کد خبر: ۱۷۱۱۹۰
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۰

از چه زمانی بر کالای ایرانی برچسب خارجی می‌زدیم تا بهتر بفروشد؟!

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: پیشینه روایت تاریخی جالبی از «برچسب خارجی زدن بر کالاهای ایرانی» در بیش از صد سال پیش بدست آورده است، که نشان می دهد این امر که امروزه در بازارهای کالا در ایران امری بسیار رایج است تاریخی بیش از صد ساله دارد!

در واقع شیفتگی مشتریان ایرانی نسبت به کالای خارجی متأسفانه پیشینه ای صد ساله و یا شاید بیشتر دارد، و این پدیده نیاز به واکاوی و نقادی جدی دارد. امروزه این امر چنان رایج شده که حتی برخی کارگاه ها به تولید برچسب های خارجی برای کالاهای ایرانی به ویژه پوشاک می پردازند چرا که کالاهای ایرانی با برچسب خارجی بهتر فروش می روند. جالب است که این مرعوب بودن در برابر اسم و رسم بیگانه در میان جامعه ایرانی از چنین پیشینه ای برخوردار است. به این روایت جالب از سفرنامه ای تحت عنوان «گوهر مقصود» که در روزگار استبداد صغیر به نگارش درآمده توجه فرمایید:

آقا سید مصطفی طهرانی (میرخانى) از نمایندگان دوره اول مجلس مشروطه، شرح سفر خود به بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) را با نثری قوی وشیرین در سفرنامه ای به نام “گوهر مقصود” نوشته است. وی در این سفرنامه که از کتابهای دوره استبداد صغیر به شمار می رود، بحث های سیاسی و اجتماعی مختلفی را مطرح کرده است.

در قسمتی از سفرنامه وی با عنوان” دفاع از کالاهاى وطنى و شرح حال صنعتگران داخلى” چنین آمده است:

سه ساعت به غروب مانده برخاستند که بروند، به من گفتند: «اگر میل دارید در خدمت شما برویم، قدرى گردش کنیم و ما میل داریم به زیارت اهل قبور برویم. اگر شما فراغتى دارید، این «سنّت سنیه» را به جاى آورده باشید، تشریف بیاورید» من هم قبول کردم، برخاستم به اتفاق ایشان وارد صحن مقدّس شده، از آنجا به بازار سنگ‏تراشها رسیدیم. حجّارها ظروف سنگى از قبیل دیگ و کاسه و بشقاب و سرقلیان و غیره مى‏تراشیدند. یک دست کاسه بشقاب بسیار خوبى دیدم که بسیار لطیف و نازک بود. در حقیقت صنعت خوبى به کار برده بود. قیمت او را پرسیدم، گفت: «این کاسه بشقاب را یک تومان فروخته ‏ام. خریدار ساعت دیگر باید بیاید ببرد و از قرارى که نقل کرده‏اند، این شخص دلّال فرنگى‏هاست و از براى آنها خریده است»

در مقام شوخى گفتم: «خوب است قطعه سنگى را به یک تومان فروخته. الحمداللّه دیدم یک نفر از اهل وطن خود را که در مقابل این همه پول که ماها به خارجه مى‏ دهیم، یک تومانش را پس گرفت.»

استاد حجّار آهى کشید، گفت: «آقاجان خبر از دلم ندارى. من این سنگ را به سه قران خریده‏ ام و پنج روز، سر این کار کرده‏ ام و عوارض و کرایه دکان داده ‏ام. درواقع نتیجه زحمت پنج روزه من، زیاده از پنج قران نیست. چون معیل و پریشانم از بابت معیشت، زندگانى بسیار بر من تلخ مى‏گذرد و باز به همین مشعوفم که از کدّ یمین و عرق جبین، از متاع وطن خود کسب نموده، زندگانى مى‏کنم. امّا اینکه شما فرمودید: از پول خارجه یک تومان به کیسه شما رسیده چه فایده دارد؟ من در این ماه، سه تومان بهاى قند و چاهى به تنهایى داده‏ام، غیر از لوازمات دیگر. حال بر فرض، یک تومان به من رسیده، رسیده باشد؛ چه ثمرى خواهد داشت؟ این مانند قطره به دریاست.اهل این مملکت ظرفهاى آبخورى به قیمتهاى گزاف از مال خارجه مى‏خرند و رغبت به مال وطن خود نمى‏کنند. اگر طالب باشند من از همین سنگ، لیوان آبخورى خوب مى‏تراشم که بسیار لطیف و نظیف بوده باشد و به قیمت مناسب مى‏فروشم. مع ذلک از من نمى‏خرند و لیکن هرگاه اسم فرنگى به رویش باشد و مال خارجه بدانند به قیمت اعلا خواهند خرید.

چنانچه چندى قبل یک نفر تاجر خرّازى‏فروش از طهران به عزم زیارت آمده بود خراسان؛ از آن لیوان، یک دست، من تراشیده بودم؛ آن خرّازى‏فروش دید، گفت: من یک نقشه خط فرنگى مى‏ دهم به شما و از این لیوان بسازید و آن خط را به رویش منقوش دارید. من عجالتا پنجاه دست مى‏ خرم و به طهران مى‏فرستم؛ به اسم مال فرنگ مى‏فروشم و بعد صورت مى‏دهم از براى من بفرستید. من قبول نکردم، گفتم من هرگز جنس وطن عزیز خود را به اسم مطاع (در متن به اشتباه مطاع آمده که می بایست متاع می آمد) خارجه ملوّث نمى‏کنم و این ننگ را بر خود روا نمى‏ دارم. اگر از این ظرفها بخواهید، همه قسم درست مى‏کنم و اسم خود و نام نامى وطن عزیز خود را به رویش منقوش مى‏ دارم، اگر خواستید بخرید و الّا من نخواهم ساخت. چون این قید را کردم، او نخرید و من هم نساختم. و اگر هر دانه یک صد تومان هم مى‏خرید، من به اسم مال فرنگى جنس خود را رقم نمى‏کردم.»

بعد، شرحى از تعدّیات حکومت و عوارضات صنفى و از مالیات معدن آن سنگ نقل کرد. من از غیرت وطن‏خواهى او تعجّب نمودم و بر مظلومیّت و فقر و زحمت کشیدن او بسیار دلم سوخت. بعد پرسیدم: «دیگر چه صنعت دارى؟»
گفت: «ظرف بدل چینى مى‏ سازم که از ظروف بمبئى بهتر باشد و دوام او بیشتر باشد و اگر مشوّقى داشتم و اهل وطن هم غیرتى داشتند مال خود را ترجیح‏ «۱» به متاع خارجه مى‏ دادند، من با کارخانه دستى ظرف تمام خراسان را مى‏رسانیدم، و لیکن این مردم جاهل هرچه که اسم فرنگى داشته باشد مى‏خرند و هرچه را که اسم شریف وطن ما به‏ رویش باشد نخواهند خرید.

چنانچه در چند سال قبل از براى خدمت به نوع، هستى خود را به روى این کار گذاردم و خانه خود را فروختم، مقدارى ظرف ساختم؛ حکومت عوارض بسیارى بر من تحمیل نمود و مغرضها و مفسدها” اسباب چینى” کردند که ظرفهاى من فروش نرفت. خسارت بسیارى بر من وارد آمد. حال، به این کسب ضعیف ساخته و قناعت نموده‏ام.»))( سید مصطفی طهرانی(میرخانی)، سفرنامه گوهر مقصود،محقق زهرا میرخانی، تهران، میراث مکتوب،چاپ دوم، ۱۳۸۵، ص ۶-۱۹۴)
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۴
0
0
سلام ، این مسئله از زمانی پیش آمده ، که فرهنگ خود گم کردن و دروغگویی و سوءاستفاده از تمامی موارد ، در جامعه ما پیش آمده است و جریان این است که خودمان را قبول نداریم و به خودمان ، اعتماد نداریم ، لذا جنس خارجی را که با خلوص نیت و شفافیت بیشتری ساخته شده است ، را بیشتر می پسندیم .
روزی که مسئولین در جامعه بتوانند ، قوانینی را که با صداقت و شفافیت ، برای کار و کارگر ، تهیه شده باشد ، به مرحله اجرا درآورند و حق هرکسی را با عدالت و صداقت پرداخت کنند ، آن روز است که می توان به جنس ایرانی هم ، اعتماد کرد و با اطمینان آن را مصرف کرد .
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین