آفتابنیوز : آفتاب: پیشینه روایت تاریخی جالبی از «برچسب خارجی زدن بر کالاهای ایرانی» در بیش از صد سال پیش بدست آورده است، که نشان می دهد این امر که امروزه در بازارهای کالا در ایران امری بسیار رایج است تاریخی بیش از صد ساله دارد!
در واقع شیفتگی مشتریان ایرانی نسبت به کالای خارجی متأسفانه پیشینه ای صد ساله و یا شاید بیشتر دارد، و این پدیده نیاز به واکاوی و نقادی جدی دارد. امروزه این امر چنان رایج شده که حتی برخی کارگاه ها به تولید برچسب های خارجی برای کالاهای ایرانی به ویژه پوشاک می پردازند چرا که کالاهای ایرانی با برچسب خارجی بهتر فروش می روند. جالب است که این مرعوب بودن در برابر اسم و رسم بیگانه در میان جامعه ایرانی از چنین پیشینه ای برخوردار است. به این روایت جالب از سفرنامه ای تحت عنوان «گوهر مقصود» که در روزگار استبداد صغیر به نگارش درآمده توجه فرمایید:
آقا سید مصطفی طهرانی (میرخانى) از نمایندگان دوره اول مجلس مشروطه، شرح سفر خود به بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) را با نثری قوی وشیرین در سفرنامه ای به نام “گوهر مقصود” نوشته است. وی در این سفرنامه که از کتابهای دوره استبداد صغیر به شمار می رود، بحث های سیاسی و اجتماعی مختلفی را مطرح کرده است.
در قسمتی از سفرنامه وی با عنوان” دفاع از کالاهاى وطنى و شرح حال صنعتگران داخلى” چنین آمده است:
سه ساعت به غروب مانده برخاستند که بروند، به من گفتند: «اگر میل دارید در خدمت شما برویم، قدرى گردش کنیم و ما میل داریم به زیارت اهل قبور برویم. اگر شما فراغتى دارید، این «سنّت سنیه» را به جاى آورده باشید، تشریف بیاورید» من هم قبول کردم، برخاستم به اتفاق ایشان وارد صحن مقدّس شده، از آنجا به بازار سنگتراشها رسیدیم. حجّارها ظروف سنگى از قبیل دیگ و کاسه و بشقاب و سرقلیان و غیره مىتراشیدند. یک دست کاسه بشقاب بسیار خوبى دیدم که بسیار لطیف و نازک بود. در حقیقت صنعت خوبى به کار برده بود. قیمت او را پرسیدم، گفت: «این کاسه بشقاب را یک تومان فروخته ام. خریدار ساعت دیگر باید بیاید ببرد و از قرارى که نقل کردهاند، این شخص دلّال فرنگىهاست و از براى آنها خریده است»
در مقام شوخى گفتم: «خوب است قطعه سنگى را به یک تومان فروخته. الحمداللّه دیدم یک نفر از اهل وطن خود را که در مقابل این همه پول که ماها به خارجه مى دهیم، یک تومانش را پس گرفت.»
استاد حجّار آهى کشید، گفت: «آقاجان خبر از دلم ندارى. من این سنگ را به سه قران خریده ام و پنج روز، سر این کار کرده ام و عوارض و کرایه دکان داده ام. درواقع نتیجه زحمت پنج روزه من، زیاده از پنج قران نیست. چون معیل و پریشانم از بابت معیشت، زندگانى بسیار بر من تلخ مىگذرد و باز به همین مشعوفم که از کدّ یمین و عرق جبین، از متاع وطن خود کسب نموده، زندگانى مىکنم. امّا اینکه شما فرمودید: از پول خارجه یک تومان به کیسه شما رسیده چه فایده دارد؟ من در این ماه، سه تومان بهاى قند و چاهى به تنهایى دادهام، غیر از لوازمات دیگر. حال بر فرض، یک تومان به من رسیده، رسیده باشد؛ چه ثمرى خواهد داشت؟ این مانند قطره به دریاست.اهل این مملکت ظرفهاى آبخورى به قیمتهاى گزاف از مال خارجه مىخرند و رغبت به مال وطن خود نمىکنند. اگر طالب باشند من از همین سنگ، لیوان آبخورى خوب مىتراشم که بسیار لطیف و نظیف بوده باشد و به قیمت مناسب مىفروشم. مع ذلک از من نمىخرند و لیکن هرگاه اسم فرنگى به رویش باشد و مال خارجه بدانند به قیمت اعلا خواهند خرید.
چنانچه چندى قبل یک نفر تاجر خرّازىفروش از طهران به عزم زیارت آمده بود خراسان؛ از آن لیوان، یک دست، من تراشیده بودم؛ آن خرّازىفروش دید، گفت: من یک نقشه خط فرنگى مى دهم به شما و از این لیوان بسازید و آن خط را به رویش منقوش دارید. من عجالتا پنجاه دست مى خرم و به طهران مىفرستم؛ به اسم مال فرنگ مىفروشم و بعد صورت مىدهم از براى من بفرستید. من قبول نکردم، گفتم من هرگز جنس وطن عزیز خود را به اسم مطاع (در متن به اشتباه مطاع آمده که می بایست متاع می آمد) خارجه ملوّث نمىکنم و این ننگ را بر خود روا نمى دارم. اگر از این ظرفها بخواهید، همه قسم درست مىکنم و اسم خود و نام نامى وطن عزیز خود را به رویش منقوش مى دارم، اگر خواستید بخرید و الّا من نخواهم ساخت. چون این قید را کردم، او نخرید و من هم نساختم. و اگر هر دانه یک صد تومان هم مىخرید، من به اسم مال فرنگى جنس خود را رقم نمىکردم.»
بعد، شرحى از تعدّیات حکومت و عوارضات صنفى و از مالیات معدن آن سنگ نقل کرد. من از غیرت وطنخواهى او تعجّب نمودم و بر مظلومیّت و فقر و زحمت کشیدن او بسیار دلم سوخت. بعد پرسیدم: «دیگر چه صنعت دارى؟»
گفت: «ظرف بدل چینى مى سازم که از ظروف بمبئى بهتر باشد و دوام او بیشتر باشد و اگر مشوّقى داشتم و اهل وطن هم غیرتى داشتند مال خود را ترجیح «۱» به متاع خارجه مى دادند، من با کارخانه دستى ظرف تمام خراسان را مىرسانیدم، و لیکن این مردم جاهل هرچه که اسم فرنگى داشته باشد مىخرند و هرچه را که اسم شریف وطن ما به رویش باشد نخواهند خرید.
چنانچه در چند سال قبل از براى خدمت به نوع، هستى خود را به روى این کار گذاردم و خانه خود را فروختم، مقدارى ظرف ساختم؛ حکومت عوارض بسیارى بر من تحمیل نمود و مغرضها و مفسدها” اسباب چینى” کردند که ظرفهاى من فروش نرفت. خسارت بسیارى بر من وارد آمد. حال، به این کسب ضعیف ساخته و قناعت نمودهام.»))( سید مصطفی طهرانی(میرخانی)، سفرنامه گوهر مقصود،محقق زهرا میرخانی، تهران، میراث مکتوب،چاپ دوم، ۱۳۸۵، ص ۶-۱۹۴)
روزی که مسئولین در جامعه بتوانند ، قوانینی را که با صداقت و شفافیت ، برای کار و کارگر ، تهیه شده باشد ، به مرحله اجرا درآورند و حق هرکسی را با عدالت و صداقت پرداخت کنند ، آن روز است که می توان به جنس ایرانی هم ، اعتماد کرد و با اطمینان آن را مصرف کرد .