کد خبر: ۱۸۰۸۳۱
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۷:۵۲

چه شد كه اينگونه شد؟

آفتاب‌‌نیوز :

آفتاب: مراسم روز دانشجو در دانشگاه تهران برگزار شد. ديدن عكسها و شوق دانشجوياني كه بيرون از سالنها هم پركرده بودند برق نگاه دختران و پسراني كه پيشاني بند ياحسين روي پيشانيشان بسته بودند هراس جوانهاي ۱۸ نوزده ساله از همه اتفاقهايي كه ممكن بود بعد از اتمام جلسه برايشان بيافتد براي شما چه معنايي داشت؟. ‏اگر دوران سازندگي دانشجو بوده باشيد ياد همان دوران مي‌افتيد؛ دوراني كه سياست درگوشي بود، روزگاري كه رهبر هم در ‏توصيفش گفت بشكند دستي كه دانشگاه‌ها را غيرسياسي كرد. اما اگر دوران اصلاحات دانشجو بوده باشيد اين شوق، بغض تلخي در ‏گلويتان خلق مي‌كند. به ياد مي‌آوريد تمام آنچه براي شما حق بود كمتر از يك درصدش براي اين جوان‌ها امتياز شده است. آن سال‌ها ‏تريبون‌هاي آزاد و سخنراني‌ها جزء لاينفك زندگي دانشجويي بود، يك روز سروش مي‌آمد يك روز كديور يك روز تاج‌زاده فردايش ‏آرمين. ‏

آن سال‌ها اعتراض كردن اصل زندگي بود و شب‌هاي امتحان تنها وقت درس خواندن. آن زمان برعكس ديروز كه صدا و تصوير ‏خاتمي روي ديوار نقش بسته بوده و دانشجويان تنها تصوير او را روي ديوار مي‌ديدند خود او به دانشگاه مي‌آمد آن هم نه براي اينكه ‏فرياد زنده باد خاتمي و حمايت از او بلند شود براي اينكه بنشيند شعله‌هاي اعتراض ما را اندكي كم فروغ كند. آن سال‌ها هيچ اتفاقي ما ‏را راضي نمي‌كرد. دولت اصلاحات به نظرمان يك موتور گازي فرسوده بود كه مي‌خواستيم با آن در مسابقه جهاني برنده شويم. ‏خودمان را با خودمان مقايسه نمي‌كرديم، يادمان رفته بود كجاييم. به‌خاطر نداشتيم كه ايران كجاي نقشه جغرافياست. روزنه‌يي باز ‏شده بود و ما مي‌خواستيم يك شبه به تمام نداشته‌هايمان برسيم. در دانشگاه‌ها بيانيه عبور از خاتمي نوشتيم. خاتمي كه الان حرف هايش ‏بر پشت‌بام آرزوهايمان قرار دارد كف مطالبات ما هم نبود. ما راديكال بوديم هر آنقدر كه مي‌توانستيم. ما از همه دنيا طلبكار بوديم. ‏جوان بوديم خيلي جوان. روزنامه‌ها را كه مي خوانديم تب‌مان تند‌تر مي‌شد. آنها كه جوان نبودند هر روز مطلب مي‌نوشتند و مي‌گفتند ‏بازگشت به دوران قبل از اصلاحات غيرممكن است، ما اين حرف را باور كرده بوديم. ما باور كرده بوديم هرچه بيشتر بخواهيم ‏بيشتر به‌دست مي‌آوريم. هاشمي براي ما نماد تبختر بود، در انتخابات مجلس ششم كه نفر سي‌ام شده بود در پوست خود نمي‌گنجيديم، ‏كلي نوشته و مقاله و كتاب درباره عاليجناب بودنش خوانده بوديم و دل‌مان مي‌خواست يك‌شبه انتقام تمام تاريخ را از او بگيريم. آن روزها اگر در راه دفتر تحكيم وحدت تا خوابگاه فالگيري جلوي من را مي‌گرفت و مي‌گفت ۱۰سال ديگر تو براي شنيدن حرف‌هاي هاشمي ‏در نمازجمعه حاضري كتك هم بخوري سه روز به او مي‌خنديدم. ‏

از آن روزها ۵۰ سال نگذشته، يك دهه گذشته. حالا بعد از يك دهه صدها دانشجو با شوق و ذوق و البته واهمه جمع شده‌اند تا فيلم و ‏صداي خاتمي را بشنوند و ماهم تا پاسي از شب در دفتر روزنامه مي‌نشينيم تا خبر اين اتفاق را منتشر كنيم. زمان زود مي‌گذرد اما زود ‏هم از ياد مي‌رود. چه شد كه اين‌گونه شد؟ ‏

منبع: روزنامه اعتماد / ثمينا رستگاري

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۲
0
0
دانشگاه سیاسی؟؟؟؟مجید توکلی؟؟؟؟؟دست کی ؟؟؟؟؟؟؟ بشکنه؟؟؟؟؟صانع ژاله؟؟؟؟
یک نسل سومی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۲
0
0
واقعا نوشته عالی و خوبی بود .. یاد اون روزها واقعا بخیر
سعید ubuntu
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۴
0
0
شما افراطیون و نادان های تندرو مسبب اصلی شرایط امروز ایران هستید .
این نوشته نشان می دهد هنوز هم نادان و خام هستید و نمی دانید خاتمی از شما نبود، اصلا مال شما نبود ، خاتمی مال اسلام و انقلاب است .
تا ابد امثال شما خواهید بود و مخالفانتان هم خواهند بود و هر دو ، دو روی یک سکه هستید .
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین