به گونهاى رنگ صورتشان متغيّر مىشود كه شناخته نمىشوند و يا موقع احرام و تلبيه، منقلب مىشوند و يا هنگام خواندن نماز بىهوش، در مىيابيم روح آن حضرتعليه السلام با ارواح ديگران متفاوتاست، روح ايشان در ملأ اعلى و در عوالم ملكوت است و منقطع الى اللَّه مىباشد.
ترسيم موقعيّت موجود در زمان امام صادق عليهالسلام ؛
يكى ديگر از ويژگيهاى امام صادق عليهالسلام زمانشناسى و درايت ايشان در مقابل دشمنان براى حفظ جان مسلمين است . به نمونه هايى از اين زمانشناسى حضرت توجّه كنيد .
1 ـ ابو مسلم و امام صادق عليهالسلام
وقتى ابو مسلم خراسانى با بنى عباس درگير شد به امام صادق عليهالسلام نامه نوشت كه من مردم را به سوى شما دعوت كردهام و آنها اعلام آمادگى كردهاند ، اكنون شايسته است كه شما حكومت را بپذيريد . حضرت عليهالسلام در جواب فرمودند : « ما أنت من رجالي ولا الزمان زماني » . نه تو از ياران واصحاب من هستى ونه اينكه زمان، زمان مناسبى است. به لحاظ شخصيّتى ابو مسلم با حجّاج بن يوسف تفاوتى ندارد . او نيزانسانهاى بىگناه زيادى را به قتل رسانيد . در بعضى از تواريخ نقل شده كه 6 هزار انسان را به قتل رسانيد . اين شخص از امام عليهالسلام دعوت به حكومت مىكند . آن زمان براى امام صادق عليهالسلام بدترين شرايط فرهنگى و سياسى را به وجود آورده بود . حضرت 10 خليفه بنى اميّه و بنى مروان (از عبدالملك مروان تا مروان حمار كه آخرين خليفه بود) را درك فرمودند . حضرت عليهالسلام تمام اين مدّت را با خون دل خوردن صبر كردند . در سال 147 هجرى قمرى كه سال آخر عمر امام عليهالسلام است منصور دوانيقى از محبوبيّت امام صادق عليهالسلام به خود لرزيد ؛ لذا به مدينه آمد و امام عليهالسلام را احضار كرد و با لحن تندى با امام صحبت كرد و گفت :« يا عدوّ اللّه ! إتخذك أهل العراق إماما يجبون إليك زكاة أموالهم وتلحّد في سلطاني وتبغي الغوائل قتلني اللّه إن لم أقتلك » . اى دشمن خدا !! مردم عراق تو را امام مىپندارند و به تو زكات مىدهند و به حكومت من پشت كردهاند . و عليه من آشوب مىكنى خدا مرا بكشد اگر تو را نكشم . و در ادامه كلمات زشت و اهانتآميزى را نسبت به امام عليهالسلام بر زبان آورد ..
2 ـ ابن مهاجر و امام صادق عليهالسلام
منصور براى اينكه بتواند نقطه ضعفى از امام عليهالسلام به دست بياورد شخص زيركى به نام ابن مهاجر را اجير كرد و به او پول زيادى تحويل داد كه به مدينه برود و به عنوان دوستدار و شيعه مخلص پولها را بين سادات فرزندان پيامبر پخش كند و بگويد : اين حقّ شما است كه من برايتان آوردهام . همچنين به او دستور داد كه بعد از سفر گزارش اين كار را به او بدهد . اين شخص در مدينه خدمت امام عليهالسلام رسيد ولى امام صادق عليهالسلام پولها را نپذيرفتند و فرمودند : ما به پول تو نيازى نداريم . با اينكه اين شخص با عنوان شيعه خاص خدمت حضرت عليهالسلام رفته بود ولى امام عليهالسلام با علم امامت حيله او را دريافتند و نقشه او را نقش بر آب كردند. ابن مهاجر كه در مقابل امام عليهالسلام كارى از پيش نبرده بود ، پولها را بين عدّهاى تقسيم كرد . امام عليهالسلام وقتى از اين مطلب مطلع شدند او را طلبيدند و به او فرمودند :
إتّق اللّه ولا تغرّ أهل بيت محمّد [ صلىاللهعليهوآلهوسلم] فانّهم قريبوا العهد بدولة بني مروان وكلّهم محتاج ؛تقواى خدا را پيشه كن و اهل بيت پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم را فريب نده به درستى كه آنها هم عصر دولت بنى مروان بودهاند و همه محتاج هستند .ابن مهاجر مىگويد اين گزارش را به منصور تحويل دادم ، ناگهان رنگ از رخسار منصور پريد و به دانش سرشار امام اذعان کرد بعد هم به ابن مهاجر گفت : حق ندارى اين سخنان را در جايى مطرح كنى و گر نه جان خود را از دست مىدهى . او هم تا پايان حيات منصور جرأت افشاى ماجرا را نيافت .
اقدامات عملى حضرت امام صادق عليهالسلام
اين نوع حكومت بر مردم و شرايط حاكم بر جامعه، در زمان حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام نيز وجود داشت و مردم در جهل و نادانى به سر مىبردند. در اين شرايط، حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام در شهر مدينه، كرسىهاى تدريس فراوانى ايجاد كردند كه حاصل آن، تربيت چهار هزار شاگرد بود.با تلاشهاى فراوان حضرت امام جعفرصادق عليهالسلام، وضعيت جامعه از نظر علمى، بهبود پيدا كرد و ايشان عليهالسلام، جامعهى جاهل و ناتوان را به مقام هدايت و رشادت آشنايى دادند. يكى از بزرگترين خدمات امام صادق عليهالسلام تربيت بزرگانى در زمينه فقه ، كلام ،علوم طبیعی و ساير علوم بود . افرادى مانند زراره ، محمّد بن مسلم ، و معاوية بن وهب همه از شاگردان امام صادق عليهالسلام بودند .حدود صد هزار روايت در كتب فقهى ، كلامى ، اعتقادى و اخلاقى شيعه جمع آورى شده كه حدود سه چهارم اين روايات به نقل از حضرت امام صادق و حضرت امام باقر عليهماالسلام مىباشد .در يكى از جلسات، ايشان عليهالسلام خطاب به علما مىفرمايند:«لأحملنّ ذنوب سفهائكم على علمائكم مايمنعكم إذا بلغكم عن الرجل منكم ماتكرهونه، ممّا يدخل به علينا الأذى أن تأتوه، فتؤنّبوه وتعظوه وتقولوا له قولاً بليغاً؟» وقال له بعض أصحابه: «إذا لايقبل منّا؟». قال عليهالسلام: «اُهجروه واجتنبوا مُجالَسَتَهُ» . هر آينه گناهانِ جاهلان شما را به حساب علماى شما مىگذارم. چه چيز مانع از آن مىشود كه شما هر گاه خبرى از كسى دريافت كرديد كه شما را ناخوشايند مىآيد و به ما آزار مىرساند، نزد او برويد و او را نكوهش و سرزنش و موعظه كنيد و با او سخن بليغ و رسا بگوييد؟ يكى از اصحاب حضرت عليهالسلام گفت: اگر سخن ما را نپذيرفت، چه؟ حضرت عليهالسلام فرمودند: شما هم او را ترك كنيد واز مجالستاش كناره گيريد. با توجه به اين روايت، ارشاد و هدايت مردم جامعه، وظيفهى عالمان آن جامعه مىباشد و حضور يافتن علما در جلسات يا دورى كردن علما از مجالست مردم، بايد داراى آثار اجتماعى باشد؛ به عبارت ديگر، حضور علما در جلسههايى كه براى نصيحت و هدايت مردم باشد، موجب افزايش سطح معنوى و آگاهى جامعه مىشود و از سوى ديگر، اگر علما از مجالسى كه در آن، ارتكاب اعمال حرام صورت مىگيرد دورى گزينند، موجب روى گردانى ديگر افراد از اين نوع جلسات مىشود.
آتش زدن بيت امام صادق عليه السلام:
هنگامى كه منصور (لعنة اللَّه عليه) دستور داد خانه امام صادق عليه السلام را بهآتش بكشند، امام عليه السلام در ميان شعلهها قدم مىزدند و مىفرمودند: «أنا إبن أعراق الثرى، أنا ابن إبراهيم خليل اللَّه»(28). من فرزند كسى هستم كه ريشه در زمين دارد [حضرت اسماعيل عليه السلام] ، من فرزند ابراهيم خليل اللَّهعليه السلام هستم.آتش براى حضرت ابراهيم عليه السلام گلستان شد، چگونه امام صادق عليه السلامنتوانند در ميان شعلهها گام نهند؟