آفتابنیوز : 
اکنون دیگر آنطور نيست که سعدی میگفت: تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد. از طبقه اجتماعی، تا دورهی تاريخی، از گرايش سياسی تا سن و تعلق به زيستبوم و شهریبودن و روستايی بودن را میتوان از لباس و آرايش دريافت. حتا تخيلی که در مد هست، گواهی است بر تاريخ آدمی و روند ذهنی و عينی جامعه. بر همين پايه، لباس و آرايش يا مد، يکی از منابع ارجمند تاريخنگاری هستند.
امروز عکسی ديدم از
يک روحانی، که عبای خشخاشی شيری رنگی به تن کرده است. اين نوع عبا را محمد خاتمی در سالهای رياست جمهوریاش نشانه تجدد و صلحجويی کرد و به ويژه در سفرها خارجی بر شانه انداخت. اصل اين عبا و طرح آن، پرداخته کشورهای حاشيهی خليج است و تباری ايرانی ندارد. به همين سبب هم کمتر روحانیای با اين عبا ديده میشد. فکر کردم يکی چيزهايی که محمد خاتمی میکوشيد تمايزش را با ديگر روحانيان حفظ کند طرز پوششاش بود. يادم هست که او از معدود روحانیهايی بود که زير لباده، بلوز يقه اسکی میپوشيد، به جای پيرهن سفيد يقه آخوندی.
اين فقط در جاهای دیگر نيست که لباسها حرف میزنند، در حوزه علميه نيز هست. آرزو میکنم روزی تاريخِ لباس روحانيت نوشته شود. لباسی که ما امروزه میبينيم بيش از دويست سال عمر ندارد و تازه در همين دويست سال هم تحولات زيادی را پشت سر گذاشته است. تثبيت يک لباس مخصوص برای روحانيت پيوند نزديکی داشته با استقرار روحانيت به مثابه يک نهاد يا طبقه (اين اصطلاحات را با مسامحه به کار میبرم). لباس روحانيت يک نشانه سياسی است؛ مثل لباس نظامی؛ تمايز اجتماعی و تعلق به گروهی را مینماياند که سدهها، اقتدار اجتماعی در ايران به شمار میرفته و هنوز هم میرود. با اين همه، تنوع لباس روحانيت، بازتابندهی همه تنوعها و رنگارنگیهايی است که ميان روحانيان وجود دارد. بررسی عالمانه لباس روحانيت، رويهای مهم از تاريخ اين نهاد و سويهای از تاريخ اجتماعی و سياسی ايران است. يک کارشناس لباس با آگاهی از تاريخ ايران و نيز تاريخ روحانيت، روش تاريخنگاری و پژوهشهای نشانهشناختی درباره لباسهای تاریخی ایرانیان، به نظر من، معصيت کبيره انجام میدهد اگر سراغ چنين پژوهشی نرود.